مستند اطلاعات روز؛ نسل ما و ناسیونالیسم افغانی

۱. ذکی دریابی در قسمتی از مستند اطلاعات روز، در پایان صحبتی که هر دم فضای آن سنگین و سنگین‌تر شده، در حالی‌که اشک در چشم و بغض در گلو دارد، می‌گوید: «حس می‌کنم که… همه‌ی ما می‌توانستیم از این قوی‌تر باشیم.»بله، می‌گوید: «حس می‌کنم که»، مکثی عمیقی می‌کند و باز می‌افزاید: «همه‌ی ما می‌توانستیم از این قوی‌تر باشیم.» بعد مکثی عمیق‌تر و طولانی‌تر در پی می‌آید و باز دست می‌برد و اشک‌های خود را پاک می‌کند.

۲. مستند اطلاعات روز اتفاقات روزهای سقوط را از داخل اطلاعات روز مستند ساخته است. از داخل نهادی که از امیدهای افغانستان پسا ۲۰۰۱ بود. این مستند تأثیر فروپاشی نظامی-سیاسی و چرخش به سمت دیکتاتوری را در یک نهاد مدنی نشان می‌دهد. موردی که می‌توان آن را به‌عنوان نمونه در مورد نهادهای مشابه دیگر نیز در آن شب و روز در نظر گرفت. کسانی که تجربه‌ی جمع کردن و بستن نهادی را در آن شب و روز دارند بیشتر این مورد را متوجه می‌شوند. مستند کار فوق‌العاده ارزشمندی برای فهم آن روزهای مهم و تاریک است و برای آن منبع خواهد بود. این اثر که این روزها در جشنواره‌ی بین‌المللی فلم مستند آمستردام (ایدفا) حضور دارد، مورد استقبال قرار گرفته و برنده جایزه‌ی «بهترین فلم بلند اول جشنواره» شده است.

مستند از جهات مختلف مهم است و نیاز به مرور و بررسی دارد. مطمئنا به مرور زمان که تعداد بیشتری می‌توانند آن را ببینند، در مورد ابعاد مختلف آن صحبت خواهد شد. به جهاتی از آن هم به‌دلیلی که اتفاقات اطراف ۱۵ اگست ۲۰۲۱ هنوز در ذهن‌ها تازه است، بعدها پرداخته خواهد شد.

۳. دریابی جمله‌ی «حس می‌کنم که… همه‌ی ما می‌توانستیم از این قوی‌تر باشیم» را زمانی می‌گوید که همکارانش از طرف طالبان شکنجه شده‌اند و او دانسته که دیگر ممکن نیست روزنامه اطلاعات روز از کابل به‌ کارش ادامه دهد. او فروپاشی اطلاعات روز را در کابل پیش چشم خود می‌بیند و با رخوت می‌گوید:«همه‌ی ما می‌توانستیم از این قوی‌تر باشیم.»روزنامه‌ای که یک‌دهه از عمر خود را بر آن گذاشته بود و از معدود مثال‌های خوب روزنامه‌نگاری در افغانستان بود (هنوز هم با مرکزیتی در خارج است).اما آیا ما واقعا می‌توانستیم قوی‌تر از آن باشیم؟ این پرسشی است که بدون شک تا سال‌ها ذهن مان را درگیر خواهد داشت. پاسخ من در این مرحله، با یک «کاش» آرمان‌گرایانه‌ی برباد رفته، «نه» است.

قبل از تشریح پاسخ منفی بالا نیاز است به بخش دیگری از صحبت‌های دریابی در آن شب و روز که مهم است اشاره شود. دریابی به‌عنوان مدیرمسئول اطلاعات روز در بخش‌های مختلف مستند از رسالت خودش و نهادی که مدیریت آن را به عهده دارد می‌گوید. از این می‌گوید که چطور شرایط اجازه نمی‌دهد توقعات مخاطب در امر اطلاع‌رسانی برآورده شود و این مهم است. مهم است چون رسالت کار را زیر سؤال می‌برد. اطلاعات روز با این دید تلاش می‌کند کار خودش را ادامه دهد. خطر می‌پذیرد و بیرون می‌شود. وقتی کارمندان آن ربوده و شکنجه می‌شوند و در عمل دیده می‌شود ممکن نیست کاری که باید در داخل و از کابل انجام شود، دریابی می‌گوید اطلاعات روز باید بسته شود. مستند این اتفاقات را به نحوی ضبط کرده که قدم‌به‌قدم نفس‌گیری و دلهره‌ی سقوط در آن است. دریابی در همان شب و روز به این نتیجه می‌رسد، در وضعی که اطلاعات روز نمی‌تواند کاری را که باید انجام دهد، بودن آن به نوعی برای طالب مشروعیت است. این‌که طالب می‌تواند از نام این نهاد برای منفعت رژیم خود استفاده کند. موردی که برای اطلاعات روز قابل پذیرش نیست. این در حالی است که با وجود فرار از پیشِ مدیران بسا نهادهای رسانه‌ای، دروازه‌ی آن‌ها برای منفعت مادی بسته نشدند و از همان هفته‌های نخست تا اکنون تریبون تبلیغات طالب اند. باری، حالا پاسخ بالا.

نسل فعال بیرون از حکومت نمی‌توانست قوی‌تر از آن باشد. این نسل که لایه باریکی را تشکیل می‌داد، دیگران یا حکومتی بودند یا آرزو داشتند حکومتی باشند، به آنچه ممکن بود در جریان دودهه دست یافته بود. درس‌خوانده و آگاه بود. از نان خود زده و کتاب خوانده بود. به فرهنگ و سنت‌های عقب‌گرایانه و تابوشده‌ی بسیاری انگشت گذاشته و نقد کرده بود. مکتب، دانشگاه، رسانه، انجمن، کافه و… تأسیس کرده بود و منابع بشری آن بود. حداقل سه جنبش اعتراضی بزرگ و ده‌ها اعتراض کوچک و متوسط به راه انداخته بود. در بخش‌های تکنیکی و تکنالوژیکی مهارت کمایی کرده بود و… بله، هر کدام این کارها مشکلات خود را داشت که طبیعی بود ولی نسل فعال بیرون از حکومت نمی‌توانست قوی‌تر از آن باشد. نمی‌توانست در جریان دودهه همزمان که شهامت به خرج داده و در عرصه‌های جدید قدم می‌گذارد، تجربه می‌کند و رشد می‌یابد، به قدرت و توانایی مسلطی برسد که از فروپاشی کشوری و همه‌ی معاملات پیرامون آن جلوگیری کند. قدرت این نسل برای این کار کافی نبود. در واقع در هیچ جای جهان قدرت نسل فعال بیرون از حکومت برای حفظ یک کشور کافی نیست، هرقدر هم قوی باشند. از همین رو قرارداد می‌بندند و همه مالیه می‌پردازند که در رأس حکومت این مسئولیت را به دوش گیرد.

حکومت اما می‌توانست قوی‌تر از آن باشد. می‌توانست از بودجه‌ی مکتب و دانشگاه تا خوراک و معاش سرباز دزدی و فساد نکند. می‌توانست جمهوریت فاسد قومی سه‌نفره نباشد. می‌توانست سلسله‌مراتبی داشته باشد و به آن احترام بگذارد. می‌توانست با نسل فعال بیرون از حکومت در خیابان برخورد امنیتی نکند و آنان را به‌عنوان نیروی اجتماعی به رسمیت بشناسد. می‌توانست کم‌تر متعصب باشد. می‌توانست در مقابل خواسته‌های شهروندان دموکراتیک عمل کرده و تغییر و تعدیل بیاورد. بله، حکومت می‌توانست قوی‌تر از آن باشد که به‌دلیل افراد مشخص اما چنین نبود. در رأس این ضعف غنی قرار داشت. کرزی قبل از او، عبدالله در تعامل دودهه و تمام شرکای بی‌کفایت و فاسد آنان دلیل ضعف و قوی‌تر نبودن حکومت بودند.

۴. ضعف حکومت و مسئول درجه‌یک آن در مستند به درستی بیان شده است. در درآمد مستند می‌خوانیم که «اشرف غنی در جریان شش سال ریاست ناپایدارش تمامی زیرساخت‌های جمهوری اسلامی افغانستان و ظرفیت نیروهای دفاعی آن را از بین برد.» این درست‌ترین بیان برای آنچه اتفاق افتاد است. غنی از روزی که به قدرت رسید همه‌چیز را یک‌به‌یک از بین برد و هیچ چیزی برای روز آخر نگذاشت. از نسل فاسد قبل از خود در رسیدن به قدرت استفاده کرد و تا به قدرت رسید آنان را به‌نام «جنگ‌سالار» زد و به حاشیه راند. با نسل نو که تازه سر بلند کرده بود در خیابان‌ها برخورد امنیتی کرد و در عوض به رسمیت شناختن آنان به رقابت پرداخت و در مقابل‌شان، از تبسم و روشنایی تا رستاخیز، توطئه چید. تمام ساختارهای اداری را برمبنای سلیقه و منافع خود از رویی به رویی کرد و منطق سلسله‌مراتب و قدرت سازمانی را از بین برد (این به‌ویژه در مورد نهادهای مالی-اقتصادی و دفاعی-امنیتی قابل ذکر است). تا آخرین حد فساد کرد، تعصب ورزید و با لجاجت یک‌دندگی به خرج داد. خود را محدود به یک حلقه کوچکی ساخت که بسیار متملق و چونان خودش دچار اختلال رفتاری بودند[۱]. فهرست آنچه غنی در کار از بین بردن «زیرساخت‌های جمهوری اسلامی افغانستان و ظرفیت نیروهای دفاعی آن» انجام داد طولانی است. از همین رو سناریوی تسلیم‌دهی در آخر تنها سناریویی قابل محاسبه‌ی منطقی است.

مستند در کنار آنچه آن روزها بر سر اطلاعات روز آمد، آغاز و انجام کار غنی را نیز به درستی مستند می‌سازد. در قسمت دیگری می‌خوانیم: «در آخر روز پانزدهم آگست، اشرف غنی احمدزی فرار کرد. او رییس‌جمهوری بود که با تقلب‌های گسترده‌ای انتخاباتی و حمایت نماینده ویژه‌ی امریکا برای افغانستان به قدرت رسید.» بله، مستند غنی را به درستی «احمدزی» می‌نویسد. او یک احمدزی و ادامه‌دهنده‌ی سیاست بن‌بستی ناسیونالیسم افغانی بود. سیاستی که با تقلب و حمایت خارجی سلطه‌طلبی می‌کند و در آخر یا به نام‌بدی کشته می‌شود یا به نام‌بدی بدتر از آن فرار می‌کند.


[۱] کار حکومتی و تأثیر آن بر رفتار اجتماعی – روزنامه اطلاعات روز (etilaatroz.com)