برگردان: جواد زاولستانی
نانسی هچ دوپری (Nancy Hatch Dupree) در نخستین دیدارش از افغانستان در سال 1962، عاشق این کشور شد و مأموریتش را برای حفظ میراث فرهنگی این سرزمین کهن که بر اثر جنگهای معاصر داغدار گردیده است، آغاز کرد. در روزهای خوشی این سرزمین، او افغانستان را همراه با عشق دیگرش، لویس دوپری (Louis Dupree) میپیمود. لویس نیز شهروند ایالات متحده بود که تاریخ افغانستان را مطالعه میکرد، سفرنامه مینوشت، کتاب و نقشه جمع میکرد، عکس میگرفت و کمیابترین نمونههای موسیقی افغانستان را ثبت میکرد. در سالهای پر از شور و شر دههی 60 میلادی، این زوج به تلاشهایشان برای افغانستان از بیرون نیز ادامه دادند. اکنون مجموعهی نفیس و بزرگ آنان در مرکز منبع معلومات افغانستان در دانشگاه کابل، ذخیرهی کمیابی است که ما را به سفر به گذشتهی این کشور فرامیخواند.
دوپری 87 ساله با شلوار-پیراهن سبز روشن، جاکت پارچهای و دستمال آبی که تصویر رنگینی میسازد، در دهلیزهای مرکز منبع معلومات افغانستان قدم میزند و در اینجا و آنجا میایستد و عکسهای دلخواهش را از مجموعهی 90 عکس استیو مککیوری، نشان میدهد.
یک ماهنامهی دوران طالبان به زبان انگلیسی که پوش براق و عنوان «امارت اسلامی» را بر خود دارد و نیز هزارها عکسی که لویس آنها را در جریان کاوشهای باستانشناسیاش گرفته، شامل این مجموعه اند. برای این مجموعه، روزنامههایی گردآوری شدهاند که تاریخ نشر آنها به دههی 1920 میلادی برمیگردد و کمیابترین کتابها که دوپری تنها نمونهی آنها را دارد.
مردم افغانستان دوپری را از خودشان میپندارند و برخیها حتا او را «مادربزرگ ملت» یاد میکنند. در سال 2005 که اشرف غنی رییس دانشگاه کابل بود، برای او اتاقی داد تا در آن دهها هزار سند تاریخیاش را نگهدارد و رییس جمهور کرزی پول ساخت مرکز منبع معلوماتی افغانستان را برای او پیدا کرد. کرزی و غنی، هردو، دوستان قدیمی اویند.
خانم دوپری اکنون رییس یکی از بهترین مراکز تحقیقاتی در بارهی میراث فرهنگی افغانستان است. این میراثهای تاریخی-فرهنگی مربوط هزارها سال پیش میشوند، قبل از جادهی ابریشم و دوران حملهی اسکندر کبیر و ظهور زرتشت پیامبر.
او با گلایه میگوید که افغانستان پس از ورود اسلام در سدهی هفتم میلادی تاکنون درست شناخته نشده و نقش تاریخی یا نفوذ آن بر حوزههای اطراف آن در کتابهای درسی مکاتب افغانستان درست بازتاب نیافته است.
دوپری میگوید: «تاریخ عشق بزرگ من است و من دریافتهام که مردم افغانستان علاقهای به تاریخ ندارند، بهویژه احساس هویت در جوانانی که سالها در اردوگاههای مهاجرت در ایران و پاکستان زندگی کردهاند، ضعیف است و نمیدانند که از افغانستان بودن یعنی چه. به این دلیل، آنان همیشه به فکر بیرون رفتن از افغانستان اند.»
شاید بتوان مردم افغانستان را بهخاطر غفلت از تاریخشان بخشید. حملهی شوروی بر افغانستان که تقریبا یک دهه دوام کرد و بهدنبال آن، جنگ خونین داخلی که به ظهور طالبان انجامید، این کشور را از همهی داشتههایش محروم کرد. تندوران اسلامگرا تلاش کردند که گذشتهی پیش از اسلام افغانستان را از صفحهی روزگار محو سازند. آنان مجسمههای بزرگ بودا در بامیان را اندکی پیش از 11 سپتامبر، با داینامیت منفجر کردند.
اما دوپری میراث فرهنگی را تجمل کشورهای باثبات نمیداند، بلکه عنصر ضروری برای یکپارچه نگهداشتن کشورهای جنگدیده میداند.
دوپری میگوید: «آنان درک نمیکنند که یکپارچگی کشور بستگی به ارزشهای فرهنگی آن دارد. این مسئله درک قدرت فرهنگی یک کشور است و این درک از ارج گذاشتن به ارزشهای گذشته و استقبال از ارزشهای جدید است. ارزشهای کهن و جدید باید با یکدیگر تنیده شوند و این کاری است که ما در تلاش انجام آن هستیم.»
دوپری بهزودی پس از ورودش به کابل به عنوان همسر یک دیپلمات امریکایی، از مجسمههای 2000 سالهی بودا در بامیان دیدن کرد و پس از آن سفر، یک کتاب رهنمای سفر به بامیان را نوشت. این کتاب نخستین اثر از مجموعهی سفرنامههای او بود که عکسهای سیاه و سفید را که خودش گرفته بود، ضمیمهی آن ساخت.
او نسخهی دستنویس کتاب رهنما برای بامیان را به شوهر آیندهاش لویس دوپری سپرد و امیدوار بود که او رهنماییاش کند. اما لویس آن را اندک شمرد و بر پوش آن نوشت: «خوب است، اما هیچچیز، ابتکاری نیست.»
خانم دوپری خشمگین شده بود. او میگوید: «اما من هرگز از کارم دست برنداشتم.» در سال 1966 آنان با هم ازدواج کردند.
خانهی آنان در کابل تبدیل به نمایشگاه انواع آثار و اسناد شده بود. اما لویس متهم به جاسوسی برای امریکا شد و در سال 1978 از افغانستان اخراج گردید. سال بعد، شوروی بر افغانستان حمله کرد و هردوی آنان به ایالات متحده برگشتند و آقای دوپری تدریس در دانشگاه دوک را آغاز کرد. سپس آنان به شهر لاهور پاکستان نقل مکان کردند و با مهاجران افغانستان در پاکستان و نهادهای خیریهای که آنان را کمک میکردند، تماس برقرار کردند و به گردآوری گنجینههای معلومات در بارهِی افغانستان ادامه دادند.
سرانجام، سه سال پس از مرگ شوهرش، خانم دوپری در سال 1992 به افغانستان برگشت و وقتش را برای بودن در کابل و کارولینای شمالی که او و لویس خانهای در آنجا ساخته بودند، تقسیم کرد.
او شاهد تلخکامیهای افغانستان در دوران جدید بوده و امیدوار است که رییس جمهور جدید بتواند فساد و قوم و خویشپرستی را که میراث حکومت 13 سالهی کرزی است، از بین ببرد.
شعار مرکر منبع معلومات افغانستان که «ملتسازی از طریق شریک کردن معلومات» است، خلاصهی مأموریت شخصی خانم دوپری است؛ گسترش سواد در کشوری که اکثر جمعیت آن سواد خواندن و نوشتن ندارند. این مرکز در حدود 300 کتاب را که خواندن آنها آسان است، در بارهی موضوعات مختلف (از زنبورداری تا زلزلهشناسی) تهیه کرده و به مناطق دوردست میفرستد. او میگوید این کار آنان به منظور از بین بردن شگاف توسعه [بین روستا و شهر] انجام میشود.
خانم دوپری میگوید: «ما میخواهیم کارهای زیادی را انجام دهیم، اما یک روز فقط 24 ساعت است.»