بخش دوم
یادداشت من در بارهی قیمت آدمها بعضی از دوستان را ناراحت کرده. میگویند برای ما تنها کرامت انسانی معیار است و سر انسان قیمت نمیگذاریم!
عرض شود که من هم قیمت نمیگذارم. قیمت را هیچ فرد خاصی تعیین نمیکند. من قیمت نمیگذارم؛ فقط از قیمتی که وجود دارد (چه ما آن را بپسندیم و چه نپسندیم) خبر میدهم. قیمت در واقع یک «جعبهی اطلاعات» است که وقتی بازش کنیم، به ما خبر میدهد که در جامعه و محیط زندگی ما چه میگذرد.
مثالی بدهم:
فرض کنید شما عاشق چاکلیت هستید، در حدی که برای شما بیهمهگان بسر شود بیچاکلیت نمیشود. فرض کنید مدتی است به شما چاکلیت نرسیده. بیایید سرِ این دوری شما از این خوردنی محبوب تان یک اسم رمانتیک بگذاریم: محبسِ هجران.
حالا شما میخواهید از این محبس هجران بیرون بیایید و به وصال چاکلیت برسید. کسی به شما میگوید:
«من دو نوع چاکلیت دارم. پاکستانی و قزاقستانی. پاکستانیاش دانهی ۵ افغانی است و قزاقستانیاش دانهی ۹۵ افغانی.»
اکنون، شما هر کدام از این دو نوع چاکلیت را بخرید، از آن «محبس هجران» آزاد میشوید و به وصال چاکلیت میرسید. اما مسئله حالا این است که شمایی که ۹۵ افغانی در جیب خود دارید، تصمیم میگیرید چاکلیت پاکستانی بخرید یا چاکلیت قزاقستانی. به بیانی دیگر، شما آزادی تان از این محبس هجران را چهگونه میخرید؟ میخواهید ۱ دانه چاکلیت قزاقستانی بخرید یا ۱۹ دانه چاکلیت پاکستانی؟ در هر دو حالت شما باید برای آزادی یا وصالی که میجویید، قیمتاش را بپردازید. هر گزینهیی را هم که انتخاب بکنید، برای شما پیآمد دارد.
در اینجا دو نکته هست:
یکی این که قیمت آن دو نوع چاکلیت را آن کسی که آنها را برای شما آورده، تعیین نکرده. این قیمت گذاری فراتر از تصمیم آن فرد است و عوامل بسیاری دارد. دیگری این که شما هر چه بگویید عشق تان به آزادی یا نفرت تان از پاکستان چقدر عمیق است، آن عشق و آن نفرت تان به پول افغانی قیمت دارد.
این که ما میگوییم برای ما کرامت انسان فراتر از سنجشهای مادی است و یا برای ما آنچه مهم و تعیین کننده است انسانیت انسان است، به هیچ وجه در این واقعیت تغییر نمیآورد که در عمل همهی ما در بند جهانی هستیم که منابع محدودی دارد و قیمت تنها کاری که میکند این است که محدودیت این منابع را به ما اطلاع میدهد. «قیمت» نمیگوید عاشق چاکلیت نباش یا کرامت انسانی را کنار بگذار. فقط به شما نشان میدهد که در عالم واقع این «عشق» شما در درون چه محدودیتی جولان میکند.
ما میتوانیم برای توصیف یک وضعیت یا خواست و تمایل از زبانهای مختلف استفاده کنیم (محبس هجران چاکلیت/ سرم فدای دلبر)، اما این زبان در مواجهه با محدودیتِ منابع خواهی- نخواهی به زبان دیگری ترجمه میشود: زبانِ قیمت.