منبع: واشنگتن
برگردان: حمید مهدوی
جان کری، وزیر خارجهی ایالات متحدهی امریکا بهشدت به پیروزی در جنگ افغانستان نیاز دارد. متأسفانه بعید به نظر میرسد که وی به این مطلوب دست یابد. با وجود بازدیدها و گفتوگوهای پیهم، جان کری در تأمین موافقتنامهی دوجانبهی امنیتی با حامد کرزی رییس جمهور افغانستان ناکام بوده است. در صورت عدم دستیابی به یک موافقتنامهی دوجانبهی امنیتی تمام نیروهای امریکایی و ناتو، بهشمول آنهایی که در موجودیت این موافقتنامه در افغانستان خواهد ماند، سال آینده این کشور را ترک خواهند کرد.
نکتهی اساسی این است که آیا نیروهای امریکایی در صورت ارتکاب جرم از پیگیری تحت قوانین افغانستان مصئونیت خواهد داشت و مسئلهی بزرگتر از آن هم احترام به حق حاکمیت و سیستم قضایی افغانستان و عدم مداخله در امور داخلی این کشور است.
مردم عادی بهشدت علیه مصئونیت نیروهای امریکایی از پیگرد قانونی مطابق به قوانین افغانستان مقاومت میکنند. در افغانستان همین اکنون هم بسیاری از پروندهها بدون هیچگونه پیگردی به حالت خود گذاشته شدهاند. این پروندهها، سو استفادههای بیشماری را که در جریان عملیات شبانه شدهاند را نیز در بر دارد، عملیاتی که کرزی بارها تلاش کرد تا آن را ممنوع قرار دهد.
مردم در کشورهای دیگر، بهشمول عراق، فلیپین و… نیز میخواهند تا عساکر امریکاییای که در این کشورها جرمی را مرتکب میشوند، در دادگاههای این کشورها محاکمه شوند. مطمئنا اگر نظامیان خارجی در امریکا حضور داشته باشد، مردم این کشور نیز خواست مشابهی خواهند داشت.
بعد از دوازده سال جنگ در افغانستان، ما هنوز در چهار زمینه موفق نیستیم، این زمینهها عبارتند از استراتژی، هزینه، پاسخگویی و درک.
استراتژی طرح کنید! وزارت دفاع امریکا در جریان سه چهار سال گذشته سیاستهای جدیدی را در قبال افغانستان روی دست گرفته است. این استراتژیها هربار توسط رژیمهای متفاوت، اما خوشبین طرح شدهاند. اولین بار بهزودی بعد از حمله به افغانستان استراتژیای روی دست گرفته شد، در این استراتژی به جنگسالاران فاسد در افغانستان کمک شد و آنها توسط رهبران امریکایی ترغیب شدند. اساسا هرکسی که با اجندای کاخ سفید همنوا بود و برای تطبیق آن میکوشید، مورد حمایت رهبران این کشور قرار میگرفت، بدون در نظرداشت این که دست این افراد به خون چند نفر آغشته بود.
وزارت دفاع و خارجهی امریکا با تصور این که ساختن یک حکومت مشروع و قانونی عاقلانهتر است، به تقویت کابل و حکومت مرکزی پرداخت. اخیرا پنتاگون پروژههای آزمایشی دیگری همچون ایجاد پولیس محلی (با تشویق مردم محل توسط پول و مسلح کردن آنها) را روی دست گرفته است.
استراتژی اخیر به شکل باور نکردنیای خطرناک است. غرق کردن روستاها در فساد مالی و سیلی از بمبهایی که در اختیار مردم محل قرار میگیرند، به عنوان پسلگد این سلاحها، احتمال بروز جنگ داخلی را افزایش میدهند. سلاحهایی که در اختیار مردم قرار میگیرند، شاید مانند عراق و لیبیا علیه ما استفاده شوند. حملات بر نیروهای امریکایی که در سالهای اخیر به شکل قابل توجهی افزایش یافتهاند، انعکاس چگونگی تلاشهای امریکا در این کشور است. ایالات متحدهی امریکا با تمرکز روی گزینهی نظامی در جریان دوازده سال گذشته، در زمینهی مساعدت به افغانستان در بخشهای تأمین امنیت اجتماعی-اقتصادی، تجارت بهتر، افزایش استخدام، بازارهای کارکردی، مکاتب با معلم، شفاخانههای با داکتر و دوا ناکام بوده است.
امریکاییها میتوانستند با پول کمتر بخش بیشتری از مشکلات در افغانستان را حل کنند. نظر به آمار، اکنون صرف 27 در صد مردم افغانستان به آب آشامیدنی صحی دسترسی دارند. درصد دسترسی مردم به سیستم فاضلاب 5 درصد است و صرف 30 درصد مردم از انرژی برق مستفیداند.
اینها واقعیتهاییاند که بعد از مصرف میلیاردها دالر در این کشور به مشاهده میرسند. این در حالی است که مصرف روزانهی بیش از 325 میلیون دالر و مصرف سالانهی 120 میلیارد دالری امریکا در افغانستان، امنیت اجتماعی–اقتصادی فوقالذکر را مخوفتر میسازد. فراموش نکنیم که این همه پول، پولهای شخصی امریکاییها نبودند و این جنگ کاملا با قرض تمویل شده است. سیاستمداران در واشنگتن که نسبت به ازدیاد کسر بودجه و افزایش سقف بدهیها نگراناند، باید بیشتر از همه متوجه این امر باشند.
مسئولیتپذیر باشید! افغانستان به دریای دالرهای مفقودالاثر مالیهپردازان امریکایی تبدیل شده است. به عنوان مثال، گزارش سه ماههی سربازرس ویژهی ایالات متحده برای بازسازی افغانستان را بخوانید تا نسبت به دست داشتن مقامهای امریکایی در فساد آگاه شوید و بدانید که این مقامها چگونه از جنگ در افغانستان بهره جسته و ثروتمند شدهاند: سال گذشته یک کارمند ارتش ایالات متحده به قاچاق یک میلیون دالر پول نقد متهم شده بود. این فرد این مبلغ پول در میان دستگاههای بیشمار (دی.وی.دی) جا زده بود و میخواست آن را به امریکا انتقال دهد. یک گروهبان دیگر امریکایی به قاچاق صد هزار دالر متهم شد. این گروهبان بعد از ختم سفر خارجیاش میخواست این مبلغ در یک کولهپشتی به امریکا انتقال دهد و فرمانده پیشین ارتش امریکا به دست داشتن در یک قضیهی رشوهستانی متهم بود و گفته میشود او مبلغ 60000 دالر رشوه خواسته بود.
استفادهجویان جنگ افغانستان همیشه و در همهجا حضور دارند. یکی از بهترین گروهبانهای ارتش امریکا 225000 دالر را که برای بازسازی افغانستان اختصاص داده بود، دزدید. گروهبان دیگری مربوط به گروه هفتم نیروهای ویژهی امریکا در افغانستان هزاران دالر را در حالی که در یک خرس عروسکی پنهان کرده بود، دزدیده است. محکومیتها دایمیاند، اتهامات بیشمارند و پولهای دزدیده شده به میلیاردها دالر سر میکشد. اینها مشت نمونهی خروار از تقلب، اتلاف و سو استفادههای امریکاییها در افغانستاناند. این که مردم افغانستان از ما میخواهند کشورشان را ترک کنیم، اصلا جای تعجب نیست؛ آنها در همهجا فساد امریکاییها را میبینند.
درک کنید! مانند همیشه بعید به نظر میرسد که امریکاییها دل مردم افغانستان را به دست آورده بتوانند. ارتش امریکا به عملیات شبانه در خانهها و حملات هواپیماهای بدون سرنشین خود ادامه است. این چیزی است که مردم افغانستان در تمام سطوح در برابر آن بهشدت اعتراض کردهاند. تنها مسئلهی مهم در مورد عملیات، توانایی آن در افروختن آتش خشم در دل و مغز مردم افغانستان است. این مسئله اکنون به فرهنگ سراسری ترس تبدیل شده است: طبق نظر سنجیای که آسیا فوندیشن انجام داده است، اکثریت مردم افغانستان نسبت به امنیت شخصیشان نگراناند. اینک که به 2014 نزدیک میشویم، باید پرسید که امریکا همزمان با کاهش نقش نظامیاش در افغانستان باید چه کند؟ مطابق به نظرسنجی انجام شده توسط آسیا فوندیشن، اکثریت قریبالوقوع مردم افغانستان (82 درصد) از تلاشهای دولت به منظور بهبود اوضاع امنیتی در کشور از طریق گفتوگوها با مخالفین مسلح دولت حمایت کردهاند. حمایت امریکاییها از این روند به عنوان یگانه امید برای دستیابی به ثبات سیاسی ادامه یابد.
اگر سیاستمداران امریکایی نمیخواهند با خروج نظامیهایشان از افغانستان این کشور را به کشتارگاه انسان تبدیل کند، آنها باید حداقل هزینهی یکماههی فعلیشان (10 میلیارد دالر) را به برنامههای توسعهای ملی که در جریان ده سال گذشته در زمینهی بازسازی افغانستان مؤثر واقع شدهاند، اختصاص دهند. این ده میلیارد دالر نه تنها برنامههای همبستگی ملی را تمویل خواهد کرد، بلکه به آنها اجازه خواهد داد تا تلاشهای ستودنیشان در راستای بازسازی و تأمین ثبات در افغانستان افزایش دهند.
امریکاییها باید این واقعیت را بپذیرند که یک، دو یا ده سال جنگ در افغانستان پیروزی را در پی نخواهد داشت و همچنین ضرورت نیست تا جان کری به دنبال تامین مصئونیت قانونی برای دهها هزار عسکر این کشور باشد. اگر قرار باشد امریکاییها بعد از 2014 در افغانستان حضور داشته باشند، تنها حضور نظامی کافی نیست، بلکه حضور اجتماعی– اقتصادی داشته باشد. با این روش میتوان دل و فکر مردم افغانستان را به دست آورد، چیزی که در ده سال گذشته از آن خبری نبوده است. امیدوار باشیم که کاخ سفید از این درس چیزی بیاموزد.