توافقی دیگر برای پایان‌دادن به صلح؟

توافقی دیگر برای پایان‌دادن به صلح؟

خیلی زود است که بگوییم دولت بایدن با پیشنهاد طرحی‌ تازه که وزیر امور خارجه امریکا برای دولت مرکزی افغانستان و طالبان ارسال کرده است، «مأموریت غیرممکن» را بر عهده گرفته است. خیلی زود نیست که بگوییم میراثی تقریبا غیرممکن بر دولت بایدن تحمیل شده است.

توافق‌نامه صلح دولت ترمپ در فبروری سال ۲۰۲۰ با کاهش واقعی در پشتیبانی پرسنل و نظامی ایالات متحده همراه بود، اما هرگز با هیچ برنامه‌ی جامع صلح دنبال نشد و مطمئنا هرگز پیشرفت جدی ایجاد نکرد. نتیجه این است که اکنون دولت بایدن با واقعیت‌های کاملا عینی از نظر محدودیت برای توانایی ایالات متحده، روبه‌رو شده است، اما مطابق توافق در مورد دولت موقت، هیچ واقعیت عینی وجود ندارد که از «صلح» بین دولت مرکزی افغانستان و طالبان، چه نوع افغانستان می‌تواند حاصل شود.

اکنون اواسط ماه مارچ است و هنوز مهلتی برای پایان ماه می که ایالات متحده را ملزم می‌کند تا همه نیروهای خود و همچنین پیمان‌کاران دفاعی و پرسنل غیرنظامی را از افغانستان خارج کند، وجود دارد. در عمل، این بدان معناست که دولت بایدن مجبور شده است توافق صلحی را پیشنهاد کند که رییس‌جمهور غنی قبلا آن‌را رد کرده و توافقنامه‌ای که طالبان احتمالا فقط در صورتی آن‌را می‌پذیرد که بتواند پس از خروج امریكا، قانون خود را تحمیل كند.

مشکلاتی‌که دولت بایدن برای ارائه یک طرح واقعی با آن روبه‌رو است – تقریبا یک سال برای موفقیت آن خیلی دیر است – کاملا روشن شده است در لحظه‌ای که شخص توافق‌نامه صلح را کامل بخواند، و وقتی که به بخش‌هایی نگاه می‌کند، برجسته می شوند. صلح واقعی بین دشمنان واقعی یک تلاش دشوار و پیچیده است. طرحی که وزیر بلینکن پیشنهاد کرده است، مسأله‌ای را پس از مسأله‌ی دیگر برجسته می‌کند که باید مدت‌ها قبل از آن حل می‌شد – مسائلی که باید مدت‌ها قبل از اعلام «توافق» یک‌جانبه صلح توسط ایالات متحده بدون هیچ تعریف واقعی «صلح» یا بدون هیچ توافق واقعی، مورد توجه قرار می‌گرفت.

میراثی که به دولت بایدن رسیده است

تضاد بین تلاش دولت ترمپ در فبروی سال ۲۰۲۰ و یک توافق صلح واقعی کاملا واضح است. لحظه‌ای که شخصی با جزئیات به این پیشنهادات جدید ایالات متحده نگاه کند، برایش کاملا واضح می‌شود که در دولت ترمپ حتا برای تحقق شرایطی که ایالات متحده برای خروج از ویتنام جنوبی تعیین کرده بود، تلاش نشده است.

آنجا هیچ توافق موفقیت‌آمیز صلح و شکست آشکار دشمن مد نظر نبود. ارتش ویتنام جنوبی بسیار موثرتر از نیروهای افغان بود. ویتنام جنوبی ممکن است تقسیم شده باشد، اما یک کشور تقسیم شده با درگیری‌های عمده عملا ادامه ندارد. دولت آن – به‌رغم ضعف و فساد – به مراتب موثرتر از توده‌های داخلی، دلالان قدرت و رهبران فاسد در دولت مرکزی افغانستان بود.

اگر نگاهی تاریخی موازی به تلاش ترمپ و برخی تلاش‌های صلح قبلی وجود داشته باشد، به‌نظر می‌رسد این توافق نامه‌ای است که نویل چمبرلین با هیتلر در مورد چکسلواکی در سپتامبر ۱۹۳۸ مذاکره کرد: «دوستان خوب من، این دومین بار در تاریخ ما است که با افتخار از آلمان به صلح داونینگ استریت برگردید. من معتقدم که این صلح برای زمان ماست.» همان‌طور که سال ۱۹۳۹ هشدار داد که حسن نیت جایگزینی برای واقعیت‌های ناخوشایند نیست.

پیشنهاد صلح بایدن که توسط وزیر بلینکن ارائه شد، تقریبا یک چرخش معکوس ۱۸۰ درجه‌ای از رویکرد چمبرلین است. این تلاش برای ایجاد صلحی است که ممکن است از قبل مرده باشد، و تقریبا همه کسانی که متأثر می‌شوند حداقل برخی از مفاد برجسته‌شده در متن طرح پیشنهادی را زیر سوال می‌برند و احتمالا بسیاری از مواردی که برجسته نشده‌اند. هرچند که تأکید بر دموکراسی، حقوق بشر و همچنین تأمین نیازهای مردم افغانستان بیان‌گر یک حسن نیت است.

این طرح که همچنین دست‌کم امکان تمدید روند صلح را فراهم می‌کند، خواستار این است که دولت غنی یک تلاش واقعی برای صلح انجام دهد و شرایطی را ایجاد کند که پیشنهادات کمک‌های خارجی – به‌‌رغم همه شاخص‌های فعلی – طالبان را به سمت مصالحه سوق دهد.

چالش‌های بالقوه‌ مهلک برای صلح واقعی

در همین زمان، گزارش های اخیر از بازرس کل ویژه بازسازی افغانستان (SIGAR)، بازرس کل ارشد وزارت دفاع (LIG) و طیف گسترده‌ای از رسانه‌ها و تجزیه و تحلیل‌ها یکی پس از دیگری هشدار می‌دهد که که ممکن است طرح بلینکن و هر پیشنهاد صلح واقعی دیگر ممکن است اکنون مجبور به پرسیدن بیش از حد و انجام کاری شود که وقتش گذشته است.

موضوعات درگیر گسترده، پیچیده و اغلب بسیار نامشخص است، اما آخرین گزارش‌های رسمی بازرس کل ویژه بازسازی افغانستان و بازرس کل ارشد وزارت دفاع به کنگره، به‌ویژه گزارش جدید SIGAR زیر عنوان «لیست خطرناک ۲۰۲۱» روشن می‌کند که چالش‌های ایجاد یک صلح واقعی گسترده است.

همین امر در مورد گزارش‌های بانک جهانی و گزارش شفافیت بین‌الملل از شاخص فساد که در مورد فساد فاحش و بی‌کفایتی دولت مرکزی افغانستان صادر شده است، صدق می‌کند. علاوه بر این، مجله جنگ طولانی و همچنین بسیاری از منابع غیردولتی و رسانه‌ای گزارش‌هایی را منتشر کرده‌اند، نشان می‌دهد که اکنون طالبان در مناطق مختلف روستایی و شهری در افغانستان در حال پیروزشدن‌اند.

به‌طور خلاصه چنین گزارش‌هایی نشان می‌دهد که:

– طالبان در دهات در حال پیروزشدن‌اند و هنوز هم در مراکز ولایات عمده با جمعیت بالا از جمله کابل فعال هستند. این موضوع می‌تواند برابر جنگ چریکی در حومه‌ی روستاها باشد. خطوط کنترل ارتباطات و جاده‌ها، دادگاه‌های محلی و حاکمیت واقعی را افزایش دهد و از این واقعیت که تنها بخش کوچکی از ارتش ملی افغانستان واقعا موثر است، سوءستفاده کند درحالی‌که اکثریت اکنون باری بسیار سنگین بر دوش دارند و تنها با پیمانکاران ایالات متحده و پشتیبانی هوایی می‌توانند موفق شوند. این کشور در حال حاضر بسیاری از پشتیبانی هوایی نخبه و قابلیت‌های هواپیماهای بدون سرنشین خود را از دست داده است.

– نیروهای افغان در سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ اگر پشتیبانی مشاوران و پرسنل جنگی ایالات متحده و همچنین حملات گسترده هوایی و پشتیبانی اطلاعاتی را نداشتند، نبردهای اصلی را باخته بودند. اکنون بسیاری از نیروها و امکانات درگیر از بین رفته‌اند اما هیچ داده‌ی طبقه‌بندی‌نشده‌ای مقیاس چنین کاهش‌ها را توضیح نمی‌دهد.

– طالبان تنها به جنگ با نیروهای دولت افغانستان ادامه نداده‌اند، بلکه هنوز با القاعده، عناصر ارتش پاکستان و حتا داعش ارتباط دارند.

– ارتش افغانستان نمی‌تواند بدون پشتیبانی گسترده هوایی جنگی ایالات متحده، پشتیبانی اطلاعاتی، حمایت پیمانکاران و حدود ۳.۶ میلیارد دالر از کمک‌های خارجی در سال، جان سالم به‌در ببرد.

– برنامه‌های اصلاحاتی نتوانسته است به فساد و ضایعات جدی در نیروهای مسلح پایان بدهد.

– ارقامی مانند دو هزار و ۵۰۰ نیروی باقی‌مانده کمی بیشتر از مزخرفات غیرصادقانه است. به‌‌رغم تمام بیانیه‌های عمومی در مورد خروج و یا کاهش نیروها به دوهزار و ۵۰۰ تن، ارتش ملی افغانستان نمی‌تواند بدون حدود ۱۸ هزار پیمانکار –که اگر ایالات متحده به مهلت خروج ماه می عمل کند، ۱۴ هزار تن آنان از افغانستا‌ن خارج می‌شوند- کار کند. ارتش ملی افغانستان به‌رغم هدف ۸۰ درصدی فقط می‌تواند ۲۰ درصد از تجهیزات خود را حفظ کند. نیروهای هوایی برای حفظ بقا تا ۹۴ درصد به پیمانکاران وابسته است.

– موضوعات جدی در مورد از دست‌دادن تجهیزات و انتقال احتمالی آنان به نیروهای طالبان وجود دارد.

تلاش‌های واقعی دنیا برای ایجاد پولیس ملی موثر افغانستان که بتواند در مناطق مورد مناقشه فعالیت کند، تقریبا به‌هم ریخته است؛ زیرا فساد و بهره‌برداری بومی است و پولیس نمی‌تواند بدون حمایت خارجی کار کند. آن‌ها اکنون فقط ۱۲ درصد از تجهیزات خود را نگهداری می‌کنند و هدف آن‌ها فقط ۳۵ درصد است. تلاش‌ها برای ایجاد نیروهای محلی موثر که فاسد نباشند، از مردم سوءاستفاده نکنند و یا تحت سلطه جناح‌های محلی و کارگزاران قدرت نباشند، همچنان ناکام مانده است.

– هیچ نشانه‌ای واقعی در جهان وجود ندارد که نشان دهد نیروهای افغان می‌توانند تا سال ۲۰۲۴ یا در هر زمان قابل پیش‌بینی دیگری در آینده، به‌طور مستقل عمل کنند حتا اگر ایالات متحده به نوعی باقی بماند.

– دولت مرکزی افغانستان در واقع ترکیبی از کارگزاران قدرت رقیب در سطح ملی و منطقه‌ای است. برای دوام و بقا به حدود ۳.۳ میلیارد دالر کمک سالانه نیاز دارد که بیشتر آن سرقت می‌شود یا هدر می‌رود.

– برخی از داده‌ها نشان می‌دهد که نرخ فقر از ۳۸ درصد در اوج کمک‌های بین‌المللی به بیش از ۶۸ درصد در پایان سال ۲۰۲۰ رسیده است. بانک جهانی تخمین زده است که حتا با داشتن یک صلح واقعی و با کمک‌های بین‌المللی برای پرداخت حدود ۸۰ درصد از امنیت دولت و فعالیت‌های عمرانی، افغانستان به ۵.۳ میلیارد دالر بیشتر برای کمک‌های مدنی نیاز دارد تا اقتصاد خود را در مسیر توسعه پایدار قرار دهد. با این حال، این رقم بستگی به یک دولت صادق و یک‌پارچه در افغانستان دارد که یک برنامه توسعه‌ای ایده‌آل را دنبال کند.

– فساد و اختلافات در سطح ولایتی، قومی و فرقه‌ای بسیار جدی است. درباره این‌که چه کسی واقعا در مراکز جمعیتی خاص حاکم است، اطلاعات عمومی وجود ندارد. داده‌های دیگر از نظر سطح واقعی حکمرانی براساس ولسوالی‌ها گزارش نمی‌شوند و به‌نظر می‌رسد که در بسیاری از مناطق تحت کنترل، دولت فقط حضور محدودی دارن – گاهی اوقات از مرکز ولسوالی‌ها فراتر نمی‌رود.

– پیوندهای رسمی و طالبان با تجارت مواد مخدر نیز بحرانی است – یک منبع واقعی درآمد افغانستان از تجارت بین‌المللی در کشوری با عدم تعادل گسترده تجاری.

– کمک‌های خارجی اغلب هدر می‌رود یا به سرقت می‌شود. مطالعه بازرس کل ویژه بازسازی افغانستان در مورد قراردادهای کمک‌ها نشان می‌دهد که کمتر از ۲۰ درصد هزینه‌ها منجر به ایجاد تسهیلات موثر شده است.

– سطح و کمیت واقعی کمک‌های پزشکی، پیشرفت در آموزش و حقوق زنان عمومی نمی‌شود و بسیار محدودتر از برخی گزارش‌های عمومی است.

راهبرد استراتژیک: سایر اولویت‌های بشردوستانه و استراتژیک که به‌نظر می‌رسد مسلط باشند

این داده‌ها تنها بخشی از مشکلات را شامل می‌شود، اما دو هشدار جدی را ارائه می‌دهد: اول، اکنون هیچ یک از تلاش‌های صلح ایالات متحده نمی‌تواند موفق شود زیرا طالبان بر این باورند که آن‌ها پیروز می‌شوند و می‌توانند هر تلاش صلح را در معنای دیگر پیروزی نظامی برنده شوند.

دوم، هرگونه تلاش ایالات متحده برای نجات اوضاع که به‌راحتی پول (و جان) را دور می‌اندازد، هدر دادن منابعی است که می‌تواند در معامله با سایر کشورها موثر باشد که می‌توانند دست‌کم به اندازه افغانستان تهدیدی باالقوه به ایالات متحده، متحدانش و جهان باشند.

در این‌جا، بسیار مهم است به یاد داشته باشیم که ایالات متحده نه‌تنها نیازهای داخلی خود را دارد، بلکه با دنیای بسیار آشفته‌تری – با درگیری‌های مدنی بسیار بیشتر و کشورهایی که به‌شدت به کمک نیاز دارند – از زمانی‌که به افغانستان در سال ۲۰۰۱ حمله کرد، مواجه است. سیاست خارجی ایالات متحده در دنیای واقعی نباید مبتنی بر پیگیری جنگ‌های صلیبی نافرجام باشد. مسأله این نیست که در صورت تغییر سیاست‌های ایالات متحده، چه تعداد از مردم در یک کشور معین رنج خواهند برد، بلکه این مسأله است که اگر ایالات متحده منابع خود را به رژیم‌های درست‌کارتر و موثرتری منتقل کند که از کمک آن به‌طور موثر استفاده می‌کنند، تعداد بیشتری از افراد، سود قابل اعتماد دریافت می‌کنند.

یادآوری این‌که اولویت‌های استراتژیک از نظر منافع ملی ایالات متحده چیست، به همان اندازه حیاتی است. افغانستان «قبرستان امپراتوری‌ها» نیست، بلکه قبرستان افغان‌ها است. اگر ایالات متحده پس از آخرین تلاش‌های صلح خود و یک پاسخ نافرجام از افغانستان خارج شود، بسیاری از کشورها از اهمیت بیشتری برای ایالات متحده برخوردار هستند و اکنون تهدیدهای افراط‌گرایی یا ارتباط با رقبا و تهدیدهای اصلی را به خود اختصاص می‌دهند. ایالات متحده نیاز به «سه‌گانه‌ی استراتژیک» دارد؛ هم برای تأمین منافع بشردوستانه در دنیای واقعی و هم برای منافع استراتژیک خود.

با توجه به این واقعیت‌ها، ایالات متحده باید برنامه‌ی صلح خود را دنبال کند اما این کار را مشروط و دقیقا طوری انجام دهد که وزیر بلینکن در نامه‌ی خود به رییس‌جمهور غنی مطرح کرده است. یا دولت مرکزی افغانستان اکنون تمام تلاش خود را می‌کند، یا ایالات متحده باید این کشور را ترک کند و به نقش خود در افغانستان و همچنین کمک به آن پایان دهد. ایالات متحده باید صریحا روشن کند که شکست‌های اصلی توسط دولت افغانستان ایجاد شده است و کمک‌های ایالات متحده به سایر کشورها و رژیم‌ها در آینده کاملا مشروط خواهد بود. ایالات متحده تلاش گسترده‌ای انجام داد. این تلاش‌ها شکست‌های خود را داشت، اما هیچ قدرت بیرونی نمی‌تواند به دولتی کمک کند که خود به خودش کمک نمی‌کند یا نمی‌تواند.

دوم ایالات متحده باید روشن کند که قدرت‌های منطقه‌ای اکنون باید سعی کنند با همسایه خود معامله کنند و مسئولیت‌های خود را به عهده بگیرند. رویکردهای بدتری از انتقال هر آنچه از افغانستان به چین، روسیه، ایران و پاکستان ظاهر می‌شود، وجود دارد.

آنتونی کوردزمن رییس استراتژی Arleigh A. Burke در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی است. وی هنگام تشکیل استراتژی جدید در افغانستان به‌عنوان بخشی از گروه مشاوران غیرنظامی جنرال استنلی مک کریستال خدمت کرده است و از آن زمان به‌عنوان مشاور در بخش‌های مختلف ارتش ایالات متحده و ناتو فعالیت کرده است.