اطلاعات روز

فرامین محروم‌کننده‌ی طالبان، زنده به گور کردن زنان افغانستان است

در پی تصمیمات طالبان مبنی بر ممنوعیت فعالیت‌های اجتماعی زنان و عدم حضورشان در جامعه، زنان افغانستان در وضعیت بحرانی قرار گرفته‌اند. اغلب این زنان که نان‌آوران خانه هستند، این تصمیمات را ظالمانه می‌خوانند و می‌گویند با مشکلات زیادی دست به گریبان‌اند. تعدادی از این زنان که پس از روی کارآمدن طالبان از کار بیکار شده‌اند، در گفت‌وگو با روزنامه اطلاعات روز می‌گویند با فرمان‌های محدودکننده‌ی طالبان علیه زنان در وضعیت بد معیشتی به‌سر می‌برند.

یادآوری: بنا به حفظ هویت مصاحبه‌شوندگان، تمامی نام‌ها مستعار انتخاب شده است.

جدال برسر کار و آموزش

مهتاب که تا پیش از روی کارآمدن طالبان به‌عنوان آمر یک لیسه کار می‌کرد، می‌گوید با فرمان طالبان بر ممنوعیت زنان در کار و فعالیت‌های اجتماعی خانه‌نشین شده است و از این وضعیت رنج می‌برد. او ۲۱ سال در بخش‌های مختلف اجتماعی کار کرده و همواره برای ارتقای ظرفیت زنان تلاش نموده و در این راستا دشواری‌های زیادی را متحمل شده است. مهتاب می‌گوید طالبان او را از کار و وظیفه‌ای که به آن عشق می‌ورزید دور کرده‌اند. او با اشاره به فعالیت‌هایی که طی این سال‌ها انجام داده است، می‌گوید برای تعلیم و آموزش دختران در ولایت‌های دورافتاده کار می‌کرد و هدفش بهبود وضعیت زندگی زنان و دختران بوده است. او در ادامه می‌گوید برای رسیدن به این مرحله از زندگی مخاطرات بسیاری را پشت سر گذاشته است؛ خانواده‌اش بارها از سوی مخالفین تهدید شده و خودش نیز به مرگ تهدید شده است.

در دوران جمهوریت نیز مناطق تحت تسلط طالبان با محرومیت‌هایی روبه‌رو بودند و زنان از حقوق ابتدایی‌شان برخوردار نبودند. به‌طوری که در بسیاری از مناطق تحت تسلط طالبان ناامنی بیداد می‌کرد و زنان و دختران اجازه‌ی فعالیت و تعلیم و تحصیل نداشتند. مهتاب در یکی از مناطق لوگر، جایی که نیروهای طالبان حضور داشتند زندگی و کار می‌کرد و همواره با ممانعت‌های جدی از سوی آنان مواجه می‌شد. این مخالفت‌ها تا جایی ادامه یافت که آنان مکتبی که در آن‌جا کار می‌کرد را به آتش کشیدند. «در قریه‌های ما فعالیت‌های چریکی داشتند، مکتب ما را آتش زدند و وسایل مکتب را شکستاندند. بارها اخطار دادند اما باز هم مبارزه کردم. تا این‌که امروز نتیجه‌اش این شد.» به‌گفته‌ی او، طالبان در گذشته نیز در این ولایت نسبت به تعلیم و آموزش دختران واکنش نشان می‌دادند و بر این نظر بودند که دختران نباید به مکتب بروند. همین امر منجر به ترک تحصیل شمار زیادی از دختران از مکتب شده بود.

مهتاب شش ماه است که خانه‌نشین شده. بیکاری و مشکلات معیشتی زندگی را برای او سخت کرده است. او می‌گوید از زمانی که کارش را از دست داده از لحاظ روحی و روانی نیز متأثر شده و ادامه‌ی این وضعیت مشکلات زیادی را برای او و دیگر اعضای فامیل به‌دنبال داشته است.

از تهدید تا منفک شدن از کار

«بخش اناث تا امر ثانی تعطیل است، به خانه بروید.» این فرمانی بود که طی یک مکتوب از سوی طالبان صادر شد و پروین و دیگر زنانی که تا هنوز در اداره‌های غیردولتی و مؤسسات کار می‌کردند را خانه‌نشین کرد. پروین از سال ۱۳۸۶ در بخش صحت وظیفه اجرا می‌کرد و در سال‌های اخیر به‌عنوان مدیر صحت باروری کار می‌کرد. به‌گفته‌ی خودش، همواره فعالیت‌هایش با نوعی مبارزه گره خورده بود. او یادآوری می‌کند که طی یک سال‌ونیم اخیر که طالبان روی کارآمدند مشکلاتش بیشتر شده و بارها تهدید شده است. بنا به همین تهدیدها او ولایتش را ترک کرده و به ولایت دیگری رفته بود و به‌کارش ادامه می‌داد، اما این موضوعات دلیلی بر ترک وطن و کشوری که به آن عشق می‌ورزد نشده است. او که به‌تازگی از فعالیت منع شده می‌گوید تمام این سال‌ها یک طرف اما یک سال‌ونیم حضور طالبان در افغانستان یک طرف. دشواری‌هایی که زنان تجربه می‌کنند، روزهای تاریک و سیاهی در تاریخ افغانستان است. زنانی که سال‌ها با کار و تلاش در موقعیت‌های خوب اجتماعی صاحب کار و وظیفه بودند، اکنون از وظیفه سبک دوش شده و خانه‌نشین شده‌اند.

گسترش فقر و بیکاری در افغانستان موجب افزایش شمار گدایان شده است. عکس: شبکه‌های اجتماعی

پروین که از وضعیت موجود ناراضی و نگران است می‌گوید پنج فرزند دارد و علاوه بر آن سرپرستی هفت فرزند خواهرش را که طالبان همسرش را کشته‌اند نیز برعهده دارد. «پنج اولاد دارم. هفت اولاد خواهرم که شوهرش را همین طالبان کشته‌اند نیز زیر سرپرستی‌ دارم. فعلا نان‌آور سیزده نفر هستم. خیلی برایم سخت است. خرج و مخارج این‌ها را از کجا بیاورم؟ چه‌کار کنم؟ فعلا که نه معاش است نه درآمد دیگری.»

طالبان گفته‌اند زنان باید خانه بمانند و مردان برای کار و آموزش بیرون شوند. این در حالی است که افغانستان با دهه‌ها جنگ قربانیان و بازماندگان زیادی از جنگ‌ها را دارد؛ زنانی که بدون سرپرست بار زندگی را بر دوش می‌کشند و فرزندان یتیم‌شان را بزرگ می‌کنند. پروین این اقدام و گفتار طالبان را توهین به تمامی زنان افغانستان می‌داند. او با اشاره به زنانی که بیوه هستند و نان‌آوری ندارند می‌گوید: «زنانی که در خانه مرد ندارند چه کنند؟ چه کسانی مخارج زندگی آن‌ها را می‌پردازد؟» او با اشاره به وضعیت زندگی خودش ادامه می‌دهد که برخی از زنان هم که شوهران‌شان نظامی بوده، از ترس طالبان نمی‌توانند بیرون بروند. به‌گفته‌ی او، این روزها از راه خیاطی و آرایشگری فقط می‌تواند نان خشک برای خانواده‌اش تهیه کند.

فرمان طالبان و واکنش‌ سازمان‌های بین‌المللی

حضور دوباره‌ی طالبان در افغانستان، وضع محدودیت‌های گسترده در برابر زنان، ممانعت از کار و تحصیل، ممانعت از حضورشان در اجتماع به هر دلیلی وضعیت خفقان‌آوری برای آنان ایجاد کرده است. هزاران دختر از درس و تحصیل بازمانده‌اند و هزاران زن از کار در ادارات و مؤسسات منع شده‌اند.

سرپرست وزارت اقتصاد طالبان طی دستوری کار زنان در مؤسسات غیردولتی داخلی و خارجی را ممنوع اعلام کرد و تا اکنون سبب متوقف شدن فعالیت چندین سازمان بشردوستانه در افغانستان شده است. کمیته بین‌المللی نجات در بیانیه‌ای با تأکید بر اهمیت حضور کارمندان زن گفته است در حال حاضر ۸۲ درصد از زنان سرپرست خانواده‌ها در افغانستان با ناامنی غذایی مواجه هستند که ۳۲ درصد بیشتر از مردان سرپرست خانواده‌ها است.

این تصمیم طالبان واکنش‌های گسترده‌‌ی در داخل و خارج از کشور در پی داشته است. سازمان‌های بین‌المللی از طالبان خواسته‌اند که اجازه بدهند زنان در مؤسسات کار کنند و دروازه‌های دانشگاه‌ها را به‌روی دختران بگشایند.

مارکس پوتزل، معاون سیاسی دفتر معاونت سازمان ملل در افغانستان یا یوناما در دیدار با خالد حنفی، سرپرست وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان خواستار لغو فوری ممنوعیت کار و آموزش زنان شده است. یوناما در توییتی به نقل از پوتزل نوشته، ممنوعیت‌های تبعیض‌آمیز اخیر طالبان علیه زنان مانع رسیدن کمک‌های نجات‌دهنده به افغانستانی‌ها می‌شود و به اقتصاد این کشور ضربه می‌زند.

علی‌رغم این واکنش‌ها طالبان اما بر تصمیمات خود صحه گذاشته و این اقدامات را دلیلی بر حفاظت از زنان در جامعه‌ی «فاسد افغانستان» می‌دانند. چنانچه سرپرست وزارت تحصیلات عالی طالبان گفته بود که نظام جمهوریت راه اهانت به زنان را هموار کرده بود اما طالبان راه حکومت پیشین را ادامه نمی‌دهند. او همچنان کار، ورزش و تفریح را بی‌عزتی خوانده بود.

در کورسوی ناامیدی

مرجان، دختر جوانی است که تا پیش از روی کارآمدن طالبان همراه با پدرش بر روی یک کراچی سوپ می‌فروخت. اما پس از به قدرت رسیدن طالبان و وضع محدودیت بر زنان، او دیگر نتوانست پدرش را همراهی کند. «پدرم کراچی داشت و سوپ می‌فروخت. نزدیک مکتبی که من آن‌جا درس می‌خواندم و زمانی که از مکتب برمی‌گشتم همراه با پدرم روی کراچی سوپ می‌فروختم و همکاری می‌کردم.» مرجان که به‌گفته‌ی خودش از خانواده‌ی فقیری است و همواره با مشکلات اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، حضور در کنار پدر و همراهی با او در امورات زندگی را وظیفه‌ی خود می‌دانست و از دوران کودکی پابه‌پای پدر کار می‌کرد؛ اما با فرامین طالبان مبنی بر عدم حضور زنان در اجتماع و ممانعت از کار خانه‌نشین شده است. از سویی، رویای ادامه‌ی تحصیل و بدست آوردن مدارج عالی تحصیلی با بسته شدن دروازه‌های دانشگاه‌ها برای او در حد یک رویا باقی مانده است.

مرجان دانشجوی سمستر سوم ژورنالیزم بود که طالبان دروازه‌های دانشگاه‌ها را به‌روی دختران بستند. به‌گفته‌ی او، پس از روی کارآمدن طالبان اگرچه وضعیت محدودکننده‌ی در دانشگاه‌ها وضع شده بود اما او توانسته بود در دانشکده عنوان ستاره‌ی ژورنالیزم را از آن خود کند. این نتیجه‌ی مسرت‌بخش نوید روزهای بهتری به او می‌داد تا این‌که چندی نگذشت و دروازه‌ی دانشگاه نیز به رویش بسته شد. «این سخت‌ترین دردی بود که تجربه کردیم. همه‌ی دانشجویان با روحیه‌ی ناآرام انگار آخرین روز رویاهای‌شان است، یک‌دیگر را در آغوش می‌گرفتند و می‌گریستند.»

طالبان در فرمانی دیگر دروازه‌های دانشگاه‌ها را به‌روی دختران بستند. عکس: شبکه‌های اجتماعی

مرجان توضیح می‌دهد که چگونه با عبور از مشکلات توانسته بود چنین فرصتی را برای خود مهیا کند. او از مشکلات اقتصادی خانواده‌اش سخن می‌گوید؛ این‌که آنان توانایی پرداخت هزینه‌ی آموزشگاه را هم نداشتند چه برسد به فیس دانشگاه. اما از آن‌جا که او علاقه‌مند به ادامه‌ی تحصیل در یکی از دانشگاه‌های خصوصی بود، علی‌رغم پذیرش در دانشگاه دولتی از رفتن به آن‌جا منصرف شد و با حمایت پدر توانست شامل دانشگاه خصوصی شود. پدر چیپس می‌فروخت و قرار بود پول مالی که آورده بود را به طلبکار خود بدهد، اما مرجان اصرار می‌کند و پدرش آن پول را به او می‌دهد تا به رویاهایش نزدیک‌تر شود. آن پول فقط پنج هزار و ۳۰۰ افغانی بود. همه‌اش پول‌هایی خُرد که به‌گفته‌ی مرجان، وقتی جلو پیشخوان بخش مالی قرار می‌دهد با نگاه عمیق و معنادار کارمند بخش مالی مواجه می‌شود. «زمانی که پول را دادم احساس کردم که تمام داروندارم را این‌جا آورده‌ام. درد عمیقی داشت. گفتم یعنی کار اشتباهی کردم؟ بعد گفتم نه، من تلاش می‌کنم که درس بخوانم و کاری که پدرم انجام داده چندین برابر آن را برایش انجام بدهم و افتخاراتی کسب کنم.»

مرجان که مشکلات اقتصادی همواره بزرگ‌ترین چالش در برابر رویاهایش بوده با آه سردی اکنون تمام آرزوهایش را بربادرفته می‌خواند و می‌گوید با بسته شدن دروازه‌ی دانشگاه محکم به زمین خورده است.

تلاش برای ارتقای ظرفیت و کسب جایگاه‌های اجتماعی در جامعه‌ی نابرابر افغانستان به منظور برون‌رفت از وضعیت نامطلوب زندگی مسیری بود که زنان و دختران کشور در پیش گرفته بودند. رویارویی با چالش‌های خانوادگی، اجتماعی، مبارزه با عرف و سنت‌های دست‌وپاگیر همه و همه برای کسب جایگاهی برابر با مردان بود، اما زنان افغانستان اکنون با فرمان‌های محروم‌کننده‌ی طالبان روزهای رکود و عقب‌گرد را تجربه می‌کنند.

رزمیدن برای هیچ

سیما نیز تا پیش از آمدن طالبان در یک بانک خصوصی وظیفه پیدا کرده بود و به‌حیث کارآموز به وظیفه می‌رفت. او امیدوار بود با لیاقت و شایستگی که از خود نشان می‌دهد کارش تمدید شود، اما این امید کوتاه‌مدت بود و دیری نپایید که با به قدرت رسیدن طالبان و ممنوعیت کار زنان شغلش را از دست داد. او که پدرش را از دست داده است، در تلاش بود که برای خانواده‌اش نقطه‌ی اتکا و حامی باشد اما بیش از یک سال است که بیکار شده است. به‌گفته‌ی خودش، او و تمامی زنان افغانستان با ناامیدی که فعلا حاکم شده فقط زنده هستند و بس. پس از بیکاری امیدوار بود بتواند خلاء محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی را از طریق ادامه‌ی تحصیل در مقطع ماستری پر کند اما به‌دلیل وجود مشکلات اقتصادی که در پی بیکاری برای او و خانواده‌اش ایجاد شده بود ناچار شد از تحصیل انصراف بدهد.

افغانستان برای زنان به زندانی مبدل شده که حتا فرصت نفس کشیدن را از آنان گرفته است. فرمان‌های پی‌هم از سوی طالبان نیمی از جمعیت کشور را فلج کرده است. بسیاری از این زنان در گفت‌وگو با روزنامه اطلاعات روز این روزها را همانند کابوسی تعبیر می‌کنند که هیچ راهی برای برون‌رفت از آن وجود ندارد. او در ادامه می‌گوید: «من نظام زن‌ستیز نمی‌خواهم. نیاز به آزادی دارم که حق مسلم هر فرد می‌باشد.»

زنان افغانستان از ابتدای حضور طالبان در افغانستان در برابر محرومیت‌ها صدا بلند کردند اما صدای عدالت‌خواهی‌شان بارها در گلو خفه و اعتراضات نیز سرکوب شدند. سیما که خود را در زمره‌ی معترضان معرفی می‌کند، می‌گوید طالبان هیچ راهی برای زنان باقی نگذاشته‌اند و ادامه‌ی زندگی برای او و دیگر زنان دشوار شده است.  او به این باور رسیده است که هیچ امیدی به بهبود وضعیت نیست.

محرومیت از کار و فعالیت‌های اجتماعی، به انزواکشاندن زنان و تقلیل دادن آنان به‌عنوان جنس دوم و به‌طور کلی حذف سیستماتیک زنان از جامعه نگرانی تمامی زنان کشور را برانگیخته است.

مارال، بانوی جوان دیگری است که به‌عنوان یکی از کارمندان ریاست حفاظت از رجال برجسته کار می‌کرد. او که در خانواده‌ی نظامی رشد و پرورش یافته بود آرزویش کار کردن در بخش نظام بود و بعد از گذراندن موقعیت‌های متفاوت شغلی سرانجام توانسته بود در این بخش کامیاب شود و کارش را آغاز کند. اما یک سالی از این کار گذشته بود که نظام تغییر کرد و در پی فروپاشی سیاسی در آگست ۲۰۲۱، او و هم‌مسلکانش بیکار شدند. به‌گفته‌ی مارال، مسئولان طالبان پس از گذشت چند ماه از کارمندان اداره خواسته بود برای امضای حاضری بروند اما از آنان خواستند تظاهرات نکنند و بر ضد «امارت» حرفی نزنند. مارال می‌گوید آنان قول داده بودند که دوباره فرصت کاری را برای کارمندان مهیا خواهند کرد، اما طی این مدت پیامی از اداره دریافت نکردند. پیش از این اعضای خانواده کار می‌کردند و وظیفه داشتند اما پدر مارال بازنشسته شده و مادرش معلم و برادرش نیز مهاجر شده است. به‌گفته‌ی او، با وظیفه‌ای که داشت می‌توانست کمک‌خرج خانواده باشد اما ورق برگشت و حالا با خانه‌نشین شدن او تنها منبع درآمد و معاش خانواده «مادر» است. اما همواره ترس از بیکار شدن مادر آنان را می‌ترساند که اگر معاش آموزگاران نیز قطع شود چه باید کنند.

مارال با مقایسه دوره‌ی جمهوریت و طالبان می‌افزاید آن زمان ممانعت‌ها در برابر زنان کم نبود اما فرصت‌هایی نیز وجود داشت در حالی‌که در این دوره هیچ فرصتی برای زنان وجود ندارد. «هیچ فرصتی نیست که زن به آرزوهای خود برسد، ثمره‌ی تحصیل خود را ببیند و در کنار فامیل به اقتصاد آنان همکاری داشته باشد.»

مارال با اشاره به ممنوعیت کار زنان از سوی طالبان می‌گوید نتیجه‌ی چهل سال جنگ و ویرانی در افغانستان افزایش شمار قربانیان و بازماندگان جنگ است؛ کسانی که سرپرست و حامی ندارند. این فرمان طالبان بیش از همه مشکلات زیادی برای این دسته از افراد ایجاد خواهد کرد.  

طی دودهه‌ی اخیر تا پیش از حضور مجدد طالبان در افغانستان، زنان برای کسب موقعیت‌های اجتماعی و مشارکت سیاسی در جامعه‌ی نابرابر افغانستان دشواری‌های بسیاری را پشت سر گذاشته بودند. مقابله با جامعه‌ی سنتی، قوم‌گرایی، چالش‌های عمیق فرهنگی و مبارزه برای کسب جایگاه‌های برابر با مردان موانعی بود که زنان با آن مقابله می‌کردند. اما طی یک سال‌ونیم حاکمیت طالبان، دساتیر و فرمان‌های پی‌هم علیه زنان، چون آب سردی بر جان خسته‌ی آنان ریخته است.