سخیداد هاتف
اکثر مردم افغانستان نمیدانند که در بارهی گنجاندن کلماتی چون افغان و اسلام در شناسنامههای جدید چه بحث داغی در رسانهها جریان دارد. این بیخبری مردم به این معنا نیست که آنان خود را افغان یا مسلمان نمیدانند. برعکس، برای اکثر مردم عادی مملکت (چه خوش داشته باشیم و چه نداشته باشیم) این قضیه پیشاپیش حلشده است.به این معنا که اکثر این شهروندان عادی به صورت طبیعی خود را افغان و مسلمان میدانند. بنابراین هیچ ضرورتی نیست که این کلمات در شناسنامههای جدید ذکر شوند. البته میدانم که بسیاری بر این باوراند که این برداشت در مورد افغان انگاشتن خود در میان اکثر شهروندان درست نیست. در میان کسانی که مخالف درج شدن کلمات افغان و اسلام در شناسنامههای جدید هستند، مخالفت با درج «افغان» قویتر و روشنتر است. کمتر کسی میخواهد با مقاومت در برابر کلمهی اسلام خود را در معرض بدترین واکنشهای مردم دیندار قرار بدهد. اما مخالفت با کلمهی افغان با آن گونه پرهیز همراه نیست. چرا؟ برای آن که حالا دیگر همه میدانند که در افغانستان شعارها مذهبی و عملکردها نژادی اند. به این معنا که آن کس که بر اسلامیت و افغانیت تاکید میکند، در اصل همهی هم و غم اش افغانیت است نه اسلامیت. این شناخت به مخالفان درج شدن کلمات افغان و اسلام در شناسنامههای جدید امکان میدهد که با اسلامیت نجنگند(چون این جنگ جنگ بر سر یک مسالهنما است و هزینه اش نیز بسیار بالاست). اما مخالفت با تحمیل کلمهی «افغان» مخالفت با یک شعار مذهبی نیست، مخالفت با یک عملکرد نژادی است. به بیانی دیگر، گسترده شدن این آگاهی که «در افغانستان شعارها مذهبی و عملکردها نژادی اند»، به شهروندان افغانستان امکان داده که بفهمند میان طالبان مذهبی و طالبان قومی آنچه «وجهِ اشتراکِ مهمتر» است شعارهای مذهبی شان نیست، بل عملکردهای نژادی شان است. یعنی، اینان چه در هیات طالب مذهبی ظهور کنند و چه در لباس طالب قومی، حرف اول و آخر شان نژادپرستی و برتری جویی قبیلهیی است. این شعار که «ما اسلامیت و افغانیت میخواهیم» پوشش ناشیانهیی است که ربطی به آنچه منتقدان میگویند ندارد. در افغانستان هیچ کسی تا کنون با اسلامیت مخالفت جدی نکرده است اما با نژادپرستی چرا. کنار هم نشاندن اسلامیت و افغانیت هرگز نمیتواند نیات نژادپرستانهی طالبان قبیلهپرست را پنهان کند.