یک چیز خوب در این کشور وجود دارد و آن توجه فوری به مسایل و قضایا میباشد. البته این خوبی قبلاً وجود نداشت و فکر میکنم با روی کار آمدن حکومت جدید، این خوبی هم پیدا شده. بهطور مثال، بعد از این همه سال که ما رادیو و تلویزیون داریم و این رسانهها آگهیهای تجاری پخش میکنند، وزارت اطلاعات و فرهنگ تازه متوجه شده که بعضی از این آگهیهای تجاری، جایگاه رفیع زن افغان را پایین میآورند و فرهنگ بیبندوباری را ترویج میکنند. ما به نوبهی خود از این وزارت تشکری میکنیم و در حق آن دعا میکنیم که خداوند این وزارت را بچه بدهد! آمین. ممکن است بعضیها فکر کنند که خود این دعا نیز جایگاه رفیع زن افغان را هدف قرار میدهد؛ اما معلوم میشود که این عده دشمنی عجیبی با بچه دارند و سخت زنذلیل میباشند! خداوند این جماعت را در حقیقت از زن طایفه دور داشته باشد، چه رسد به زن افغان که جایگاهش رفیع میباشد. اینها اگر دستشان به زن برسد، نه تنها جایگاه رفیع زن را خراب میکنند، که آنها را در جایگاه پایین هم آرام نمیگذارند. به هر صورت، ما ممنون این دههبینی وزارت اطلاعات و فرهنگ هستیم. این دههبینی وزارت اطلاعات و فرهنگ دو پیام جانانه برای ما دارد.
اول، وزارت اطلاعات و فرهنگ آنگونه که تقاضا میرود، یک وزارت خیلی مرده هم نیست، زنده است و تا پول در خزانه دارد، به مردم خدمت خواهد کرد. اینکه این وزارت بعد از تقریباً یک دهه کشف کرده که زن افغان جایگاه رفیع دارد و این جایگاه حالا در معرض خطر قرار دارد، خودش نشانهی روح و زندگی در این وزارت میباشد. البته برای این کار وزارت اطلاعات و فرهنگ که بعد از یک دهه به این نتیجه رسیده که از زن استفادهی ابزاری میشود و نباید شود، میتوان دلیل آورد. ما میدانیم که افغانستان کشوری است که انبوه زن دارد. زنها هم نام خدا سلیقهها و علایق خاص خودشان را دارند. خود همین مسئله آن مسئلهی دیگر را مشکل میسازد و به یقین میتوان گفت که برای آن یک دهه هم وقت کم است.
دوم، بعضی از زنان افغان بیشخصیت میباشند. شرکتهای تبلیغاتی برای ساختن یک آگهی تجارتی، هیچ زنی را با زور شلاق و قنداق تفنگ به صحنهی نمایش نمیبرند. میروند به فرد مورد نظر پیشنهاد اجرای یک صحنه را میدهند، اگر فرد مذکور که یک زن افغان است و جایگاه رفیع دارد، پیشنهاد شرکت سازندهی آگهی را قبول کرد، روی صحنه میرود و نمایش را اجرا مینماید و رسانهها هم مطابق مفاد خویش آن را پخش میکنند. اگر قبول نکرد، شرکت تبلیغاتی دنبال فرد دیگری میرود. حالا که وزارت اطلاعات و فرهنگ استفادهی ابزاری زنان را مطرح کرده، به این معناست که خود همان زنان که روی صحنهی اجرای یک اعلان تجارتی میروند، بیشخصیت اند. عاشق فرهنگ بیبندوباری اند. نگران فرهنگ سالم نیستند. برای آنان، انحراف جوانان مسئله نیست، چیزی که به آنان میرسد، پول است و پول چیزیست که برای اکثریت زنان و مردان این کشور مسئله است.
سوم، درست است که من نگفتم دههبینی وزارت اطلاعات و فرهنگ سه پیام جانانه برای ما دارد. مدام من باید بگویم تا شما بفهمید؟ عجب مردم شبیه وزیر محترم هستید که هیچچیز را نمیفهمید! پیام سوم خبرنامهی وزارت اطلاعات و فرهنگ، نقش برجستهی رسانهها در جهتدهی اذهان عامه میباشد. یعنی تأثیرگذاری رسانهها روی رفتار و کردار بینندگان، شنوندگان و خوانندگانشان. شاید به همین خاطر است که وزارت محترم اطلاعات و فرهنگ، از خود نه تلویزیونی دارد و نه رادیویی! وزارت به این مهمی با رسالت خطیر و حیاتی، وقتی یکی از بهترین ابزار فرهنگسازی و جهتدهی اذهان عامه را ندارد، آیا نمیتوان به صحت عقل و صداقت در رسالت متولیان امور این وزارت شک کرد؟ یا باید قبول کنیم که هرازگاهی اگر وزارت اطلاعات و فرهنگ از فرهنگ ناسالم حرف میزند و ابراز نگرانی میکند، از روی ناچاری است، نه از روی رسالت. حالا از شوخی و مزاقهای فرهنگی گذشته، بهراستی روی این مسئله فکر کنیم که وزارت اطلاعات و فرهنگ چقدر در یک هفته، در یک ماه، در یک فصل، در یک سال و در یک دهه، در کشور ما فرهنگسازی میکند؟ شما به عنوان یک شهروند، چه چیزی را از وزارت اطلاعات و فرهنگ آموختهاید؟ من هم میدانم که این وزارت هفتهوار برنامههای نمایشی و کنفرانسهای علمی-تخیلی، فرهنگی-اجتماعی و هزار نام و رنگ دیگر را برگزار میکند. خُب، فایدهی این نمایشها چیست؟ چه کسانی حق اشتراک در کنفرانسها و برنامههای این وزارت را دارند؟ در کجاها برنامه میگیرد؟ چه مبلغی را برای برگزاری یک کنفرانس مصرف میکند؟ کیها فرهنگ سالم را میفهمند و چه کسانی گرفتار فرهنگ ناسالم اند؟ آیا اینها مشخص اند؟
در اخیر از تمام بانوانی که مِنبعد در آگهیهای تجاری شرکتها نقش اجرا میکنند، خواهش میکنیم روز قیامت جوانان وطن را در نظر داشته باشند. چرا قیامت ما را به فروش میگذارید؟ این تلویزیونهای لعنتی هم که هر دو دقیقه بعد یک اعلان پنج دقیقهای نشر میکنند! و ما مجبوریم بیفرهنگ شویم.