تعامل شرکای منطقه‌ای و کلیدی با افغانستان پس از سال ۲۰۲۱ (۴)

تعامل کشورهای منطقه‌ای و شرکای کلیدی با افغانستان پس از سال ۲۰۲۱ (۴)

چارچوب‌های جدید؟

ساختارها و الگوهای رفتاری تشریح‌شده در قسمت‌های قبلی، تغییرات مختلف در پویایی سیاسی و تلاش برای متوقف ساختن تصمیم‌ها در مورد سیاست جدید برای افغانستان، به ضرورت فوری ایجاد و تعامل با چارچوب‌های جدید منطقه‌ای برای گفت‌وگو و همکاری اشاره دارد.

در صورت متارکه ایالات متحده و با محدودیت‌های مشخص در مورد چگونگی حمایت ناتو و اتحادیه اروپا از افغانستان، ملت‌های سرمایه‌گذاری‌کننده شاید با مشارکت مثمر در گفت‌وگوهای سه‌جانبه و چندجانبه با کشورهای همسایه و کابل، نیاز به کشف مسیرهای جدید خلاقانه برای ارائه کمک داشته باشند.

فرض کنید بدون ایالات متحده ناتو قادر به حضور در این کشور نیست. بنابراین، اتحادیه اروپا باید به اهمیت حمایت و تشویق اصلاحات در بخش امنیت توجه کند. اتحادیه اروپا همیشه توانسته است مساعدت‌های نظامی خود را به طول تسلیحات برساند، به ناتو و کشورهای عضو آن اجازه دهد تا با تلاش‌های نهادی جداگانه، ملاحظات استراتژیک امنیتی را بررسی کنند. این تقسیم مسئولیت، اگر مجددا سنجیده نشود، منجر به کاهش قابل توجه نفوذ غرب در کابل خواهد شد.

فرض کنید کشورهای اروپایی میل دارند به نفوذ روی منازعه افغانستان و روند صلح آن برای ارائه راه حل ادامه دهند. در این صورت ممکن است لازم باشد که آنان این کار را با ترسیم سیاست افغانستان در روابط خود با کشورهای جنوب و آسیای میانه، به روشی جدید و ابتکاری انجام دهند. پیش از این توسط برخی از ناظران باتجربه توصیه شده بود که افغانستان می‌تواند به‌عنوان یک لین برق در روابط غرب با هند، پاکستان، ازبیکستان، ترکیه و حتا روسیه، چین یا ایران عمل کند. با نگرانی‌های جمعی و تمایل مشترک برای حفظ ثبات وضعیت موجود در کشور، اتحادیه اروپا می‌‌تواند تسهیل بحث جدیدی را که مدت‌ها با برداشت‌های سنتی تهدید یا متوقف شده است، از سر بگیرد.

در غیر این صورت، روشن است که سایر کشورها مایل‌اند قدم پیش بگذارند و آینده‌ی افغانستان را با توجه به منافع ملی نسبتا سخت‌گیرانه خود شکل دهند. دعوت روسیه برای تجدید مسیر حمایت‌اش از گفت‌وگوی صلح افغانستان در صورت توقف یا فروپاشی مذاکرات صلح مستقر در دوحه، یکی از پیشنهادهای بارز است. هرچند که در ماه مارچ توجه مطبوعاتی بیشتر به ایالات متحده اختصاص داشت، پیشنهاداتی برای تقویت مجدد روند صلح، از جمله دعوت از سازمان ملل برای میانجی‌گری در گفت‌وگوها بین دو طرف جنگ، چین خیلی زودتر سراغ سازمان ملل رفت تا بازیگر آینده افغانستان باشد. با توجه به تغییرات بالقوه در وضعیت امنیتی کشور در سال ۲۰۲۰، نمایندگان چین در شورای امنیت سازمان ملل متحد، احتمال به‌روزرسانی مأموریت مساعدت سازمان ملل متحد در افغانستان و حتا رد پای مسلحانه آن را مطرح کردند. درحالی‌که این پیشنهاد در آن زمان به ثمر ننشست، این مفهوم احتمالا در جلسات آتی در سازمان ملل متحد، خصوصا در صورت وخیم‌شدن اوضاع جنگ، دوباره ظاهر خواهد شد. با توجه به موانع تجمع کشورهای منطقه برای اقدام جمعی در مورد افغانستان و وضعیت اخیر عدم عملکرد در میان پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، برای سازمان ملل در افغانستان به‌طور انتزاعی نقش برجسته‌تری مطلوب است؛ اما با تصور این‌که اجرای آن دشوار باشد. احتمالا اصرار چین بر کمک‌های آینده سازمان ملل به افغانستان برای این است که ابتکار عمل کمربند و جاده خود را صراحتا تأیید کند، این هدف چندین ساله‌ی چین است.

اتحادیه اروپا به‌طور خاص ممکن است بتواند با آن دسته از قدرت‌های منطقه‌ای که در چند سال گذشته درگیر روابط بسیار خصمانه با ایالات متحده شده‌اند، گفت‌وگو کند و انتظار واقع‌بینانه‌ی تعاملات مفید در مورد افغانستان را داشته باشد. اگر یک مثال چالشی را مد نظر بگیریم، کشورهای اروپایی توانسته‌اند در هر گفت‌وگوی معنادار غربی با ایران در مورد آینده‌ی این کشور و پویایی در حال توسعه منطقه، ضروری باشند. در این مرحله هیچ پلتفرمی از قبل وجود ندارد. با این حال نقش اروپا در زنده نگه‌داشتن برنامه جامع اقدام مشترک و توانایی آن در تسهیل تعاملات دیپلماتیک با ایالات متحده در این جبهه، ممکن است عناصر سازنده‌ای برای گفت‌وگوی اولیه در مورد افغانستان ایجاد کند.

در مراحل بعدی روند صلح افغانستان یا در صورت لغزش روند آن به‌دلیل متارکه ایالات متحده، اتحادیه اروپا برای تعامل با روسیه – که قبلا نیز از اشتیاق‌اش برای پر کردن خلای روند صلح اشاره کرده است، از موقعیت خوبی برخوردار خواهد شد. چند نکته قابل اجرا برای همکاری مشخص وجود دارد و گفت‌وگوهای اساسی دو جانبه در مورد موضوعی مانند افغانستان سابقه کمی در روابط اتحادیه اروپا و روسیه دارد. با این حال، مقامات و ناظران تعامل اروپا و روسیه در مورد افغانستان را غیرممکن نمی‌دانند – واین تعامل در مقایسه با گفت‌وگوهای مسکو با کشورهای منطقه، بی نظیر است.

به‌عنوان یک قدرت نسبتا بی‌طرف در تنش‌های تاریخی بین هند و پاکستان و با توانایی کمک به پروژه‌های بزرگ زیربنایی، مدیریت منابع و اتصال، اتحادیه اروپا می‌تواند روابط برد-برد در جنوب آسیا را تشویق کند. روابط دوجانبه اتحادیه اروپا که از قبل الهام‌بخش بوده است و حمایت آن از افغانستان می‌تواند افزایش یابد. این امر به‌طور غیرمستقیم اما اساسی هرگونه سناریوی احتمالی برای آینده افغانستان را تثبیت می‌کند.

کشورهای آسیای میانه نیز در حال حاضر توسط اتحادیه اروپا به‌صورت دوجانبه درگیر گفت‌وگوهایی هستند که شامل سرنوشت افغانستان می‌شود. حمایت و همکاری اتحادیه اروپا می‌تواند به‌عنوان اهرم مفیدی برای واردکردن آسیای مرکزی به چارچوبی منطقه‌ای که به منافع مختلف همسایگان رسیدگی می‌کند، باشد.

تعامل اتحادیه اروپا و ترکیه در مورد افغانستان به طرز شگفت‌انگیزی هنوز توسعه نیافته است. با این حال در صورت تداوم از هم‌گسیختگی غرب، امور افغانستان فقط به روابط ترکیه و اروپا مربوط می‌شود. معماری دیپلماتیک ایجاد شده برای رسیدگی به تأثیر بحران پناه‌جویان سوریه در کشورهای اروپایی، احتمالا در صورت جا‌به‌جایی گسترده افغان‌های مقیم کشورهای خارجی، با تأثیر مشابه استفاده می‌شود.

تعامل اتحادیه اروپا با چین در مورد افغانستان با توجه به شکاف بین رویکرد کلی آنها در سیاست خارجی و به‌ویژه با توجه به نگرانی‌های اروپا در مورد آینده حقوق بشر افغانستان، حتا ممکن است فراتر از تعامل سازنده با روسیه باشد. با این وجود اتحادیه اروپا ثابت کرده است که تمایل دارد و می‌تواند روابط خود با چین را به‌روش‌های جسورانه ای جدید حت طی چند ماه گذشته، شکل دهد.

دشوارترین چالش ممکن است دلسردی کشورهای منطقه از رویکرد پیگیری معضل زندانیان افغانستان و تأثیرات آن بر امنیت منطقه باشد. همسایه‌های دور و نزدیک احتمالا ثبات در مناطق جغرافیایی نزدیک به مرزهای خود را حتا به هزینه‌ی حفظ یک دولت متمرکز در افغانستان در اولویت قرار می‌دهند. مشخص نیست که ایالات متحده، اتحادیه اروپا یا هر یکی از کشورهای مربوطه می‌توانند همسایگان را ترغیب کنند تا نگرانی‌های امنیتی درجه‌یک خود را به نفع حفظ پویایی پایدار – چه در داخل افغانستان و چه در میان کشورهای منطقه – به تعویق بیندازند یا نه.

چشم‌انداز و توصیه‌ها به سیاست‌گذاران اروپایی

– اتحادیه اروپا در خصوص هردو -دولت افغانستان و طالبان- نسبت به ایالات متحده از قدرت سیاسی کمتری برخوردار است اما همچنین از بار سیاسی در حال رشد که واشنگتن از زمان تلاش برای آغاز تلاش‌های صلح جمع کرده است، آزاد است. کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید به توافق داخلی برسند و سرمایه دیپلماتیک کافی برای ایجاد اهرم قابل توجه در سیاست افغانستان در تعاملات دو، سه و چندجانبه قبلی خود در میان کشورهای منطقه اختصاص دهند.

– روابط اتحادیه اروپا با ایالات متحده در مورد افغانستان، بدون توجه به تفاوت بین رویکردهای ترجیحی آن‌ها، در صورت دوام عملکرد ایالات متحده، بسیار کاربردی و موثر خواهد بود.

– اظهارات علنی روسیه در مورد افغانستان در اوایل سال ۲۰۲۱ و چشم‌انداز احیای گفت‌وگوی تفرقه‌انگیز مسکو، یادآور این است که کشورهای منطقه از طریق رویکرد «انتظار و تماشا» نگرش‌ها، تا حد زیادی از انسداد فعال در تلاش‌های صلح به رهبری ایالات متحده خودداری کرده‌اند. اتحادیه اروپا تا زمانی که تلاش‌های بین‌المللی برای حمایت از یک افغانستان صلح‌آمیز و یکپارچه وجود دارد، باید از همسایگان افغانستان برای دوام خویشتن‌داری، لابی کند.

این فراخوان به همسایگان برای «آسیب‌نرساندن» باید شامل دل‌سردی از تعامل دیپلماتیک با ذینفعان افغان نیز باشد. کشورهایی‌که به دنبال ارتباط گسترده سیاسی با بازیگران افغان هستند، باید در عوض با ارگان‌های دولت افغانستان مانند شورای عالی مصالحه ملی که بسیاری از شخصیت‌های سیاسی متنوع در آن عضویت دارند، وارد تعامل شوند.

– یک استثنای قابل توجه در اعمال خویشتن‌داری، فراخوان تقریبا جهانی  از طرف افغان‌ها و حامیان بین‌المللی به پاکستان برای تصمیم‌گیری قاطع در اعمال فشار جدی بر طالبان برای پذیرفتن صلح و پایان‌دادن به خشونت‌های مورد نیاز هر صلح پایدار است. اتحادیه اروپا باید تعامل تجاری خود با اسلام‌آباد را به اهرم سیاسی تبدیل کند و آن‌را در روند صلح افغانستان اعمال کند. این امر می‌تواند باعث افزایش تلاش‌های ایالات متحده و بریتانیا شود و حتا به‌طور بالقوه به بازگرداندن اتحادیه اروپا-ایالات متحده در مورد صلح افغانستان کمک‌ ‌کند.

– اتحادیه اروپا باید اجماع داخلی خود در مورد پیشنهادات جسورانه‌ی ایالات متحده برای برگزاری یک کنفرانس بین‌المللی و یک ترتیب دولت موقت برای پیگیری سریع تلاش‌های صلح افغانستان را به سرعت تعیین کند. همچنین باید اجماع داخلی محکم در مورد آمادگی برای تعهد به حمایت از افغانستان در سناریوهای پس از خروج –به‌طور مستقل از ایالات متحده- ایجاد کند. برنامه‌های دقیق ارائه پشتیبانی در آینده که اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۰ ترسیم کرد، ممکن است خیلی زودتر از آنچه پیش‌بینی می‌شود، از سوی کشورهای عضو مورد آزمایش قرار گیرد.

– اتحادیه اروپا می‌تواند در شرایط مختلف نقش منحصربه‌فردی در تعیین کارگزار و میانجی گفت‌وگو داشته باشد که کشورهای همسایه و منطقه‌ای برای حمایت از افغانستان پیشنهاد کرده‌اند. اگر کمبود کمک خارجی یکی از عواملی است که بر مشروعیت دولت افغانستان تأثیر منفی می‌گذارد، اتحادیه اروپا می‌تواند گفت‌وگوهای بین‌المللی را تشویق کند و شفافیت بیشتری بخواهد.

توافق‌نامه دوحه بین ایالات متحده و طالبان می‌تواند به عنوان وسیله انتقال نگرانی‌ها و شرایط مبارزه با تروریسم بسیاری از کشورها عمل کنند اما از نظر حقوق بشر، حاکمیت، مسائل مربوط به مهاجران و موارد دیگر کمبود دارد. آیا چارچوب‌های موجود دیگری وجود دارد که شرایط جمعی منطقه‌ای را با هم جمع کند؟

– اتحادیه اروپا از یک روند صلح «تحت مالکیت افغان‌ها و به رهبری افغانستان» حمایت کرده است. اتحادیه اروپا باید با کمک به ادغام بیشتر صدای افغان‌ها در گفت‌وگوهای بین‌المللی و تعامل دیپلماتیک که در سال‌های آینده صورت می‌گیرد، از این آرمان بیشتر حمایت کند.

در سطح ملی، اتحادیه اروپا می‌تواند حمایت خود را از ایجاد صلح پایدار در افغانستان حتا افزایش دهد. مقیاس و دامنه‌ی وسیع بودجه آن، زمینه‌ی خوبی را برای کمک به اتصال این ابتکارات به تلاش‌های بین‌المللی فراهم می‌کند.

پایان