چرا مردم اعتراض می‌کنند؟

چهارده سال گذشته از منظر جامعه جهانی و بسیاری از مردم افغانستان، دوران فرصت‌های طلایی این کشور محسوب می‌شود. تصویب قوانین، پی‌ریزی و ساخت نهادهای دولتی و خصوصی، آزادی‌های عمومی و سیاسی، ارزش‌های جهان شمول، زدودن خشونت از مناسبات انسان‌ها، کاهش تمایزات و امتیازات قومی و گروهی، پی‌ریزی نهادهای علمی و فرهنگی، همگانی شدن تجارت‌های کوچک و بزرگ، حکومت انتخابی و مردم سالارانه و برابری در برابر قانون، از اصول مکتوب چهارده سال گذشته برای آینده مردم افغانستان است.

در چهارده سال گذشته، اکثریت تعهدات قانونی و کتبی جامعه جهانی و دولت افغانستان برای تحقق یک دولت مردم سالار، پاسخ‌گو، قانونمند و مبتنی بر اراده‌ی مردم افغانستان، به دلیل فساد گسترده اداری، قانون شکنی، تبارگرایی، عدم پاسخ‌گویی و نقض اصول اساسی قانون اساسی، توسط سران حکومت زیر پا شد و بدون اجرا ماند. جامعه جهانی در اجرایی نشدن تعهداتی که قوانین افغانستان برای دولت در قبال مردم سپرده بودند، مقصر اند.

مردم افغانستان در چهارده سال گذشته با پیروی از قوانین افغانستان و به تابعیت از دستورهای دولتی، در پی ختم هرج و مرج‌ها، تعصبات، فراهم آوردن نظم، پی‌ریزی اعتماد عمومی، تأمین امنیت جان و مال شهروندان، و پی‌ریزی یک نظام قانونمند و مردم سالار که در پی تأمین، حقوق شهروندی مردم افغانستان باشد، دنبال عدالت، امنیت، آزادی، قانون و ثبات بودند.

دولت و به‌ویژه حکومت در چهارده سال گذشته، مدام به این تعهدات و ارزش‌ها خیانت و از وظایف و مسئولیت‌های قانونی شان چشم پوشی کرده است. اعتمادی که پس از توافق بن میان مردم برای پی‌ریزی یک آینده‌ی با ثبات و مبتنی بر قانون ایجاد شده بود، با دزدی‌ها، فساد، کوتاهی‌ها، اعمال نادرست و خلاف قانون، آرام آرام شکسته می‌شد و نظم نسبی چهارده سال گذشته دوباره به سمت انارشیسم سراسری دو دهه قبل بر می‌گشت.

تروریسم، به‌عنوان یک دشمن که محصول مداخلات سیاسی و نظامی شماری از کشورهای جهان به ویژه پاکستان از دهه‌ها قبل در افغانستان تعبیه می‌شد، با بنیادگرایی در باورهای دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، اینک چالش ویران‌گر و شکست ناپذیر در افغانستان شده است. این دشمن در سال‌های گذشته، هزاران انسان را قربانی کرده است. پکتیا، پکتیا، کابل، زابل، غزنی، قندهار، بدخشان، قندوز، وردک، بامیان، غور، بادغیس، فاریاب و … ازبک، هزاره، تاجیک، پشتون، بلوچ و … در 2005، 2006، 2008، 2011، 2014، یک ماه قبل، هفته پیش، دیروز، امروز؛ فرخنده، سعیده، صابره، رخشانه، اجمل، عزیز، حسیب، رحمت، محمدعلی و تبسم؛ همه قربانی تروریسم بوده‌ایم.

حمایت آشکار استخبارات منطقه‌ی از تروریسم، بی‌توجهی دولت در قبال امنیت شهروندان، معامله‌ی حکومت بر سر حق شهروندان، بی‌تفاوتی در برابر خطر تروریسم، کمک به تروریسم از طریق گفت‌وگوهای صلح، امتیازات سیاسی، رهایی  آنان از بند، پی‌گیری نکردن عاملان جنایت، نگرانی مردم از قربانی شدن بدست تروریستان و درسایه بازی‌های ناشفاف سیاسی میان سیاستمداران داخلی و خارجی جان دادن را افزایش داده است.

این وضعیت آشفته، کشتارهای هدفمند، ترورهای دسته جمعی افراد ملکی در خیابان‌ها، مساجد، مسیر راه‌ها و در شهر، فراموشی این جنایات و بی‌تفاوتی حکومت، ناکارآمدی حکومت وحدت ملی، افزایش گمان‌های حذف قومی و شعله‌ور شدن نفاق قومی، اعتراضات گسترده‌ی را از سال‌ها در میان مردم دامن زده است. حکومت وحدت ملی به عنوان نمادی از پشت کردن و تقلب به ارزش‌ها و اصول قانون اساسی افغانستان، این خطر و اعتراض را با ناکارآمدی‌های آشکار در تأمین امنیت، دست‌رسی شهروندان به حق و عدالت و حقوق قانونی شان، افزایش داده است. احساس این‌که افغانستان دارد برای افغان‌ها به مکانی تبدیل می‌شود که یکی پی دیگر بدون تفاوت‌های قومی، فرهنگی و مذهبی، قربانی تروریسم و ناکارآمدی حکومت خواهد شد، به اعتراضات وسیعی در میان مردم افغانستان کمک کرده است.

اینک؛ مردم از زابل تا کابل، از هرات تا پرت، از پاکستان تا هندوستان، از بلخ تا غور و بدخشان، از ننگرهار تا جاغوری، می‌خواهند امنیت آن‌ها تأمین شوند، عدالت تحقق بیابد، مردم شریک قدرت باشند، قانون معیار و ملاک حقوق و وجایب شهروندان و نهادهای انتخابی، رقابتی و انتصابی باشند. مردم در تمامی اعتراض‌ها از دولت امنیت، وحدت، عدالت، پاسخ‌گویی و کارآمدی می‌خواهند. این خواسته‌ها در میان تمام مردم، در هر نقطه‌ی افغانستان زنده است و مردم برای رسیدن به آن‌ها با اعتراض در خیابان به پا می‌خیزند و مطالبات شان را مطرح می‌کنند.

از این رو، آن‌چه مردم با اعتراض در جاده‌ها می‌خواهند در قدم اول، مسئولیت پذیری و پاسخ‌گویی دولت است. مردم مشترکاً درک می‌کنند که تروریسم دشمن مشترک و خطر مشترک برای همه‌ی مردم است. آن‌ها احساس می‌کنند که باید کنارهم علیه این خطر بیاستند. مردم می‌خواهند با بیان این‌که تروریستان دشمن مشترک این سرزمین است و جان هر انسانی را در هرزمان و هر مکانی ممکن است بگیرند، به مردم آگاهی دهند که باید علیه این خطر مشترک ایستاد و در برابر این خطر دولت را وادار به ادای مسئولیت‌های قانونی‌اش کرد. از این رو آن‌ها از ناکامی دولت خشمگین اند، از کم کاری دولت ناراض، از بی‌تفاوتی و معامله دولت برسر سرنوشت شان معترض. پس مردم در شهرها بر می‌خیزند که نشان بدهند: آن‌ها با خطرمشترک دست و پنجه نرم می‌کنند. این خطر مشترک که همه از آن به ستوه آمده‌، اول: تروریسم است، دوم: ناکارآمدی حکومت وحدت ملی.

ایستادگی در برابر تروریسم از طریق تقویت نیروهای امنیتی و توزیع امکانات امنیتی در ولایاتی که ناامن اند، دست‌یابی به عدالت در توزیع امکانات رفاهی و اقتصادی که منجر به ثبات سیاسی و رشد اقتصادی و بهبودی در اوضاع زندگی مردم شوند، همدردی در برابر انسان‌هایی که به دلایل مختلف قربانی می‌شوند و دست یافتن به برادری و همدلی در میان مردم که از گروه‌های قومی و مذهبی مختلف اند، خواست مشترک، دوامدار و قانونی  مردم است که از سران حکومت وحدت ملی و جامعه جهانی توقع دارند.

مردم می‌خواهند به این مطالبات شان پاسخ دقیق داده شود و اقدامات عملی روی دست گرفته شود. در کنار آن، مردم می‌خواهند که این خطرها، منجر به خطر هولناک‌تر دیگری نشود. اختلاف‌ها و منازعات قومی. مردم احساس می‌کنند که کشتار هدفمند و بی‌رحمانه‌ی مردم به دلیل هویت‌های قومی توسط تروریستان و بی‌تفاوتی حکومت در قبال این جنایت بشری، همدلی و وحدت آنان را خدشه‌دار می‌کنند و حساسیت‌های قومی را افزایش می‌دهند. مردم می‌خواهند که اعتماد هم‌زیستی مشترک و در کنار هم، میان اقوام برهم نخورند. از این رو آن‌ها به خیابان می‌آیند تا برادرانه و آگاهانه با قربانیان همدردی کنند و برای آینده‌ی مشترک شان برخیزند. ایستادگی مردم در شهر و جاده، ناشی از آگاهی است که در چهارده سال گذشته از مکتب، دانشگاه و مناسبات اجتماعی و فرهنگی در میان نسل جوان تولید شده است. مردم می‌خواهند آینده‌ی را خودشان رقم بزنند و برنامه‌ریزی کنند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *