تشدید فارسی‌ستیزی در امارت طالبان

سید فضل‌الله قدسی

[یادداشت روزنامه اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاه‌های مختلف در مورد مسایل گوناگون جامعه‌ی افغانستان را بازتاب می‌دهد. این دیدگاه‌ها لزوما منعکس‌کننده‌ی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاه‌ها فراهم می‌کند و درباره‌ی دیدگاه‌های وارده نفیا و اثباتا موضع‌گیری نمی‌کند. تمام دیدگاه‌های بیان‌شده در مقالات و یادداشت‌ها و صحت و سقم ادعاهای مطرح‌شده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاه‌های منتشر شده در بخش مقالات وارده نیز استقبال می‌کند.]

پیشینه‌ی پر فراز و فرود دوسده اخیر زبان فارسی در افغانستان به‌گونه‌ی رقم خورده که به حال و روز آن باید اشک ماتم ریخت. چه این‌که اندوخته‌های فرهنگی و تاریخی ما که بستر آن، زبان شکوهمند فارسی بوده، در این جغرافیای پر حادثه، بیش از دو قرن است که همواره مورد بی‌مهری حکومت‌ها قرار گرفته است. مفاخر فرهنگی و دستاوردهای کهن علمی هر سرزمین، پشتوانه‌ی‌شان و شرف انسانی و تاریخی آن سرزمین محسوب می‌شود.

لذا یکی از رسالت‌های کلیدی حاکمیت‌ها، حراست و شناساندن این مفاخر در منظر و محضر جهانیان می‌باشد. پر پیشینه کردن مفاخر فرهنگی و تاریخی سرزمین‌ها، گاهی از چنان اهمیتی بر خوردار می‌شود که حاکمیت‌ها به علت خالی و تهی بودن گذشته‌ی تاریخ سرزمین‌شان از چنین مفاخر والا، به افسانه‌ها و اسطوره‌ها که ریشه در تخیلات و توهمات هنرمندان پیشین دارد و محصول خیال‌پردازی‌های گذشتگان‌شان هست، پناه می‌برند. چه‌قدر دردآور است سرزمینی که حاکمیتش در قبال مفاخر فرهنگی و تاریخی و غنامندی زبانی‌شان بی‌تفاوت می‌ماند. دردناک‌تر از آن، انکار چنین مفاخر و امحای اندوخته‌های علمی آن سرزمین است، آن هم به‌گونه‌ای که آفرینش آن مفاخر را در یک بستر زبان معاند، قلمداد می‌کند.

در افغانستان زبان فارسی و مفاخر پیوسته به آن، در گذر زمان، تجربه‌های تلخ و المناکی را آزموده است. سیطره حاکمیت‌ها به هر پیمانه که عمیق و فراگیر می‌شد به همان پیمانه برتنگناهای زبان فارسی افزون‌تر و کینه‌توزانه‌تر می‌گردید. عصر دموکراسی امان‌الله‌خانی که سرآغاز مرحله‌ جدیدی از حیات سیاسی افغانستان پنداشته می‌شود؛ اما برای زبان فارسی شروع مرحله تازه‌تر از مضیقه‌های اجتماعی محسوب می‌شود‌. روشنفکرترین عنصر زمانه امان‌الله‌خان، آقای محمود طرزی بود. او شالوده جنگ آرام و نرم علیه زبان فارسی را بنیان نهاد. آبشخور رفتارهای خصمانه‌ی دوران نادرخان و هاشم‌خان و محمدگل مهمند در شمال کشور علیه مظاهر و مفاخر متعلق به زبان فارسی، اندیشه ناسیونالیستی محمود طرزی بود که در جهت رونق‌بخشی زبان پشتو و ایجاد تنگناها برای زبان فارسی در نوشته‌هایش مخصوصا در سراج‌الاخبار افغانیه تبارز داد.

این حرکت نرم و آهسته، در دهه دموکراسی ظاهرخان به ثمر و اثر نشست. تفکیک بین دو واژه مترادف فارسی و دری محصول نامبارکی است که در دهه دموکراسی رقم خورد و برای هر کدام مصداق جداگانه تعریف شد. طرح وحدت معنایی آن دو واژه از سوی اندیشمندان فارسی‌زبان، فریادی بود که ره به‌جایی نبرد.

ستیزه‌جویی حاکمیت علیه زبان فارسی به تدریج به یک سنت ماندگار و قانون نانوشته در فاکتور مسئولیت‌های اجتماعی حکومت‌ها تثبیت و صدرنشین شد. بخشی از حاکمیت، انگار گاهی مأموریت محوله داشت، مبنی بر قلع‌وقمع کردن مفاخر فرهنگی زبان فارسی. دوران تحکم و سلطه ظالمانه‌ی محمدگل مهمند بر سرنوشت مردم شمال افغانستان، گواه صادقی بر مدعای ما است. نامبرده بخش اعظمی از آثار به‌جامانده از دوران شکوفایی زبان فارسی و دانشی که در بستر زبان فارسی به ثمر نشسته، در محوطه شهر بلخ قدیم و دیگر اماکن باستانی یا منهدم کرد و یا زیر هزاران خروار خاک در همان محوطه دفن شد.

زبان فارسی و زبان پشتو به علت همجواری، می‌توانست معادله دادوستد زبانی را در مسیر همزیستی مسالمت‌آمیزشان اعمال و از این بابت موجبات غنامندی هم‌دیگر را فراهم کنند. اما متأسفانه حاکمیت‌ها این دو زبان را مانند دو گرگ بی‌اعتماد به هم، در رودرروی هم قرار دادند.

حاکمیت‌ها متأسفانه شکوفایی و شکوهمندی زبان فارسی را مساوی با تضعیف زبان پشتو می‌پنداشتند و این پندار جاهلانه به تدریج ذهنیت فارسی‌ستیزی را در درون جامعه پشتوزبان تزریق و واکنش این ذهنیت، صف‌آرایی خصمانه میان جامعه فارسی‌زبان و پشتوزبان گردید.

این در حالی است که تنها زبان مشترک و مفاهمه بین‌الاقوام زبان فارسی بوده است. یک ازبیک و یک پشتون تنها زبان تفهیم و تفاهم‌شان زبان فارسی می‌باشد. در مقام مفاهمه، معطل زبان مادری‌شان نمی‌مانند و در این مفاهمه هیچ‌گونه درنگ و دغدغه‌ای ندارند.

فارسی‌زبانان را عقیده بر آن است که غنامندی زبان پشتو، موجب تقویت جایگاه فرهنگی کشور ما می‌شود، به هر اندازه که زبان پشتو تقویت و در آن تولید علم و ادب صورت گیرد ما از این نوع جهش‌های علمی در هر بستر زبانی که صورت گیرد حمایت می‌کنیم. اما کثیری از حاکمان فارسی‌ستیز و همراهان متعصب‌شان، رشد و تعالی زبان پشتو را در منکوب کردن زبان فارسی جست‌وجو می‌کنند.

دردا و دریغا که حتا جامعه روشنفکر برادران پشتون همیشه توبیخ و تضعیف زبان فارسی را در صدر برنامه‌های فرهنگی‌شان قرار دادند. عبدالکریم خرم، وزیر فرهنگ وقت حکومت کرزی در دوران وزارتش، «اطلاعات و فرهنگ» را از تابلوی وزارت برداشت؛ به‌جای آن معادل انگلسی گذاشت و واژه فرهنگ را بیگانه دانست.

در حالی که واژه «فرهنگ» در ادب کهن فارسی در حدی شهرت دارد که هر کری از هر لالی آن را شنیده است. حلقه فکری قوم خاص ترجیح می‌دهند، به‌جای واژه‌های فارسی مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران، از زبان انگلیسی و اردو معادل‌سازی کنند.

نشست علمای اسلامی به میزبانی افغانستان جهت ایجاد صلح در دوران حکومت اشرف غنی که زبان فارسی از بنر آن برداشته شده است.

اندیشه‌ی رسوب و رسوخ‌ کرده‌ی فارسی‌ستیزی به میزان عصبیت سران حاکمیت، دچار شدت و ضعف بوده است. در دوره حاکمیت حامد کرزی، تضعیف زبانی در حد متعارف و بیشتر زیر پوستی ظهور و بروز داشته است. لذا بازتاب آن در عرصه جامعه، تبارز نیمه‌عریان داشت؛ درحد تلاش بیشتر جهت جابه‌جایی عناصر پشتوزبان در ادارات دولتی و کم‌کردن و یا پذیرش اندک از دیگر اقوام غیرپشتون.

در دوره اشرف غنی، این رویکرد درحد گسترده و عریان تبارز پیدا کرد. لذا رویکرد فارسی‌ستیزی اشرف غنی در فاکتورهای گوناگون، خودش را نشان داد که به موارد عمده‌ی آن اشاره می‌کنم:

یک، چشم‌پوشی از فسادهای گسترده‌ی پشتون‌ها در جایگاهای کلیدی؛ اعم از فساد اداری و پولی و اخلاقی و عدم ارفاق و حتا محمل درست کردن برای برکناری اقوام غیرپشتون از مناسب عالیه و کلیدی.

دو، سپردن وزارتخانه‌های کلیدی و معینیت‌ها و ریاست‌ها و پست‌های کلیدی به عناصر پشتون و سلب صلاحیت اجرایی از مقامات بلندپایه غیرپشتون.

سه، ایجاد جو بی‌اعتمادی در مسئولین رده‌بالای غیرپشتون در قبال سمت‌هایی که به آن گماشته شده بودند.

چهار، برکناری ده‌ها جنرال و افسر قوای مسلح غیرپشتون به بهانه تقاعد و بازنشستگی.

پنج، ایجاد و محدودیت در پذیرش دانشجو و سهمیه‌بندی پذیرش که خودبه‌خود زمینه کم‌کردن پذیرش از دانشجویان غیرپشتون با کسب امتیاز بالا و افزایش پذیرش دانشجویان پشتون با کسب امتیاز پایین را فراهم کرد.

شش، تخصیص بودجه عمرانی به شکل غیرعادلانه و درصد بالا به مناطق و ولایات پشتون‌نشین و محروم کردن ولایات غیرپشتون، مخصوصا هزاره‌ها و شیعیان از چنین بودجه‌ای.

دوره امارت طالبان

در دوره سلطه ظالمانه‌ی جدید طالبان، فارسی‌ستیزی وارد فاز جدیدی شد. این اندیشه‌ی شوم، عریان، بی‌پرده، سیستماتیک و برنامه‌ریزی‌شده روی دست گرفته شد که برعلاوه تأیید و تثبیت موارد دوران کرزی و اشرف غنی، موارد ذیل را در راستای تضعیف زبان فارسی اعمال کردند.

یک، تضعیف رسم‌الخط فارسی و به‌کارگیری زبان پشتو در بیشتر مکاتبات اداری دولت.

دو، تغییر تقویم سالانه کشور از شمسی به قمری و حذف برخی از مناسبت‌هایی که ریشه در فرهنگ و تمدن فارسی‌زبان‌ها دارد؛ مثل حذف رسمیت جشن نوروز از تقویم افغانستان و نیز حذف رخصتی روز عاشورا که بازهم یک روز بزرگ و رسمی ویژه پیروان مذاهب اسلامی می‌باشد و حذف آن نوعی مقابله با فرهنگ غیرپشتون‌ها می‌باشد.

سه، جابه‌جایی کوچی‌ها در مناطق کلیدی فارسی‌زبان‌ها.

چهار، به پایین کشیدن تابلوهای به خط فارسی از سر دروازه‌های برخی ادارات رسمی دولتی، مخصوصا دانشگاه‌ها و خیابان‌ها.

پنج، برخورد تبعیض‌آمیز ادارات دولتی نسبت به کسانی که به زبان پشتو صحبت نمی‌توانند و ایجاد سهولت برای مراجعین پشتوزبان.

شش، فارسی‌زدایی از متون نوشتاری به بهانه این‌که واژه‌ها ایرانی است.

هفت، ارائه سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های مطبوعاتی مقام‌های حکومتی فقط به زبان پشتو. با این‌که گاهی اکثریت قاطع شرکت‌کنندگان هیچ آشنایی به زبان پشتو ندارند و سخنران، زبان‌فارسی را در حد زبان مادری‌اش که پشتو است بلد می‌باشد؛ اما صحبت‌ها به زبان پشتو صورت می‌گیرد.

هشت، بخش اعظم مردم افغانستان زبان پشتو را نمی‌دانند اما عمده مطالبی که در رسانه‌های ملی و دولتی منتشر می‌شود به زبان پشتو است.

نُه، تخلیه ادارات دولتی از حضور کارمندان غیرپشتون و تقرر عناصر پشتون؛ بدون کوچک‌ترین توجه به تخصص و میزان تحصیل.

دانشگاه بلخ
برداشتن واژه «دانشگاه» از تابلوی دروازه ورودی دانشگاه بلخ با روی‌کارآمدن طالبان. عکس: شبکه‌ های اجتماعی

ده، سپردن حداقل نود درصد وزارتخانه‌ها، معینیت‌ها، ریاست‌های مستقل، ولایت‌ها، و ریاست‌های وابسته به ولایت‌ها و وزارتخانه‌ها، دادگاه‌های مرکز و ولایات به قوم پشتون.

تمام امکانات دست‌داشته‌ی امارت طالبان برای جلوگیری از رشد و تعالی زبان فارسی بسیج شده تا اگر بتواند زبان فارسی و مظاهر فرهنگی آن را از عرصه زندگی مردم افغانستان برچیند.