طالبان و معادلات امنیتی در جنوب آسیا

بعد از فروپاشی جمهوریت در افغانستان، و قدرت‌گیری دوباره‌ی طالبان سوال‌های جدی و مهمی در مورد آینده‌ی امنیت در جنوب آسیا در بین کارشناسان به‌وجود آمد. یکی از موضوعاتی که ذهن تحلیلگران و ناظرین را به خود مشغول کرده بود این است که ظهور مجدد طالبان چه تأثیری بر معادلات امنیتی در منطقه جنوب آسیا خواهد داشت؟ در این نوشته تلاش می‌شود به پرسش فوق پاسخ ارائه شود.

جنوب آسیا منطقه‌ای بحران‌خیز

 در مورد شکل‌گیری مناطق دو دیدگاه نظری وجود دارد، مناطق که براساس همگرایی (Integrity Based Regions) شکل ‌می‌گیرند مانند (اتحادیه اروپا و امریکایی شمالی) یا هم براساس منازعه (Conflict Based Regions) که نمونه عینی آن (جنوب آسیا و خاورمیانه) است. جنوب آسیا یکی از مناطقی است که براساس منازعه و پایان دوره استعمار به وجود آمده است یا به عبارت بهتر، منازعه فعلی در جنوب آسیا حاصل یا میراث استعمار انگلیس در قرن ۱۹ و ۲۰ است. جنوب آسیا به قول سامویل برنارت کوهن اندیشمند برجسته‌ی ژئوپلتیک یک منطقه شکننده و بحران‌خیز است. این منطقه شامل ۹ کشور می‌شود که اساسا عضو پیمان سارک هستند. جنوب آسیا منعکس‌کننده یک سلسله پدیده‌های متعارض است. درحالی‌که یک‌پنجم جمعیت جهان در این منطقه زندگی می‌کنند این منطقه یکی از محروم‌ترین مناطق جهان است که نیمی از مردم کاملا فقیر جهان را در خود جای داده است. به عبارت دیگر شاخص‌های توسعه در این منطقه در پایین‌ترین حد خود قرار داد.

منازعه و رقابت منطقه‌ای یکی از جلوه‌های اصلی سیاست بین‌الملل است که در جنوب آسیا این مولفه متاثر از رقابت هند و پاکستان است. منازعه هند و پاکستان به پایان استعمار در منطقه برمی‌گردد. و همچنین منازعه کشمیر یکی از عوامل اصلی ناامنی در جنوب آسیا است که بالای تمام پویش‌های امنیتی در جنوب آسیا تاثیر می‌گذارد. رقابت برای هژمون شدن در منطقه میان هند و پاکستان تمام منطقه به میدان رقابت این دو کشور تبدیل کرده است. این رقابت به اندازه‌ی شدید است که دو کشور تا سرحد منازعه هسته‌ای با یکدیگر پیش رفتند.

 رقابت‌های منطقه‌ای در جنوب آسیا سبب بلوک‌بندی‌های منطقه‌ای و جهانی نیز شده است، در دوران جنگ سرد هند هم‌پیمان شوروی بود و پاکستان هم شریک راهبردی ایالات متحده در پیمان سنتو بود. اما پایان جنگ سرد و دور شدن روسیه از تحولات جنوب آسیا، ایالات متحده به سمت هند متمایل شد و پاکستان هم با دیپلماسی ظریف و زیرکانه‌ای روابط خود با ایالات متحده را در سطح خوبی نگهداشته و برای توازن منطقه‌ای با چین روابط استراتژیک برقرار کرد. چون چین در منطقه یکی از رقبای اصلی هند است که بر روی منطقه مرزی اکسای و تبت با هم رقابت و منازعه دارند. محور چین و پاکستان در مقابل محور هند و ایالات متحده یک موازنه قدرت نسبی را در منطقه به وجود آورده بود. افغانستان نیز به عنوان یک کشور بی‌طرف و حایل در تلاش بود تا میان اسلام آباد و دهلی‌نو توازن را حفظ کند، اما به‌دلیل روابط نزدیک کابل و واشنگتن، این توازن گاهی به سمت دهلی‌نو سنگینی می‌کرد. نزدیکی بیش از اندازه‌ی کابل و دهلی‌نو، همواره اسباب خشم اسلام‌آباد را برمی‌انگیخت. اسلام‌آباد در مقابل از گروهی رادیکال و بنیادگرا در منطقه حمایت می‌کرد. در مورد شکل‌گیری طالبان هنوز حرف و حدیث‌های فراوان وجود دارد. اما در اینکه سرویس اطلاعاتی پاکستان در تمویل طالبان نقش داشته است، شکی نیست.

 بری بوزان معتقد است که افغانستان یک کشور حایل است که چند مجموعه امنیت منطقه‌ای را از هم جدا می‌کند. اما افغانستان پس از ۲۰۰۱، در روندها و پویش‌های امنیتی جنوب آسیا شریک بوده است و از دینامیک‌های امنیتی جنوب آسیا تاثیر پذیرفته است. یکی از این موارد تاثیر رقابت هند و پاکستان بر امنیت ملی افغانستان بوده است. هرگاه افغانستان بیش از اندازه به هند نزدیک شده است، به همان میزان ناامنی در افغانستان بیشتر شده است. این موضوع یک پیام ساده و صریح برای کابل داشت، که باید در منطقه توازن را حفظ کرد. منطق سیاست بین‌الملل نیز همین موضوع را حاکم می‌کند که باید میان قدرت‌های توازن را برقرار کرد و یا لاجرم باید تبعات ‌آن را دید. سامویل کوهن نیز به درستی به این موضوع اشاره می‌کند که افغانستان یک کشور شبه مستقل است و بهترین استراتژی برای چنین کشورهای همان حفظ توازن است. اما استراتژی سیاست خارجی افغانستان هرچند روی کاغز بی‌طرفی و موازنه مثبت بود. اما در عمل استراتژی سیاست خارجی افغانستان پیروی و دنباله روی بود. چنین استراتژی برای کشوری مثل افغانستان که در یک کمر بند شکننده‌ی ژئوپلتیکی حضور دارد زیان‌بار است که بی‌ثباتی و ناامنی ایجاد می‌کند. شاید یکی از عوامل فروپاشی و بی ثباتی دایم در افغانستان عدم درک این مهم بود که نباید در منطقه به سمت تشنج و درگیری رفت. افغانستان در مناطق که عملا از تحولات آن تاثیر می‌پذیرد این قاعده را نقض کرد. در خاورمیانه به سمت عربستان سعودی رفت و از حمله این کشور در یمن حمایت کرد. این موضوع سبب واگرایی در روابط افغانستان و ایران شد. در جنوب آسیا هم افغانستان به صورت غیر مستقیم در جبهه هند قرار داشت و از سوی هنوز رویایی بازپس‌گیری دیورند در ذهن رهبران افغانستان بود. این موضوع به صورت جدی سبب خشمگین شدن همسایه‌های افغانستان (ایران و پاکستان) شد.

تبعات قدرت‌‌گیری طالبان برای منطقه

 قدرت‌‌گیری طالبان و روابط نزدیک این گروه با پاکستان توازن منطقه‌ای را به نفع پاکستان تغییر داد. در ۲۰ سال گذشته دهلی‌نو شریک قابل اعتماد برای کابل بود و این محور تمام تلاش‌شان به انزوا کشیدن پاکستان بود که در اخیر این محور شکست فاحش خورد. دست هند از تحولات افغانستان کوتاه شد و دولت همسوی هند هم فروپاشید.

 دینامیک‌‌های جدید امنیتی در جنوب آسیا بیانگر این موضوع است که هند برای مدتی نامعلوم در انزوا قرار خواهد گرفت. طالبان روابط نزدیک با پاکستان و چین دارند. از آنجایی که هر دوی این کشورها رقیب‌های دیرینه‌ی هند هستند این موضوع اصلی خبر خوبی برای هند نیست. پاکستان در سطح گسترده‌ای تلاش دارد تا روابط طالبان با کشورهای جهان و منطقه را تنظیم‌ کند و از سویی چین هم نیم‌نگاهی به مسایل اقتصادی افغانستان و نگرانی‌های امنیتی خود دارد. چین در بدل روابط خود با طالبان، خواستار قطع همکاری‌های این گروه به مسلمانان ایغوری هستند که در مناطق شمالی افغانستان به‌ویژه در بدخشان حضور دارند، است. چین این مساله را در دوره حکومت نخست طالبان نیز مطرح کرده و از ملا عمر خواسته بود که ایغورها را از افغانستان اخراج کند. اما ملا عمر با تاکید بر رسم مهمان‌نوازی و اسلامیت از اخراج آن‌ها سرباز زده بود. اما دیده شود که این‌بار آیا طالبان برای رسیدن به شناسایی چنین قمار خواهند زد یا خیر؟

 پاکستان نیز نگرانی‌های امنیتی خاص خودش را دارد. این کشور از حضور تحریک طالبان پاکستان در افغانستان و روابط این گروه با طالبان افغانستان نگران است. البته پاکستان نیم نگاهی به نفوذ خود بر طالبان دارد تا از این طریق بتواند بالای طالبان پاکستان فشار بیاورند و قدرت آتش آنها را کمتر کنند. پاکستان نیز به تعهد طالبان بر قطع روابط این گروه با سایر گروه‌های اسلام‌گرا که امنیت پاکستان را تهدید می‌کنند، باورمند نیست. این بدان معناست که پاکستان از طالبان می‌خواهد که اجازه ندهد که القاعده و دولت اسلامی خراسان از خاک افغانستان علیه این کشور استفاده کنند.

 طالبان روابط نزدیک با سایر گروه‌های بنیادگرا در شبه‌قاره هند (به غیر از دولت اسلامی) دارند. قدرت‌‌گیری این گروه می‌تواند الگویی برای سایر گروه‌های تندرو شود تا پیکارجوی را‌ خط مشی خود تعیین کنند. حضور طالبان در منطقه سبب افزایش تحرکات تروریستی در منطقه شده است. در آخرین مورد انفجار هولناکی در شهر پیشاور پاکستان رخ داد که تلفات سنگینی را پی داشت. ناظرین امنیتی در پاکستان معتقد هستند که حمله را دولت اسلامی خراسان از داخل خاک افغانستان طرح‌ریزی کرده است.

 سرایت بنیادگرایی طالبان هشدار جدی برای هند نیز می‌باشد. بعد از قدرت‌گیری طالبان، تحرکات مرموزی در کشمیر هند نیز دیده شده است. این موضوع امنیت ملی هند را به‌صورت جدی‌ای تهدید می‌کند و به‌شدت ذهن سیاست‌گذاران هندی را به خود مشغول کرده است.

 حضور طالبان در افغانستان دوباره نگران کشورهای منطقه را از افزایش کشت و قاچاق مواد مخدر برانگیخته است. آمارها بیانگر آن است که در سال جاری کشت مواد مخدر در افغانستان دوباره اوج خواهد گرفت و این موضوع می‌تواند یک تهدید جدی برای امنیت منطقه باشد.

 از سویی، گزارش‌ها حاکی از آن است که گروه‌های متعدد در افغانستان در حال شکل‌گیری هستند که با گروه طالبان اختلاف دارند. تا اکنون چندین گروه در شمال و شرق افغانستان اعلان حضور کرده‌اند. هرچند برای فعلا این موضوع تهدید جدی برای ثبات طالبان نیست. چون هیچ کشوری عملا حاضر نیست برای گروه‌های مخالف طالبان کمک کند و افتراقات داخلی نیز میان این گروه‌ها مشهود است.

 آخرین تحول امنیتی که حضور طالبان در افغانستان به وجود می‌آورد موج تازه‌ای مهاجرت است. روزانه هزاران نفر به‌صورت قانونی و غیرقانونی از مرزهای افغانستان خارج می‌شوند. پاکستان در دوران اشغال شوروی نیز میزبان نزدیک به سه میلیون افغانستانی بود و حالا به‌نظر می‌رسد که این سناریو در حال تکرار است و پاکستان دوباره باید با موج بزرگی از مهاجرین افغانستانی کنار بیاید. درحالی‌که چالش‌های اقتصاد و گرانی در این کشور نیز به اوج خود رسیده و اعتراض شهروندان پاکستان را در پی داشته است.

 فقر و گرسنگی در کنار محروم‌شدن بسیار از شهروندان افغانستان از خدمات بهداشتی نظیر واکسن از جمله چالش‌های امنیتی جدید است که به بحران افغانستان و منطقه افزوده است. سازمان جهانی غذا همواره در حال هشدار دادن است که افغانستان به فاجعه انسانی نزدیک‌تر می‌شود. از سویی، گرسنگی و فقر در بلندمدت می‌تواند امنیت فیزیکی را نیز به چالش بکشد.  آنچه می‌توان در نهایت از این تحولات برداشت کرد این است که قدرت‌‌گیری طالبان، نقش چین و پاکستان را در منطقه بیشتر خواهد کرد و این به معنای دورماندن هند از قضیه افغانستان است. هند هرچند برای فعلا در حال بررسی وضعیت افغانستان است و تلاش دارد تا از طریق کمک‌های بشر دوستانه دوباره وارد ماجرا شود، اما این امر نیازمند زمان و دقت بیشتر است. سرایت بنیادگرایی می‌تواند یکی دیگر از تهدیدات امنیت منطقه‌ای باشد. جنوب آسیا خانه‌ی بیش از ۳۰ گروه تروریستی است.

دیدگاه‌های شما
  1. نخیر! نفوذ ومنافع آمریکا باتضمین پاکستان در افغانستان بعد از قدرت رسیدن دوباره گروه طالبان نیز تامین میگردد وهیچ وقت چین ویاروسیه‌ خلای نفوذ آمریکا را درافغانستان پر نخواهد کرد ، زیرا طالبان شدیدا وابسته به پاکستان هستند وپاکستان هیچ گاه جرئت را ندارد که:منافع آمریکا واینگلیس را در نظر نگیرد!!… بنظرمن : با ۱۸ ماه مذاکرات پشت درهای بسته در دوحه‌ و امضای معاهده صلح بین امریکا و طالبان زمینه بقدرت رسیدن گروه طالبان دوباره مساعد شد!… حالا فقط سوال‌های متعددی را باید تحلیل گران محترم سال های سال از خود بپرسند ! اول: چرا این مذاکرات پشت درهای بسته انجام شد؟ دوم: مواد توافق پنهانی بین امریکا و طالبان چه بود؟ و چرا تا امروز این مواد توافق پنهانی، پنهان باقی مانده؟ چرا بافشار آمریکا ۵۰۰۰ هزار تروریستان طالبانی بدون کدام آتش بس‌ و و شروط وشروط رها شدند وبه میدان جنگ بر گشتند؟ چرا قرارداد امنیتی واستراتیژیک آمریکا ودولت افغانستان در عمل روی کاغذ باقی ماند؟ چرا در حالی که: هنوز سربازان آمریکایی در کابل حضور داشتند؟ طالبان بدون کدام ممانعت وارد کابل شدند؟ آیا اکنون نیز در مذاکرات پشت درهای بسته بین طالبان و کشورهای مختلف منجمله آمریکا چه میگذرد؟ و.و.و پس اگر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *