ایستگاهی برای تأمل

دو-سه روز پیش، روزنامه‌ی «جامعه‌ی باز» خبری منتشر کرد در باره‌ی آزاد‌شدن 31 نفر ربوده‌شده. از روی آن خبر می‌شد گفت که ربوده‌شد‌گان تا چند ساعت دیگر آزاد می‌شوند و پیش خانواده‌های خود بر می‌گردند. این ممکن بود حقیقت داشته باشد. یعنی ممکن بود ربوده‌شد‌گان رها شوند و خبری که آن روزنامه منتشر کرده بود، گزارش دقیقی از آنچه رخ می‌داد، باشد. حالا که چنان نشده نیز دنیا به آخر نرسیده. روزنامه‌ها اشتباه می‌کنند و بعد اشتباه خود را می‌پذیرند و زند‌گی ادامه می‌یابد. البته روزنامه‌ای که این‌گونه خطاها را تکرار کند، طبعاً رفته رفته در نزد مردم اعتبار خود را از دست خواهد داد.

اما آنچه آن پاره‌-اطلاع در روزنامه‌ی «جامعه‌ی باز» را در عالم روزنامه‌نگاری مهم می‌سازد، وجه دیگری از برخورد حرفه‌ای با اطلاعات است: جامعه‌ی باز می‌خواست قاصد یک «خبر خوش» باشد و این خبر خوش را هر چه سریع‌تر به خواهند‌گان چنین خبری برساند.

کار یک روزنامه، اطلاع‌رسانی است، نه رساندن خبرهای «خوش» به مشتاقان آن. میان این دو تفاوت بزرگی است. اولی مستلزم داشتن یک نگاه سرد و دقیق به کلاف پیچیده‌ی هزاران داده‌ی خرد و کلان خبری است. دومی به چیزی بیش از یک دل مهربان و نگاهی شفقت‌آلود نیاز ندارد.

روزنامه‌ای که به اعتبار کار خود اهمیت می‌دهد، می‌تواند از خیر شاد‌کردن مردم بگذرد و تمرکز خود را بیش‌تر بر ضرورت اطلاع‌رسانی دقیق بگذارد. بدترین ضربه‌ای که ممکن است بر اعتبار یک روزنامه وارد شود، این است که مردم فکر کنند خبرهای منتشرشده در آن روزنامه به اندازه‌ی شایعات جاری در کوچه سست و لرزان اند. یک یا دو خطا پایان کار یک روزنامه نیست، اما می‌تواند روزنامه را به مسیر بی‌اعتباری بیندازد. این است که این خطاها را می‌توان ایستگاهی برای تأمل ساخت و از فرولغزیدن روزنامه به سراشیبی بی‌اعتباری، جلوگیری کرد.