مسئولیتهای منطقهای
طوریکه قبلا هم اشاره شد، روند متارکه باعث شده است که برای ناظران امور منطقهای و همچنان مقامات افغانستان این پرسش خلق شود که کشورهای منطقه خلای امنیتی نیروهای امریکا/ ناتو را پر میکنند و چگونه پویایی و تنشهای منطقهای موجود، سیاست و خشونت کشور را تغییر شکل میدهد؟ دانشمندان و متخصصان کشورهای منطقهای، عدم تمایل گسترده به مداخله در مقیاس قابل مقایسه با دو دههی گذشته را توصیف میکنند اما برای مدیریت نگرانیها -مانند کنترل مرزها، مبارزه با تروریسم، توازن قدرت منطقهای و بهدستآوردن هرگونه مزایای احتمالی ارتباط متقابل اقتصادی اشتیاق ندارند. این نگرانیها و مزایا میتواند بهعنوان اصول سازماندهی جمعی عمل کند اما به ابتکارات جدید یا گسست شدید از خرد متعارف نیاز دارد.
دیدبانی مرزهای شمالی
منافع اصلی روسیه در افغانستان جلوگیری از نقل مکان گروههای تروریستی فراملیتی به کشورهای آسیای میانه و بعد به روسیه است. این چشمانداز همراه با تاریخ خونین مداخله قرن بیستم خود، از هرگونه احتمال تعهدات امنیتی متعارف در جنوب پایگاههای فعلی آسیای میانه جلوگیری میکند.
در عوض روسیه -که بهنظر میرسد روی چندین سناریوی «بدترین حالت» برای آینده میانمدت افغانستان متمرکز شده است- به احتمال زیاد روی ذینفعان افغان در ولایات شمالی کشور سرمایهگذاری خواهد کرد. در صورت از همگسیختگی بیشتر غرب و هرگونه بیثباتی سیاسی، بهجای انتظارکشیدن برای اینکه کدام بازیگر یا بازیگران در نهایت قدرت را در کابل بهدست میآورد، مسکو مطمئنا بهدنبال ایجاد یک سپر کمهزینه در امتداد مرز است و بهویژه تلاش خواهد کرد تا در جوامع که کمتر از طالبان یا سایر گروههای افراطی منطقه پشتیبانی میکنند، نفوذ ایجاد کند. روسیه در عین زمان بهطرز فزایندهای با طالبان -هم از طریق تماس مستقیم و هم از طریق افزایش ارتباط با ایران و پاکستان- وارد تعامل شده است.
مشخص نیست که سیاستهای کشورهای آسیای میانه چگونه تغییر میکند و در نهایت با اولین رویکرد امنیتی مورد حمایت مسکو مطابقت خواهد داشت، اگرچه پاسخ اولیه منطقه به پاندمی کووید۱۹ اشاره میکند. با گسترش این پاندمی -به ویژه از مرکز ایران-، تاشکند و سایر پایتختها به سرعت و بهطور کامل مرزهای خود را بستند و از حمل و نقل حتا کالاهای ضروری به افغانستان برای مدت بیشتر از یک ماه خودداری کردند. بعدا که محدودیتها رفع شد، بهدلیل فشارهای داخلی بر بخشهای کشاورزی خودشان بود. در صورت وخیمشدن سریع اوضاع سیاسی یا امنیتی، مناطق مرزی شمالی بهخوبی میتوانند بستهشدن موقت مشابهی را تجربه کنند. با این حال، خوشبینی بیرونی ازبیکستان در مورد روند صلح افغانستان و تلاشهای آن برای تسهیل روند آشتی حتا در مرزهایش، نشاندهندهی دامنهی پاسخهایی است که همسایگان شمالی ارائه میدهند.
استراتژیهای برد-باخت در جنوب آسیا
اگرچه سیاستگذاران و تحلیلگران در هند تقریبا از هر جهتی دربارهی درگیری بالقوه در افغانستان و سیاستهای آن میتوانند در میانمدت هشدار دهند، اما بهنظر میرسد که مانند روسیه محدودیتهای سختی برای کمکهای امنیتی از سوی هند وجود دارد. دهلی نو در عوض روایتهایی را برای متقاعدکردن قدرتهای غربی تقویت کرده است که در حال حاضر دولت افغانستان را برای حفظ ثبات و امنیت تقویت میکنند، خصوصا وقتیکه بهطور مداوم به یک رژیم ضد تروریسم منطقهای نیاز دارد.
در نگاه وسیع، بهنظر میرسد که نفوذ هند در افغانستان بدون توجه به سناریوی خاصی که رخ میدهد، کاهش یابد. در نتیجه رویكرد این كشور در رابطه با افغانستان كمكی به ثبات در آینده نخواهد کرد و احتمالا بیشتر به تفكر استراتژیكی طولانیمدت بستگی دارد كه میخواهد نفوذ پاكستان را تا حد ممكن صدمه بزند. به همین ترتیب بهنظر میرسد که پاکستان برای ادامهی سیاستهایش در قبال افغانستان که هدف همیشگی و دشوار آن جدا کردن افغانستان از هند و جلوگیری از نفوذ هند است، آماده است. موضعگیری که هر دو ملت آسیای جنوبی معمولا نسبت به نقش یکدیگر در امور افغانستان دارند، تقریبا مسلم است که همچنان مانعی اساسی برای یک رویکرد سازنده و کارآمد است که میتواند بهطور گسترده به ثبات منطقه منجر شود.
ایالات متحده خارج، ایران وارد میشود؟
در یکی دو سال اخیر حدس و گمانهای زیادی در مورد نفوذ ایران بر نیروهای بالقوه نیابتی در افغانستان متمرکز شده است، بهویژه جنگجویان تیپ فاطمیون که جهت جنگیدن برای رژیم متحد تهران در سوریه استخدام شدهاند- اما همچنین شامل عناصر طالبان در قسمت جنوب غربی کشور و برخی گروههای مسلح در شمال میشود. با اینحال جدیدترین گزارشها حاکی از آن است که مبارزان فاطمیون، شبهنظامیانی که در جوامع قومی هزاره بهوجود آمدهاند، بهطور گسترده غایب هستند، و تاریخچه تعامل ایران در افغانستان یکی تعاملاتی است که با خویشتنداری و دقت بسیار صورت میگیرد. تحلیلگران و مقامات غربی قبلا هرات و حومه آنرا توصیف کردهاند که مدتی پیش در حوزه نفوذ ایران قرار داشته است اما این مورد محدودیتهایی دارد. تقریبا مسلم است که ایران در صورت لزوم از سایر شیعیان و اقوام تاجیکی حمایت و حتا محافظت و مسلح نیز میکند – با وجود این شواهد اندکی وجود دارد که نشان میدهد ایران تلاش خواهد کرد تا دامنهی دسترسی خود به افغانستان را در مقیاسی که نمایندگان نیابتی آن در سراسر خاورمیانه درگیر شدهاند، گسترش دهد. این امر بهویژه در صورت وخیمترشدن وضعیت امنیتی در افغانستان صادق است. بعید است ایران در دورهی بحران، خود را در معرض خطر بحران قرار دهد، زیرا از حوادث سوریه، عراق، لبنان و جاهای دیگر آموخته است.
با وجود این مهم خواهد بود که به ایران بهعنوان یکی از کشورهای منطقه که با خروج ایالات متحده سازگاری میکند، نگریسته شود، چون امریکا در تنظیمات امنیتی و اقدامات وسیعتر دیپلماتیک که در کابل محکم کرده است، تقریبا همیشه دشمن خود، ایران را بیرون نگهمیدارد که به درون نگاه کند. ایران موفق به ایجاد یک رابطهی کاری با دولت افغانستان شده و تا زمانی که ثبات سیاسی در خدمت منافع تهران باشد، برای گسترش حمایت از موقعیت خوبی برخوردار است. این پویایی همچنین تا حدودی در موضع روسیه و چین در قبال افغانستان منعکس شده است، هرچند که بهشدت حاد نیست. چرخش خصمانه در روابط آنها با ایالات متحده، بهندرت به نقطهی تأثیرگذار امور در آسیای جنوبی و مرکزی افزایش یافته است.
بعید بهنظر میرسد که کشورهای منطقه مسئولیت جامع ثبات افغانستان را به عهده بگیرند و بهنظر میرسد برای چالشهای امنیتی که در مناطق و ولایتهای مرزی خلق میشود، تلاش میشود که جدا از عوامل اصلی آنها، حل و فصل شود.
سیل پناهندگان و تأثیرات موجدار آن
در مورد برخی از عواقب اصلی بیثباتی و حالات بدتر در افغانستان -از جمله در مورد پناهندگان افغان، پناهجویان و جریان مهاجران کارگر- همگرایی منافع وجود دارد. هرگونه اختلال در وضع موجود سیاسی یا بدترشدن اوضاع، جنگ میتواند موج گستردهای از آوارگی را ایجاد کند که در سراسر منطقه و در امتداد خط جغرافیایی مهاجران برای رسیدن به اروپا موج میزند. از این منظر و با توجه به تنشهای قبلی موجود بر سر تقسیم بار جمعی آوارگان، -نهتنها از افغانستان-، رویکردهای امنیتی افغانستان و منطقه با روابط اتحادیه اروپا و ترکیه، رویهم قرار میگیرد. یکی از منافع شدید پاکستان در ثبات افغانستان تأثیر بالقوهای است که ممکن است وخیمترشدن فضای امنیتی بر آوارگی داشته باشد. در مورد ایران نیز همینطور است. بنابراین، با وجود ترجیح شدید هر دو قدرت به خروج کامل ایالات متحده از منطقه، هر دو کشور علنا از خروج نظامی ناگهانی یا نسنجیده دفاع کردهاند. اگر به فرض وخیمشدن وضعیت امنیتی و آشکارشدن جابهجایی گسترده منطقهای، بودجهی موجود به برنامههای کمکرسانی و کمک به پناهندگان در خارج از افغانستان هدایت شود، کشورهای اروپایی و دیگر کشورهای ثروتمند کمککننده کمتر احتمال دارد که به تعامل با دولت افغانستان حتا در سطوح کنونی ادامه دهند.
روند صلح و کسب امتیاز؟
درحالیکه بهنظر میرسد کشورهای منطقه تمایلی صریح بهعنوان جانشینان ایالات متحده در حمایت از دولت افغانستان، ندارند و بسیاری ثابت کردهاند که علاقهمند ایفای نقشهای برجسته در پیشبرد روند صلح هستند. مسکو برای نشاندادن احترام به روند تحت هدایت ایالات متحده، تقریبا دو سال مسیر جایگزین گفتوگوی خود را به آرامی رکاب زد، اما در اوایل سال ۲۰۲۱ بار دیگر تمایل نشان داد که به چشم تسهیلگر بینالمللی در آیندهی پسا ایالات متحده در افغانستان دیده شود. تاشکند که برای نقش بالقوه میزبان مذاکرات صلح افغانستان لابی کرده است، اکنون از سوی ایالات متحده در میان «پنج تسهیلکننده» – بهشمول آلمان، نروژ، اندونزی و قطر- شمرده میشود که نقشهای مختلف مکمل را بازی میکنند. اتحادیه اروپا تلاش کرده است تا خود را از ایالات متحده متمایز کند و اختلافات را در ترجیحات سیاسی خود نسبت به صلح، برجسته کند. بهنظر میرسد با وجود عوارض ناشی از این، گزینههای طولانیمدت اروپایی برای تعامل با افغانستان معرفی شده است.
تمرکز بر گفتوگوهای صلح نشاندهندهی میزان بیاطمینانی بر سیاست افغانستان در بسیاری از کشورها است. با پیشبینی بسیار کم یا حتا امکان پیشبینی در مورد ترکیب و جهتگیری دولت آیندهی افغانستان، قدرتهای خارجی به تعامل کوتاهمدت گرایش پیدا کردهاند. بهنظر میرسد که در حال حاضر تلاشهای دیپلماتیک تقریبا در پاسخ به وابستگی منطقه به ایالات متحده و اقدامات آن طی سال آینده، بر نفوذ در حوادث اخیر تأکید دارند.
ادامه دارد….