پاتریک کاکبرن
ترجمهی حکمت مانا
بخش هفدهم
پنجم
تجدیدحیات اهل سنت در عراق
در عراق، مسایل آنگونه که بهنظر میرسند، نیستند. دو مورد که اخیرا رخ داده است را میتوان بهعنوان مثال ذکر کرد که تفاوت ظاهر و باطن قضایا را نشان میدهد. مورد اول مربوط به بازپسگیری فلوجه در ماه جنوری 2014 بهدست داعش است که بهکمک جنگجویان قبیلهای صورت گرفت. فلوجه شکست سختی برای دولت عراق بود: این شهر در چهل مایلی غرب بغداد قرار دارد و یکی از دژهای محکم سنیهای این کشور، و دروازهی پایتخت بهشمار میآید. خیلی زود، پس از اینکه داعش فلوجه را پس گرفت، حدود 300 تا 500 تکتیرانداز ماهر را در حومههای این شهر مستقر کرد. اما طرفداران دولت، یک ویدیوی اطمینانبخش را در شبکههای اجتماعی فیسبوک و تویتر منتشر کردند. ویدیو که حاوی شرحی به زبان عربی است، از آسمان فیلمبرداری شده و نشان می داد که شورشیان از هوا مورد حملهی موشکی قرار گرفتهاند. ویدیوهایی از این نوع، روحیهی طرفداران دولتی را بالا میبرد، اما متاسفانه برای آنها این ویدیو تقلبی از کار درآمد. تنها چند ساعت پس از انتشار آن در اینترنت، یک نفر متوجه شده بود که ویدیو در افغانستان گرفته شده و در واقع ویدیویی از یک هواپیمای آمریکایی است که به جنگجویان طالب شلیک میکند. بسیار بعید است که نیروهای هوایی عراق، قادر به انجام چنین حملهای باشند. چنانچه بعدها گزارش شد که دولت، بر روی فلوجه بمبهای بشکهای میاندازد. ناتوانی در پسگیری فلوجه، در مدت شش ماه و نیاز به ساخت پیروزیهای دروغینی از این نوع، ضعف واقعی ارتش میلیونی عراق را که شامل سهصد و پنجاه هزار سرباز و ششص و پنجاه هزار پولیس میشود، بهخوبی نشان داد. این مسئله در جون 2014 با جاروکردن حاکمیت دولتی در شمال و غرب این کشور به دست داعش، آشکارتر شد.
نیرنگهایی از این دست، تنها از سمت دولت وجود ندارد. پیشتر در دسامبر 2012، بازداشت محافظین وزیر مالیه، رفیع الساوری (یک سنی میانهرو) به دست دولت، منجر به تظاهراتی گسترده اما صلحآمیز در ایالتهای شمالی و مناطق مرکزی عراق شد. عربهای سنی عراق، حدود یک پنجم از جمعیت 33 میلیونی عراق را تشکیل میدهند. در نخست، جمع کثیری از مردم در تظاهرات شرکت کرده بودند. آنها خواستار پایانیافتن تبعیضات مدنی، اقتصادی و سیاسی دولت، علیه جمعیت سنی عراق بودند. اما بهزودی دریافتند که نخستوزیر المالکی، تغییرات اندکی را پیشنهاد میکند و بهاینترتیب، عدهی زیادی دست از تظاهرات برداشتند.
اوایل، در شهرهای عموما سنینشین مانند تکریت و مرکز ایالت صلاحالدین، حدود ده هزار نفر در تظاهرات شرکت کرده بودند، اما این رقم به یک هزار تظاهراتکننده تقلیل یافت. یک ناظر در محل، گزارش کرده بود که «قرار شده است به جز یک مسجد، تمامی مساجد دیگر برای نماز جمعه بسته شوند تا باعث شود تمام مردم در همان یک مکان گردِ هم آیند. سپس، کامرهها با علاقهی فراوان از جمعیت زیاد عکسبرداری میکردند تا به قدرتهای خلیج –تمویلکنندگان این جریانها-، نشان بدهند که هنوز تعداد زیادی در تظاهرات شرکت میکنند». شاهدان عینی در تکریت، میگویند به احتمال زیاد، پولی که به مصرف تغذیه و انتقال این بهاصطلاح تظاهراتکنندگان میرسید، از جیب خود برگزارکنندگان آن پرداخته میشد. پیام این نبود که سنیها ناراضی نیستند، بلکه این تظاهرات صلحآمیز درحال تبدیلشدن به یک رویارویی مسلحانه بود.
این داستانها، حقیقتهای مهم سیاسی در عراق معاصر را به نمایش میگذارند: نه دولت و هیچیک از جنبشهای سیاسی عراق، آنگونه که نشان میدهند قدرتمند نیستند. در واقع، قدرت میان آنها تقسیم شده است و این تقسیمات به داعش کمک کرده است تا قدرتمندتر و سریعتر از آنچه همه تصور میکردند ظاهر شوند.
هرچند داعش، شتاب و بدنامیهای زیادی را که به جون 2014 منتهی شد در کارنامهاش دارد، اما پیروزی آنها در موصل، همه -حتا خود داعش- را به حیرت انداخت. ابومحمد الادنانی، سخنگوی داعش، اعلام کرد که «دوست و دشمن به یک میزان مات و مبهوت شدهاند». در تاریخ، کمتر میتوان نظیر این حادثه را یافت که نیروهای امنیتی با قدرت میلیونی، شامل پانزده قول اردو، با این سرعت توسط نیروهای دشمن که تعدادشان به حدود شش هزار تن میرسد، از هم پاشیده باشند. عامل کلیدی که باعث شد این اتفاق رخ دهد، این حقیقت بود که جمعیت سنی کشور، بهطور کل، به این درک رسیده بودند که اکنون که فرصتی برای زدودن ستم پیش آمده است، باید دستکم حمایتی که ممکن است را انجام داد.
فقدان روحیه و انضباط در ارتش عراق، بهوضوح یکی از عوامل اصلی بود. در پاسخ به چیستی علل شکست ارتش عراق، یک ژنرال بازنشستهی عراقی، با تاکید گفت: «فساد! فساد! فساد!». به گفتهی او، تمام اینها زمانی آغاز شد که آمریکاییها به ارتش عراق پیشنهاد کردند تا غذا و تجهیزات دیگرشان را از منابع بیرونی تهیه کنند.
به یک فرمانده، پولی برای 600 سرباز داده میشد، اما او که فقط 200 سرباز داشت، بقیهی پول را در جیب خود میگذاشت که درکل، سود فراوانی محسوب میشود. برای افسران بلندرتبه، ارتش تبدیل به ماشین پولسازی، و برای سربازان مستقر در پستهای بازرسی، تبدیل به ابزار اخاذی شده بود. علاوه بر اینها، افسران سنی آموزشدیده، به حاشیه رانده شدند. به گفتهی این ژنرال، «عراق، در واقع، ارتش ملی نداشت».