در روزگاری دورتر، حداقل صد سال پیش از امروز، اکثر حکومتهای آسیایی نیازی نمیدیدند که به «مردم» و حق مردم برای ادارهی زندگیشان اهمیتی بدهند. اگر با کلمهی دموکراسی با مقداری تسامح برخورد کنیم، از عمر قدیمیترین دموکراسی در آسیا (سریلانکا) نودویک سال میگذرد. نودویک سال پیش در سریلانکا قانونی پیش نهاده شد که براساس آن مردم آن کشور میتوانستند در انتخابات رأی بدهند.
امروز اکثر حکومتها در قارهی ما به نحوی دریافتهاند که رضایت مردم از حکومت هم برای بقای حکومتها اساسی است و هم برای ثبات اجتماعی. دیگر شاید حاکمی را نتوان یافت که صریحا بگوید «من با جبر و زور حکومت میکنم و مردم هیچ حقی برای ادارهی زندگی خود ندارند.» روشن است که بسیاری از حکومتهای منطقهی ما به آنچه میگویند عملا پابندیِ چندانی ندارند. به همین خاطر، گونهها و درجاتی از استبداد را در بیشتر حکومتهای این منطقه میبینیم.
حکومت فعلی افغانستان نیز به بیانهای مختلف اعلام کرده که در پی کسب رضایت مردم افغانستان است. حال، به دو پرسش بنیادین پاسخ باید داد:
یک- رضایت مردم افغانستان در چیست؟
دو- از کجا میدانیم که مردم افغانستان از حکومت راضی هستند یا راضی نیستند؟
طالبان پیوسته میگویند که خارجیها باید دست از مداخله در امور داخلی افغانستان بردارند. این سخن را در برابر خارجیها میتوان گفت؛ اما نمیتوان به خود مردم افغانستان هم گفت که دست از مداخله در زندگی خود بردارید. مردم افغانستان امنیت میخواهند، آموزش میخواهند، اشتغال میخواهند، آزادی فردی میخواهند، عدالت میخواهند، توسعهی اقتصادی و فرهنگی میخواهند و حق دخالت در تعیین سرنوشت سیاسی خود میخواهند. رضایت اکثر مردم وقتی فراهم خواهد شد که حکومت به این خواستهای مردم اعتنا کند و مکانیسمی در میان بیاورد که مردم بتوانند به این خواستهای خود برسند یا نزدیک شوند.
بهترین ابزاری که میتواند نشان بدهد مردم از حکومت راضی هستند یا نه، آزادی بیان و آزادی گردش اطلاعات است. وقتی حکومتی دسترسی به اطلاعات را محدود میکند، تنها مردم را از دسترسی به اطلاعات محروم نمیسازد؛ خود را نیز از شناختن آنچه در ذهن و ضمیر مردم میگذرد، محروم میسازد. سکوتی که بر مردم تحمیل میشود، علامت رضا نیست؛ نشانهی ناسالم بودن فضاست.
حکومتها کمتر با یک ضربهی بزرگ از پا در میآیند. در اغلب موارد، یک حکومت وقتی فرو میپاشد که به مطالبات مشروع مردم پشت کند و بهجای گوش دادن به مردم به سرکوب خواستههای آنان دست برآرد. مردم اگر نتوانند مطالبات خود را در فضای آزاد بیان کنند، آن مطالبات را همچون هزار نیش پنهان بر تن حکومت خواهند زد. هیچ حکومتی تاکنون از این هزار زخم خاموش جان سالم بدر نبرده است. وادار کردن مردم به سکوت هیچ حاصلی جز گسترش خشم و بیزاری در میان شهروندان ندارد. تجربهی تاریخی نشان میدهد که آن خشمهای نهانجوش همواره (سر فرصتهای پدیدآمده) توفان شدهاند و گلیم حکومتهای جبار را برچیدهاند.