برای فرار از فقر و بیکاری در افغانستان، تنها یک گزینه پیش روی بسیاریها قرار دارد: سفر قاچاقی به ایران. روزانه صدها تن از مرزهای غربی بهویژه نیمروز وارد پاکستان و از آنجا اگر خوششانس باشند، وارد ایران میشوند.
نیمروز یکی از گذرگاههای اصلی قاچاق انسان شمرده میشود و در این ولایت بیابانی و خشک، انبوهی از قاچاقبران انسان حضور دارند.
نجیبالله نظری، خبرنگار محلی در غور مانند هزاران افغان دیگر به سفر قاچاقی بهدلیل بیکاری میاندیشد. او حدود یک دهه در رسانههای محلی غور کار کرده، اما تسلط طالبان بر افغانستان بر زندگی او نیز سایه انداخته است.
او چند ماه میشود که از رادیو و تلویزیون ملی در غور معاش دریافت نکرده و از پس نیازهای خانوادهاش برنمیآید.
او تصمیم دارد به همین زودیها از طریق راه قاچاقی از افغانستان خارج شود و تصور میکند که زیر پرچم طالبان، فعالیت رسانهها پایان یافته است: «پس از سقوط حکومت بهدست طالبان و پرداختنشدن معاش کارمندان دولت، تا حالا به مشکلات زیادی اقتصادی مواجه شدهام و این مشکلات روزبهروز زیادتر میشود و باید قاچاقی ایران بروم و کار شاقه انجام دهم.»
با رویکارآمدن طالبان اختناق شدید در اطلاعرسانی رونما شده و شمار رسانههای آزاد روزبهروز کم میشود و لشکر عظیم بیکاران، از کارمندان رسانهی شکل گرفته است.
چندین خبرنگار در صحبت با روزنامه اطلاعات روز گفتهاند که روند دسترسی به اطلاعات و فعالیت آزاد رسانهها در دوران تسلط طالبان سخت است و این یکی از دلایل توقف فعالیت رسانهها شمرده میشود.

عکس: ارسالی به اطلاعات روز
هجوم گستردهی افغانها برای ترک کشور به هر قیمت ممکن، باعث شده که انبوهی از لوازم خانهها با قیمت بسیار ناچیز در بازار هرات به فروش برسد و حتا برخی از این لوازم از تازهعروسانی بوده که یک بار هم از آن استفاده نکردهاند.
فیروز یکی از ساکنان هرات، تمام وسایل خانه خود را جهت فروش به منطقه بکرآباد آورده است و با چانهزنی با خریدار موفق میشود که این وسایل را به کمتر از ۱۰۰ هزار افغانی بفروشد. او از اینکه تمام دار و ندار خود را به قیمت ناچیز به فروش رسانده غمگین و از نزدیکتر شدن به سفر قاچاقی خوشحال است.
فیروز با همسرش تا کمتر از یک هفته دیگر راهی نیمروز میشود، تا از آنجا با ملحقشدن با صدها تن دیگر قاچاقی وارد ایران شود، هرچند که با تمام خطرات سفر قاچاقی به گونهی کامل آشنا است: «من تمام خطرات سفر قاچاقی به ایران را میدانم و احتمال مرگ در این سفر زیاد است، اما چارهای جزء سفر قاچاقی به ایران ندارم و باید از افغانستان بروم. آمدن طالبان باعث شد که بیکار بمانم و حالا هم ایران میروم.»

عکس: شبکههای اجتماعی
زجر خشکسالی
کاهش بارندگی شدید در سال گذشته، زمینهای زراعتی را تشنه و ترکبرداشته کرده و این زندگی فلاکتبار برای طبقه کشاورز و دامدار رقم زده است.
تیمور یکی از باغداران در بادغیس در شمالغرب کشور است و سال جاری را سختترین سال برای باغداران توصیف میکند که نه از آب خبری بوده و نه هم از برداشت محصولات.
او در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید که با صحبت کردن با یک قاچاقبر انسان بهزودی به ایران سفر خواهد کرد، تا از این طریق لقمه نانی برای فرزندانش فراهم کند: «به قاچاقبر انسان پنج تا شش میلیون تومان میدهم که من را ایران ببرد. متأسفانه امسال هیچی سودی از باغ نداشتم و تمام پولی که پسانداز کرده بودم، مصرف کردم و حالا هیچ چیز برای خوردن ندارم.»
برخی از دهقانان جوان که قادر به کار کردن سخت در ایران بودند، دست از کار کشیدهاند و ایران رفتهاند و این روند همچنان ادامه دارد.
خشکسالی در حدی زندگی افغانها را متأثر کرده که شماری از خانوادهها از ترس سرمای مرگبار زمستان و نداشتن غذا، کودکانشان را به فروش گذاشته و میگذارند تا از پول بهدستآمده کودکان دیگرشان را از خطر گرسنگی و سرما نجات دهند.
حسرت فرزند
بیش از دو نیم ماه از سقوط کابل بهدست طالبان میگذرد و در این مدت، فقر فزاینده، طعم زندگی را برای بسیاریها تلخ کرده و در مناطق فقیرنشین، خانوادههایی یافت میشوند که در تقلای یک لقمه نان خشک، شب را صبح میکنند.
برای بسیاری از خانوادههای فقیر پسران نوجوان و جوان یک مزیت شمرده میشود؛ چرا که آنان را برای تأمین مصارفشان به سفر قاچاقی به ایران میفرستند.
سقوط حکومت بهدست طالبان زندگی غلام حیدر را دگرگون کرده و لشکر موترهای گرانقیمت در هرات کمتر به چشم میخورد و طبقه ثروتمند نیز اغلب در خارج از کشور هستند و این از نظر او به معنی توزیع کمتر کمک است: «از وقتی طالبان آمدند، هیچ کاری نیست. قیمت برنج، روغن و آرد خیلی بلند رفته. کاشکی فرزندی میداشتم و وی را ایران برای کارگری میفرستادم.»
حسرت نداشتن فرزند پسر، غلامحیدر را پیرتر کرده و او تصور میکند که با داشتن پسر سختیهای زندگی بر وی کمتر میشد.

عکس: شبکههای اجتماعی
بهشت قاچاقبران
نیمروز در جنوب غرب افغانستان، گذرگاه اصلی قاچاق انسان به ایران شمرده میشود و حالا بیشتر از هر زمانی بازار قاچاقبران انسان در زرنج – مرکز نیمروز – گرم است. متقاضیان سفر قاچاقی به روزنامه اطلاعات روز گفتهاند که قاچاقبران انسان آنان را از طریق نیمروز به پاکستان و سپس به ایران منتقل میکنند.
غلامسخی ۱۴ ساله پس از بازداشت از سوی نیروهای انتظامی ایران، از طریق مرز اسلامقلعه رد مرز شده است. او در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید که سفر قاچاقی به ایران بینهایت دشوار و حتا احتمال مرگ را در پی دارد: «۳۰ تا ۴۰ نفر را به موترهای تویوتا سوار میکردند و این موترها با سرعت زیاد از زرنج به سمت پاکستان در حرکت بود. بخش زیادی از خاک پاکستان به ایران را از طریق دشت و کوهها پیاده طی میکردیم. حتا نان و آبی برای خوردن در سفر قاچاقی به ایران نبود.»

عکس: اطلاعات روز
او با سپریکردن مشقتهای سفر قاچاقی به ایران رسید، اما در کمین نیروهای ایرانی برخورد و پس از سپری کردن چندین شب در اردوگاههای کرمان و سفیدسنگ، از ایران اخراج شد.
اما غلامسخی بار دیگر تصمیم دارد که با پیداکردن قاچاقبر راهبلد، راه سفر به ایران را دوباره بپیماید، تا لقمهنانی برای خانوادهی شش نفریاش تأمین کند.
نعیمالحق حقانی، مسئول فرهنگی طالبان در هرات در صحبت با روزنامه اطلاعات روز، از شهروندان کشور میخواهد که در کشور بمانند و از سفر قاچاقی به ایران صرف نظر کنند.
پیشتر یک ویدیو از شهر زرنج به نشر رسید که نشان میداد صدها نفر از شهروندان کشور برای سفر قاچاقی به ایران گردهم آمده بودند. تسلط طالبان بر افغانستان و افزایش لشکر بیکاران، بسیاریها را به سفر قاچاقی به ایران واداشته است. افرادی که حتا نان خشک برای خوردن در کشورشان ندارند و مجبور میشوند که سفر قاچاقی به ایران را با خطر مرگ امتحان کنند.