حامد را امسال دو بار از ایران اخراج کردهاند: بار اول، مدت اقامت ویزای سیاحتیاش تمام شده بود و بار دوم، با وجود آن که ۵۳ روز از مهلت اقامتش باقی مانده بود. او مانند هزاران کارگر مهاجر افغانستانی در ایران، هر بار با ویزای سیاحتی راهی این کشور میشود تا در سنگبری کار کند. آنهم تا زمانی که گشت پولیس ایران دستگیرش نکرده و به اردوگاههای مرزی نینداخته است. امسال اما بخت با او یار نبوده است. دو بار از سر کار دستگیر شده است، تا اردوگاه زیر لگد سربازان ایران پیچوتاپ خورده است، فحشهای زیادی شنیده است، در اردوگاه به او نان و آب ندادهاند و یکبار هم تمام پول نقدش را پولیس ایران به زور گرفته است.
حالا که به کابل برگشته، اول به طالبان فحش آبدار میدهد، بعد پولیسهای ایران را با زبانش تکه و پاره میکند در آخر میگوید: «این بار پول زیاد مصرف کردم، میروم عراق. شاید آنجا کار باشد.» شرکت سیاحتی به او قول فراهم کردن کار در عراق را داده است، درحالیکه ویزای سیاحتی دوماهه به دستش داده است. وقتی میگویم «ویزایت نوع سیاحتی دوماهه است و اگر وقت اقامتت تمام شود از عراق هم رد مرزت میکنند»، در جوابم میگوید: «شرکت گفته آنجا پولیس زیاد دنبالت نمیگردد.»
خانهی حامد در یکی از روستاهای ولسوالی ناور ولایت غزنی است و دو فرزند دارد. بهگفتهی خودش، عمرش در کارگری در سنگبری و کارهای ساختمانی ایران گذشته است ولی وضعیت اقتصادیاش هرسال بدتر از قبل میشود. ادامهی روال زندگی امسال برایش دشوار شده است. پول زیادی مصرف کرده تا دو بار ایران رفته و هر بار هم مقدار پول قابل قبولی را ذخیره نتوانسته است. بهگفتهی خودش، همین که کار خوبی گیر آورده، از ایران اخراج شده است. او حالا از رفتن به ایران و کارگری در این کشور بیزار شده است و دیگر نمیخواهد برود؛ «وضعیت ایران خراب است، پولش پایین آمده. کار هم نیست.»
اینبار پدرزنش به او پول قرض داده تا ویزای عراق بگیرد. شرکت سیاحتی از او ۷۰۰ دالر پول نقد گرفته است. تا اینجا تمام مصارفش از ناور تا کابل از ۸۰۰ دالر هم بیشتر شده است. او امروز از منطقهی کمپنی کابل به سمت نیمروز میرود، از آنجا به ایران و از ایران به عراق سفر میکند. کاروبار شرکتهای ترانسپورتی هم رو به راه به نظر میرسد. تنها از شرکت ترانسپورتی «احمدشاه بابا» امروز چهار موتر ۵۸۰ به سمت نیمروز حرکت کرده است. مسافران هم اغلب جوانان و میانسالان هستند.

کلاهبرداری
دفترهای خدمات اخذ ویزا نه تنها تسهیلکنندهی سفر نیستند بلکه به بخشی از یک زنجیرهی فساد تبدیل شدهاند. این زنجیره از دفتری کوچک در کابل و ولایتها آغاز میشود که پاسپورتها را جمعآوری میکند و از آنجا، مدارک به شرکتهای ترانسپورتی سپرده میشود. یکی از دلایل رونق کسبوکار شرکتهای سیاحتی بودن در همین زنجیره است. نهایتا پاسپورتها به قندهار میرسد، جایی که شخصی به شبکه وزارت خارجهی ایران متصل است. ایران برای این افراد حسابهای کاربری باز کرده است. یک منبع به اطلاعات روز تأیید کرد که این حسابها در بازارهای غیررسمی توسط وزارت خارجهی ایران به فروش میرسد.
قیمت واقعی ویزای دوماههی ایران، چیزی حدود ۸۰ یورو (تقریبا پنج هزار و ۶۰۰ افغانی) است. اما دفترهای خدمات ویزا و زنجیرهای که متشکل از این دفتر، شرکت ترانسپورتی و فرد صاحب حساب کاربری در شبکه وزارت خارجه است، این ویزا را با قیمتی بین ۱۷ هزار تا ۲۷ هزار افغانی به مردم میفروشند. قیمت آن هم نظر به مدت به دست آمدن ویزا متغیر است. این پروژه در سایهی بیقانونی و نیاز مفرط مردم به مهاجرت، روزبهروز گسترش مییابد. اخذ ویزای ایران حالا فقط از قندهار ممکن است، در هرات و جلالآباد ویزا نمیدهند و این انحصار، قیمتها را بیشتر بالا برده است. این دفترهای اخذ ویزا وضعیت اخذ ویزای پاکستان را نیز همینگونه میگویند. نرخهایی که دفترها میگویند متفاوت است و از ۷۰۰ تا هزار و ۲۰۰ دالر در تغییر است.
این تجارت تحت نام ویزا در طول سهونیم سال جریان حالا دستش درازتر شده است. اخیرا دفترهای اخذ ویزا برای کسب پول بیشتر چشم به ویزای عراق دوختهاند. از فصل خزان امسال یکباره شبکههای اجتماعی و بیلبوردهای شهر پر شد از تبلیغات «کار در عراق». وقتی رفتم در این مورد از خود این شرکتها پرسیدم، قیمت ویزا تا عراق را ۷۰۰ دالر میگویند و فراهمسازی کار و مزد ۴۰۰ تا ۷۰۰ دالر در ماه را ضمانت میکنند. اما منابع محلی در عراق حکایت از واقعیتی تلخ دارند. در صفحهی فیسبوک حاجیرضا حسنی ویدیویی نشر شده است که یکی از مهاجران در عراق از بیکاری و بیسرنوشتی میگوید. او میگوید: «۷۰ نفر در یک شرکت کار میکردیم. شرکت جواب داده و ما بیسرنوشت ماندهایم. ۵۰ روز کار کردیم ولی هیچ پولی نداده است.» در ویدیوی دیگر که پخش شده است هم نشان میدهد که مهاجران در عراق خودشان در دفتر پولیس رفتهاند تا رد مرز شوند، اما پولیس از برگشتاندن آنان و سرنوشت شان چیزی نمیگوید.

عراق هنوز از ویرانیهای جنگهای گذشته، حملات داعش و درگیریهای داخلی کمر راست نکرده است. شهرهای آن، در خاک و گردوغبار خفه شدهاند و اقتصاد آن زیر سایهی فساد و بیکاری متلاشی است. اما دفترهای خدمات ویزا این واقعیت را پنهان میکنند و تنها به پول فکر میکنند.
بحران اشتغال و بنبستهای سیاستهای طالبان
پس از تسلط طالبان در آگست ۲۰۲۱، افغانستان در چنگال یکی از شدیدترین بحرانهای اقتصادی و انسانی تاریخ خود گرفتار شد. طبق آمار بانک جهانی، درآمد سرانه مردم افغانستان ۳۰ درصد کاهش یافته است و بیش از ۲۳ میلیون نفر زیر خط فقر شدید زندگی میکنند. سازمان ملل نیز اعلام کرده است که حدود ۸۰ درصد خانوادهها کمتر از یک دالر در روز درآمد دارند؛ رقمی که زندگی ۳۵ میلیون شهروند را تحت تأثیر قرار داده است. نرخ بیکاری به بالاترین سطح خود رسیده است. براساس گزارش سازمان جهانی کار، تنها در سال اول حاکمیت طالبان، ۹۰۰ هزار نفر بیکار شدند. تعطیلی نهادهای خارجی، قطع کمکهای بینالمللی و محدودیتهای جنسیتی -از جمله منع کار زنان- اقتصاد افغانستان را به سراشیبی سقوط کشانده است.
نتیجهی این بحران، موجی تازه از مهاجرتهای اجباری بوده است. ایران و پاکستان که همواره مقصد مهاجران افغانستان بودهاند، این بار نیز زیر بار سیل مهاجران خم شدهاند. اما تنشهای سیاسی میان طالبان و این دو کشور، شرایط را برای افغانستانیهای مهاجر وخیمتر کرده است. در پاکستان، افزایش ناامنی و حملات گروههای شورشی، دولت این کشور را به اخراج دستهجمعی مهاجران افغانستانی وادار کرده است. اسلامآباد بارها مدعی شده است که طالبان افغانستان به گروه تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) پناه دادهاند و همین موضوع، بهانهای شده برای فشار بیشتر بر مهاجران افغانستان.
در ایران نیز، بحران آب (حقآبه از دریای هلمند) و خراب شدن افکار عمومی مردم این کشور نسبت به مهاجران افغانستان، فضای سنگینی علیه مهاجران ایجاد کرده است. براساس گزارشهای سازمان بینالمللی مهاجرت، هر هفته هزاران مهاجر افغانستانی از سوی ایران و پاکستان اخراج میشوند و طالبان در این میان، صرفا نظارهگر هستند. آنان نه تنها برای بهبود وضعیت مهاجران تلاش نکردهاند، بلکه سیاستهای داخلیشان بر وخامت اوضاع افزوده است.
محمدسالم، مدیر یکی از شرکتهای مدیریتی کابل و طراح چندین پلان استراتیژیک میگوید: «بحران اشتغال در افغانستان دو دلیل عمده دارد. یکی بیثباتی سیاسی و امنیتی کشور و دیگری سیاستها و قانونهای حکومت طالبان. سیاست طالبان راه را برای کارآفرینی باز نمیکند. در افغانستان در اوج بیثباتی و مشکلات اقتصادی، طالبان نه تنها در قسمت گرفتن مجوز و مالیه همکاری نمیکنند، بلکه بار سنگین مجوز و مالیه، کارآفرین و سرمایهگذار را مجبور به انصراف میکند. درحالیکه در دیگر کشورها کارآفرین تا وضعش روبهراه نشده در قسمت مالیه و گرفتن مجوز از طرف دولت همکاری و معافیت دریافت میکند.»

افغانستان امروز گرفتار یک دور باطل است؛ بحرانی که نه تنها زاییدهی سیاستهای ناکارآمد طالبان است، بلکه با ساختارهای فاسد و فرصتطلبی گروههایی مانند دفترهای اخذ ویزا، پیچیدهتر شده است. در این چرخه، انسانها صرفا به اعدادی در حسابهای بانکی دلالان تبدیل میشوند- بیپناه، بیحقوق و بیسرنوشت. حامد تنها یکی از هزاران نفری است که در این پیچیدهترین بازی بقا، قربانی میشود. وقتی گزینهای جز مهاجرت برایت باقی نمیماند، حتا ویزای سیاحتی عراق، در دل ویرانیهای یک کشور جنگزده، به امیدی کاذب تبدیل میشود. افغانستان امروز کشوری است که شهروندانش برای زنده ماندن، یا باید خاک آن را ترک کنند یا در گرداب فقر و استثمار غرق شوند.