«تغییر هویت» با تیغ جراحی؛ رونق تغییر جنسیت تراجنسی‌ها در هرات

رونق تطبیق جنسیت ترنس‌ها در هرات

به دیدار پزشکی رفتم که نه کارش در افغانستان معمول است و نه به مراجعه‌کنندگانش به‌عنوان افراد معمولی در افغانستان نگاه می‌شود. مراجعه‌کنندگان داکتر رفیع خروش، تراجنسیتی‌ها هستند و خواسته‌های‌شان متفاوت از دیگران؛ بازتأیید جنسیت زیر تیغ جراحی. داکتر رفیع خروش در یک‌ونیم سال گذشته دست‌کم ۱۹ مورد عملیات تطبیق جنسیت را در هرات انجام داده است.

تراجنسیتی‌ها در افغانستان زندگی دشواری دارند و بسیاری از آنان در انزوا به‌سر می‌برند. این مشکل بسیاری را به قبول عملیات پرخطر تطبیق جنسیت واداشته است. داکتر رفیع می‌گوید مراجعه‌کنندگانش به یک امید به او مراجعه می‌کنند: برگشت به زندگی عادی در جامعه.

پزشکی که این روزها در هرات روزنه‌ی امیدی برای تراجنسیتی‌ها شده، عملیات فوق تخصص خود را از هند گرفته است. او می‌گوید تقاضا برای تطبیق جنسیت در هرات بلند است و مراجعانی از دیگر ولایت‌های کشور نیز دارد.

پنهان‌کاری

روایت پزشکی که در هرات عملیات تطبیق جنسیت انجام می‌دهد، روایت نگفته‌ها است. داکتر خروش می‌گوید اغلب خانواده‌ها نمی‌خواهند که عملیات تطبیق جنسیت فرزندشان فاش شود. حتا به گفته‌ی او در بسیاری از مواقع خانواده‌ها مخالف تطبیق جنسیت‌اند و حتا اجازه کتبی برای انجام این عملیات نمی‌دهند. او به چشم خود دیده است که چگونه برخی از تراجنسیتی‌ها بدون این‌که به آرزویش برسد، با چشم گریان معاینه‌خانه‌اش را ترک کرده است.

محمدرفیع خروش می‌گوید که تشخیص تراجنسیتی‌ها توسط کدام آزمایش امکان‌پذیر نیست و تنها توسط رفتار و کردارشان صورت می‌گیرد که تراجنسیتی‌ مرد و یا زن هستند.

رازی که به گور برده شود

ترجیح بسیاری از اقلیت‌های جنسی و جنسیتی این است که کسی از راز آن‌ها خبر نشود. به همین دلیل با کسانی که در این گزارش گفت‌وگو شده، با نام مستعار از آن‌ها یاد شود.

لاله ۱۱ سال عمرش را به گفته‌ی خودش با سختی و انزوای بیش‌ازحد در کنج خانه سر کرده است. ترس از افشاشدن هویت جنسیتی او، مادرش را نیز رنج داده است. او سال‌های آزگار هویت جنسیتی دخترش را حتا از اقوام نزدیک‌اش پنهان کرده است.

سرانجام طاقت مادر لاله طاق شد و هویت جنسیتی دخترش را زیر تیغ جراحی فرستاد. در یک عملیات مغلق، لاله هویتش را انتخاب کرد. مادر لاله می‌گوید که با تطبیق جنسیت دخترش با خیال آسوده در جامعه‌ی به‌شدت سنتی و محافظه‌کار هرات به زندگی‌اش برگشته است.

او همچنان تأکید می‌کند که نباید از هویت قبلی جنسیتی دخترش دیگران مطلع شوند و آوازه‌ی عملیات دخترش و این راز به گور برده شود: «خود من همیشه رنج می‌بردم که دخترم من تراجنسیتی بود. خود دخترم هم خیلی اذیت می‌شد و گریه می‌کرد و حالا خوشحال است که تطبیق جنسیت داده است.» او جزئیات بیشتری در این مورد به‌‎دلیل افشانشدن هویت‌اش ارائه نمی‌کند.

انتخاب انزوای بیشتر تراجنسیتی‌ها ترس از آزار و اذیت و حتا تهدید و مرگ است. تراجنسیتی‌ها در قانون مدنی کشور جایگاه مشخص ندارند و در قوانین نافذه کشور درباره‌ی حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی تقریبا چیزی گفته نشده است. تنها در ماده ۲۰۵۷ در مورد میراث «جنس خنثا» یاد شده است: «خنثایی که ذکوریت و انوثت او فهمیده شده نتواند، اقل نصیبین (کم‌ترین سهم میراث در مقایسه با دختر و پسر) را مستحق شده و باقی‌مانده متروکه به ورثه دیگر داده می‌شود.»

صبور حسینی، مدافع حقوق اقلیت‌های جنسی در تلاش تغییر جنسیت است.
صبور حسینی، مدافع حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در تلاش تطبیق جنسیت است.

رویای تطبیق جنسیت

صبور حسینی، ۶۴ ساله یکی از مدافعان حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در افغانستان است. او سال گذشته با مصاحبه با رسانه‌ها هویت جنسیتی‌اش را افشا کرد تا از این طریق بتواند برای حقوق این اقلیت‌های جنسی و جنسیتی دادخواهی کند.

افشاشدن هویت جنسیتی‌اش برایش گران تمام شد و چندین بار مورد حمله افراد قرار گرفت و شدیدا زخمی شد. صبور حسینی در صحبت با روزنامه اطلاعات روز می‌گوید که میزان آزار و اذیت‌اش به مراتب حالا بیشتر شده است.

صبور حسینی را بیناجنسی می‌گویند. میان‌‌جنسی/ بیناجنسی یا Intersex به افرادی گفته می‌شود که اعضای جنسی و اعضای بدنش کاملا زنانه یا مردانه نیست. اغلب این افراد اندام‌های جنسی مربوط به یک جنس را دارد (صفات اولیه) اما موی صورت، لحن صدا، توزیع چربی در بدن، ساختار استخوانی و استقامت ماهیچه‌ای (صفات ثانویه) او کم و بیش شبیه جنس دیگر است. نهادهای حقوق بشری و حامی اقلیت‌های جنسی و جنسیتی اشخاص با این ویژگی بدنی را نه مرد و نه زن می‌دانند و از آنان به‌عنوان جنس سوم نیز یاد می‌کنند.

صبور حسینی سه دهه از عمرش را صرف معلمی کرده است. او چندین سال می‌شود که در یکی از مکاتب دولتی در ولسوالی گذره هرات کودکان را آموزش می‌دهد. مسیر طولانی خانه صبور با این مکتب، بارها و بارها باعث آزار و اذیت‌اش شده است.

او حالا می‌خواهد که با تقاعد معلمی بتواند تطبیق جنسیت بدهد و به‌عنوان یک زن زندگی کند. او راوی دشواری‌های اقلیت جنسی است که اغلب نمی‌خواهند با رسانه‌ها مصاحبه کنند.

او از خانواده‌ها می‌خواهد که در گام نخست تراجنسیتی کودکان‌شان را بپذیرند و اگر پذیرش این هویت جنسیتی برای‌شان غیرقابل قبول بود، به تطبیق جنسیت اقدام کنند: «خانواده‌ها باید تراجنسیتی‌بودن کودکان‌شان را بپذیرند، چرا که خداوند آنان را پذیرفته است. تراجنسیتی‌ها هم انسان هستند و باید احترام شوند.»

صبور حسینی دوست دارد که با لباس زنانه و آرایش غلیظ در جامعه هرات حضور پیدا کند، اما حضور افراط‌گرایان دینی وی را از پوشیدن لباس زنانه و آرایش در اجتماع محروم کرده است.

صبور حسینی می‌کوشد قدم به قدم به رویایش یعنی تطبیق جنسیت نزدیک‌تر شود: «واقعا دوست دارم یک زن باشم و تطبیق جنسیت می‌دهم، هرچند می‌دانم که چانس زنده‌ماندن من کم است.»

چرا تراجنسیتی در افغانستان تابو است؟

مفهوم اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در افغانستان همچنان تابو شمرده می‌شود. محمد فقیری، جامعه‌شناس در صحبت با روزنامه اطلاعات روز، دلایل تابو بودن این مفهوم را پایین‌بودن سطح سواد، پابندی به سنت‌ها و محافظه‌کاری افراد جامعه می‌داند: «در جامعه افغانستان مرد بودن یک فضیلت پنداشته می‌شود. اگر دگرباش باشید، جامعه سنتی افغانستان آن را قبول نمی‌کند. ما پشتوانه‌های قانونی و فرهنگی برای حمایت از جامعه رنگین‌کمانی تدوین نکردیم.»

او پیشنهاد می‌کند که وزارت‌های معارف، تحصیلات عالی، اطلاعات و فرهنگ، جامعه مدنی و رسانه‌ها باید هماهنگ برای آشنایی مردم با اقلیت‌های جنسی و جنسیتی تلاش کنند و همچنین نهادهای قانون‌‎گذار، قوانینی را در راستای حمایت از حقوق آنان تصویب کنند. او تصویب قوانین را گامی موثر برای به حداقل‌رساندن آسیب‌ به رنگین‌کمانی‌ها می‌داند.

طی چند سال اخیر، جریان‌های افراط‌گرای دینی در هرات قدرت‌مند شده‌اند و این موضوع روی تطبیق جنسیت هم تأثیر گذاشته است. حتا ترجیح داکتر رفیع خروش این است که کمکش به تراجنسیتی برای یافتن یک هویت خودخواسته‌ی دیگر کم‌تر رسانه‌‌ای شود.

او از حکومت می‌خواهد تا تطبیق جنسیت را رسمی کند؛ زیرا این کار بیشتر کمک می‌کند تراجنسیتی‌ها از برزخ جامعه که هویت‌شان را به رسمیت نمی‌شناسند، رهایی یابد: «دولت باید تطبیق جنسیت را رسمی کند تا خدای ناخواسته ما محکوم به مشکل نشویم. هدف از جراحی تطبیق جنسیت، خدمت به یک انسان و نجات‌دادن وی از بی‌سرنوشتی است. تصور نشود که من کاری خلاف خلقت خداوند انجام می‌دهم.»