کار حکومتی و تأثیر آن بر رفتار اجتماعی

کار حکومتی و تأثیر آن بر رفتار اجتماعی

جماعتی هستند که ایشان را دنیاوی زود میسّر شود و جماعتی دیگر که ایشان را آرزویِ دنیا به هزار لابه و عاجزی و زاری و ثناگویی، قطره‌ای، هر مدّتی یک بار، برسد – به هزار حیله.
مقالات شمس

ملاحظه می‌شود که عنوان این قضاوت را در خود دارد که کار حکومتی در افغانستان بر رفتار اجتماعی تأثیر می‌گذارد. فرض ما این است که این تأثیر نزد کارمندان حکومتی در اختلال‌های رفتاری بروز می‌یابد. این قضاوت و فرض ناشی از مشاهده نحوه‌ی عمل سلسله‌مراتب حکومتی افغانستان و بازتاب آن در رفتار کارمندان ارشد این دم و دستگاه است. حالا پرسش این است که این دم و دستگاه چطور عمل می‌کند؟ با پرداختن به این پرسش و پاسخ گفتن به آن، می‌توان پرسش دومی را که از چگونگی تأثیر این دم و دستگاه بر اختلال‌های رفتاری کارمندان ارشد حکومت می‌پرسد، طرح کرد. البته طوری نیست که این اختلال‌ها مختص کارمندان ارشد باشد، به‌دلیل بیش‌تر قابل مشاهده و پرداخت بودن است که نوشته به آنان اشاره دارد.

سلسله‌مراتب حکومتی در افغانستان در سطوح مختلف، به‌ویژه سطح بالا، بر گروه‌محوری استوار است. گروه‌محوری‌ای که اساس آن نه شایستگی و ساختار که وفاداری و اعتماد شخصی است. این نکته به‌دلیل عدم ثبات سیاسی، همچنان در نظر نیاوردن و تلاش‌نورزیدن برای ساختن چنین ثباتی، مسلم است. به این معنا که ساختارها و سازوکارهای که سیاست کشور را قاعده‌مند کند وجود نداشته و به‌دلیل غنیمت‌شمردن فرصت پیش‌آمده، در راستای منفعت شخصی، از طرف کارگزاران سیاسی، تلاشی هم برای تشکیل آن نمی‌شود. در نتیجه گروه‌محوری براساس وفاداری و اعتماد اساس است. می‌دانیم که وقتی وفاداری از سازمان به فرد و اعتماد هم از توانایی‌های مسلکی و ویژگی‌های مستقل شخصیتی به مهارت‌های متعهدبودن به فرد تغییر جهت دهد، سلسله مراتب از منطق سازمانی و قاعده‌مندبودن خارج شده و بر محور و اساس کرنش‌کردن و خم و راست‌شدن بیش‌تر می‌چرخد. شما اگر در جلسات جداگانه‌ی نهادهای مختلف حکومتی، تیپ‌های همسان دور میز می‌بینید، دلیل گروه‌محوری براساس وفاداری و اعتماد، و به‌تبع آن مطیع‌بودن و کرنش‌کردن است. اتفاق جالب توجه در این چارچوب رقابت بر سر تثبیت وفاداری و مورد اعتمادبودن، برای به‌دست‌آوردن قدرت بیش‌تر، است. این رقابت در سطحی مهم است و موفقیت در آن معنادار تلقی می‌شود که در جریان آن تملق‌گفتن و کرنش‌کردن به سطح ویژگی اساسی و محوری شخصیت ارتقا می‌یابد. در چنین وضعی مهارت، حتا اگر وجود هم داشته باشد، به‌عنوان معیار ضمنی در نظر گرفته می‌شود.

آنی که در بدو امر به خود اجازه داده در رأس ساختاری گروه‌محور براساس وفاداری و اعتماد فردی باشد، در قدم بعد که این ساختار عمل می‌کند و راه می‌افتد، به خود اجازه می‌دهد از دیگران، به‌صورت شخصی، خضوع و خشوع توقع داشته باشد و براساس کرنش بیش‌تر پاداش دهد. از این نشانی اگر به کوچک‌سازی نهادهای تعریف‌شده در مقابل تشکیل و بزرگ‌سازی ساختارهای جدید توجه شود، یا این‌که چرا نهادهای برابر از ارزش و صلاحیت‌های متفاوت برخوردار است، دلیل و چرایی آن راحت قابل فهم می‌شود. باری، به این ترتیب رقابت بر سر قدرت بیش‌تر در چارچوب گروه‌محوری براساس وفارداری و اعتماد، به تغییر شخصیت از مستقل‌بودن و اعتماد به توانایی‌ها و تفاوت‌ها شخصیتی به کرنش و خضوع و خشوع‌کردن می‌انجامد. البته می‌دانیم که در بسا موارد شخصیت مستقل با اعتماد بر توانایی‌ها و تفاوت‌های فردی از قبل هم، به‌دلیل نظام عقیم آموزش و پرورش، وجود ندارد. ساختار اما، از آن‌جا که امتیاز می‌دهد، چنین تیپی را تا سرحد اطمینان و اعتماد درست و اصلح‌بودن بالا می‌کشد. اگر متعجب‌اید که چرا و چطور فلان شاعر یا بهمان نویسنده و فعال مدنی بعد از شاغل‌شدن در حکومت آن‌قدر تغییر جهت داده و دیگر اصلا از سخنان قبلی‌اش خبری نیست، دلیل را می‌توانید در منطق کرنش حکومت‌داری گروه‌محور بیابد.

حالا پرسش دوم: چطور کار حکومتی به اختلال‌های رفتاری می‌انجامد؟ براساس آنچه شرحش رفت، شخصیت کارمند حکومتی در جهت کاذب رشد می‌کند. طوری که به کرنش و خضوع و خشوع به‌عنوان مهارت و اصل می‌نگرد و در آن چارچوب، به آن فرا افکنده شده و در جهت درونی‌سازی آن پیش می‌رود. با این درونی‌سازی کارمند حکومتی خارج از مناسبات ساختار گروه‌محور نیز چنین رفتاری را به نمایش می‌گذارد و متوقع زندگی در آن است. دقیق همین نکته است که یک نقص شخصیتی را به اختلال رفتاری تبدیل می‌کند. منطق کرنش، در نتیجه‌ی درونی‌سازی، در سطحی مسلم انگاشته می‌شود که توقع آن از افراد مقابل نیز می‌رود. اگر شما در مجلس‌های مختلف، کارمندان حکومتی‌ای را می‌بینید که در خوب‌ترین حالت تعریف‌شان با سند دانشگاهی‌شان می‌شود و با وجودی که از مالیه شما معاش (حالا اگر از زدوبندهای دیگر بگذریم) دریافت می‌کنند، توقع بالا نشستن از شما و حرف شنویی‌تان را دارند، دلیل آن درونی‌سازی منطق کرنش در ساختار گروه‌محور است. یا اگر به خود اجازه می‌دهند که شمای معلم، دانش‌آموز، دانشجو، پزشک و… را در خیابان برای عبور خویش متوقف بسازند و در صورت اعتراض دست به خشونت بزنند، دلیل آن رشد کاذب شخصیت است. رشد شخصیت کاذبی که براساس منطق کرنش تا سطحی دچار اختلال می‌شود و پیش می‌رود که فراموش می‌کند حکومت با حضور و قرارداد با شهروندان ممکن است و شهروندی که مالیه می‌پردازند از حقوق و آزادی‌هایی برخوردار است که نباید توسط کارمند حکومتی سلب شود. فراموش می‌شود که امکانات زندگی مجلل‌شان از معاش و درآمد کسانی تأمین می‌شود که از آن‌ها، به‌صورت ناموجه و بالا به پایین، توقع کرنش و حرف‌شنویی دارند. این مسأله در حدی و سطحی جدی است که زندگی در استقامت‌های مختلف را دچار مشکل کرده است. مثلا اگر شما به‌عنوان استاد، به‌دلیل انجام وظیفه و از روی احساس مسئولیت و رواداری، به دانشجوی‌تان یادآوری کنید که در سطح مورد نیاز و توقع نمی‌فهمد و نیاز دارد بیش‌تر تلاش کند و بخواند، دانشجو به عوض تشکری و عمل‌کردن به راهنمایی، به‌دلیل حضور در ساختار کرنش، به شما می‌گوید که توهین‌اش کرده‌اید. اختلال در سطحی که حتا رهنمود استاد نیز، به‌دلیل درونی‌سازی منطق کرنش و توقع دریافت آن از دیگران، توهین تلقی می‌شود. مثال‌های اختلال‌های رفتاری بی‌شمار است و امکان برشمردن همه نیست. خواننده با شرحی که رفت، نظر به تجربه، می‌تواند تصویر بزرگ‌تری داشته باشد.

بله. می‌توانید بگویید آنچه شرح داده شد شامل حال همه نمی‌شود. در این حال نیاز است با کمک انگشتان تعداد کسانی را که آنچه شرحش رفت، شامل حال‌شان نمی‌شود برشمارید. ببینید چند مدت است در حکومت‌اند و تا چه زمانی، اگر رفتارشان تغییر نکند، ساختار گروه‌محور تحمل‌شان را دارد. ساختار گروه‌محور اگر کسی را بنا به ملاحظه‌ای درون ساختار راه هم دهد، در صورت تغییرنکردن یا حضورش را در سطح نمایش محدود خواهد ساخت و یا هم دوباره بیرون قی‌اش خواهد کرد.

+++

«کمپین همدلی: کرایه خانه قانونا نصف شود» در روزهای دشواری که همه درگیر ویروس کرونا یا COVID-19 هستیم، برای گسترش همدلی، همکاری و همدردی میان مردم و به‌ویژه میان مالک و مستأجر راه‌اندازی شده است. در این کمپین از مالکان خانه‌های مسکونی می‌خواهیم که با همدلی و همیاری، از ماه حمل تا پایان وضعیت کنونی، کرایه ماهوار را کم کنند. حامیان این کمپین درحالی‌که می‌دانند شماری از مالکان پیش از این اقدامات انسانی و درخور ستایش انجام داده‌اند، تأکید می‌کنند که کرایه‌های ماهوار خانه‌ها حداقل نصف شود. برای امضای این دادخواست به این آدرس رفته پس از امضا آن‌را با دوستان خود شریک سازید:

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *