در افغانستان ناپدید شدن آدمها قصهی نادری نیست. بسیاریها در چندین دهه جنگ ناپدید شدهاند. فروش اطفال نیز پدیدهی تازهیی نیست. فقر و تنگدستی خانوادههای بسیاری را مجبور کرده است اطفالشان را بفروشند. اما احتمالاً قصهی «ناپدید شدن» مردی در قریهی «اُشتو» در ولسوالی میرامور ولایت دایکندی، تازهتر است. مردی که احتمالاً یک سال از «رفتن»اش میگذرد.
روشن نیست او به کجا رفته است اما پیش از آنکه برود و ناپدید شود، با خودش تصفیهحساب کرد. چون معتاد به مواد مخدر بود، زمینهایش را به فروش رساند، جای و ساختمانی که داشت را به فروش رساند و در آخر زنش را طلاق داد. چون توان پرداخت مهریهی زنش که او نیز معتاد بود را، نداشت «دو دخترش» را به زنش «مهریه» داد. زن به خانهی «بابه»اش رفت و مرد پس از یکسال پس از آن رفت و ناپدید شد؛ شاید به ایران رفت، شاید به پاکستان و شاید هم به سوریه یا در همین نزدیکی ما: پل سوخته. با ناپدید شدن این مرد اما اعتیاد قدرتمندتر از همه فراگیر شد.
اعتیاد گروهی
مردی که ناپدید شد، از قریهیی بود که بسیاری از خانوادهها در آن به بیماری مشابهی مبتلا شدهاند؛ قریهی «اُشتو» در منطقهی «گیرو»ی ولسوالی میرامور ولایت دایکندی. محرومیت، بیکاری، فقر و تنگدستی دیو سیاهی است که از سه سال به اینسو اندکاندک زندگی مردان، زنان، دختران دَمبخت، جوانان، دانشآموزان مکتب و حتا طفل گهواره را «لوچ و لَق» ساخته است.
من پای قصههای دوازده مردی نشستهام که برای جُستن چاره از «اُشتو»ی میرامور دایکندی به کابل آمدهاند. از میان این دوازده مرد، حاجی محمد ظاهر ربانی میگوید «اُشتو» متشکل از 12 شورای انکشافی و 570 الی 580 خانوار است. این قریه 500 نفر بهصورت تخمینی معتاد دارد و از این میان 60 الی 70 نفر زن و کودکاند.
شاه محمد هاشمی، ولسوال ولسوالی میرامور دایکندی نیز در یک تماس تلفنی به روزنامهی اطلاعات روز گفت در منطقهی «گیرو» در هر خانه سه نفر یا دو نفر یا حتا بیشتر از آن معتاداند. او گفت: «من باور نمیکنم که خانهیی پاک باشد. حداقل در هر خانه یک نفر یا دو نفر معتاد هستند.»
منابع من میگویند موضوع اعتیاد در سراسر ولایت دایکندی نگرانکننده است و آماری هم در دست نیست که چند نفر در سراسر این ولایت به مواد مخدر معتادند. اما از میان چندین ولسوالی ولایت دایکندی، ولسوالی میرامور وضع بدتر از دیگران دارد که هم مردم و هم مقامهای محلی را نگران کرده است. هیچ کمپ ترک اعتیادی وجود ندارد و کلینیک محلی این ولایت نیز حداکثر 20 معتاد را در هر دورهی 45 روزه بستری میکند.
گفته میشود ولسوالی میرامور بیش از 140 هزار نفوس دارد. تاکنون هیچ نهاد و مرجعی سروی نکرده است تا آمار معتادان مواد مخدر را در این ولسوالی مشخص بسازد. اما آقای هاشمی با تایید شمار زیاد معتادان در این ولسوالی میگوید: «متأسفانه بسیار زیاد است. تنها در مناطق گیرو احتمال فیصدیاش به 20 الی 30 فیصد میرسد.»
حاجی ربانی میگوید افزایش معتادان در سطح ولایت دایکندی و خاصتاً در قریهی «اُشتو» مردم را نگران کرده و «ترس و لَرز» مردم بیشتر از آلوده شدن نسل کنونی است. او میگوید: «بیست و بیستوپنج سال پیش در مناطق بوده اما بعد از سه چهار سال اخیر بسیار زیاد شده است. زن، بچه، کودک و طفل کلاً معتاد به مواد مخدر شدهاند.»
این نمایندهی مردمی که به کابل آمده، میگوید خانوادههایی هم هستند که از یک نفر تا شش نفر معتاد دارند و خانوادههایی هستند که «رییس خانواده، خانم خانواده، زن و بچه و کُلاً هرچه که هستند، معتادند.»
برنامه بهجای کار
نمایندگان مردمی که به کابل آمده میگویند فقر، محرومیت، بیکاری، تنگدستی و فراوانی مواد مخدرد باعث شده است در طی سالهای اخیر مردم به مواد مخدر رو بیاورند.
آقای ربانی میگوید: «آنجا هیچگونه کاری برای مردم نیست. اصل همین بیکاری است. فقر، تنگدستی و گُشنگی و لوچی باعث میشود مردم به راه مواد بیافتند.»
ولسوال میرامور اما میگوید اعتیاد در دایکندی و خاصتاً در میرامور یک پدیدهی تازه نیست. در کنار فقر و بیکاری، کشورهای خارج، خصوصاً ایران، مردم را به مواد آغشته کرده است. او گفت: «یک مورد مهم دیگر این است که در سالهای 1382 و 1383 یا پیشتر از آن، در سطح دایکندی یک دَم مواد تولید میشد. کشت تریاک یک پدیدهی خطرناک بود که مردم همه داشتند و هم استفاده کرده میتوانستند به شکل یک چیز عادی. تمام زمینه را این موضوع هم فراهم کرد.»
آقای هاشمی میگوید اگر برای جوانان کار باشد و زمینهی مصروفیت شغلی باشد، قطعاً رو به مواد نمیآورند. او گفت: «بیکاری است. در یک گوشه میشیند، دو روز، سه روز و چهار روز، دو نفر دیگر هم آمده میگویند بیا برویم برنامه داریم.»
مکتبی در آستانهی بسته شدن
درحالی که افزایش معتادان به مواد مخدر مردم را نگران کرده است، مکتب «اُشتو» نیز میرود تا بسته شود. این مکتب که گفته میشود در حدود 700 نفر دانشآموز دارد، در حال حاضر حدود 20 تا 30 دانشآموز در آن درس میخوانند. خانوادههای دانشآموزان نگران رو آوردن فرزندانشان به مواد مخدرند؛ زیرا چندین معلم این مکتب خود به مواد مخدر معتادند.
نمایندگان مردمی که به کابل آمدهاند، میگویند «لیسهی اُشتو» ده تشکیل دارد: سه مرد و هفت زن. سه معلم گرفتار موادند و مکتب از هم پاشیده است.
آقای ربانی گفت: «معلمان ما معتاد شدهاند. ما سر متعلمان خود مشکوک هستیم. وقتی استاد یک رشتهی بهخصوص داشته باشد، شاگرد را هم همانطور تربیت میکنند. شاگردان معلوم نیست که معتادند یا نه اما مشکوکاند.»
ولسوال میرامور اما میگوید یک واقعیت تلخ است که منطقه معتاد زیاد دارد. یک معلم معتاد بود که معرفی شده و یک نفر دیگر مشکوک است که آیا معتاد است یا نه. او گفت: «ولی یک خانم هم معتاد شده. اینطور موارد است.»
مواد از کجا و توسط چه کسی انتقال مییابد؟
هرچند در حال حاضر در دایکندی تریاک کشت نمیشود و این ولایت از جمله ولایاتی است که عاری از مواد مخدر اعلام گردیده است، اما مواد مخدر به آسانی در این ولایت بهدست میآید و در بازارهای محلی خرید و فروش میشود. ولایت دایکندی با اجرستان غزنی و قسمتی از ولایت ارزگان هم مرز است. مواد مخدر هم از این مرزها توسط قاچاقبران مواد مخدر به دایکندی و ولسوالیهای آن انتقال داده میشود.
ولسوال میرامور در این مورد میگوید چالش مهم در این مورد نوار مرزی ولسوالی اجرستان است؛ محلی که نه حد است و نه مرز. آقای هاشمی افزود: «ساحه اجرستان بهدست طالبان است. آنجا گد و دی است و مرز با چهل نفر پولیس ولسوالی با وجود جغرافیای خشن منطقه و صعبالعبور بودن کنترل نمیشود. ما یک مرز طولانی شاید بیش از 100 کیلومتر با غزنی و اجرستان داریم.»
حاجی ظاهر ربانی از «کیها» یا فروشندگان مواد مخدر نام نمیبرد اما میگوید مواد از ولسوالی اجرستان و ارزگان میآید. او میگوید: «ولسوالی اجرستان مرز است با ما. سه ساعت راه است. هرکس میتواند مواد بیاورد. زن میتواند مواد بیاورد، مرد میتواند، آدم بزرگ میتواند بیاور و هیچگونه مانعی وجود ندارد.»
به گفتهی حاجی ربانی ارزگان نیز با دایکندی مرز دارد و بهراحتی از آنجا مواد به دایکندی سرازیر میشود. او میگوید: «حتا از خود کابل مواد میرود در باراز چپرسک، جَوُز و مرکز نیلی. از سه چهار طرف مردم مواد میبرند. خُردهفروشان استند دیگه.»
این منبع میگوید موانعی برای ورود مواد مخدر وجود ندارد و کسانی که خودشان هم معتادند، مواد میبرند و بین دیگران توزیع میکنند.
ولسوال میرامور هم میگوید بازار چپرسک نزدیک میرامور است و مواد در آن سودا میشود، افرادش معلومالحال است و همه میدانند.
منبعی هم که نمیخواهد نامی از وی گرفته شود میگوید حتا شماری از مقامات محلی ولسوالی شهرستان با فروشندگان مواد مخدر همدستاند. به گفتهی این منبع: «آمر جنایی ولسوالی شهرستان، فلان و فلان همرای اینها هستند.»
«قاچاقبران آزاد میشوند»
ولسوال میرامور میگوید فروشندگان مواد در کوهها پنهان میشوند و این امر بازداشت آنان را دشوار میسازد. از طرفی، قانون دست و پای پولیس و امنیت ملی را بسته است. او میگوید: «چه رقم مواد مخدر را بگیریم؟ بالفعل باشد، هیأت تعیین شود، سارنوال حضور داشته باشد، وقتی یک آدم را میگیرید مواد همرایش باشد.»
آقای هاشمی میگوید متأسفانه قاچاقبران از سوی زورمندان محلی حمایت میشوند. او از این افراد نام نمیبرد اما میگوید: «متأسفانه قاچاقبران به نحوی از انحا از جاهای بسیار محکم و مهم حمایت میشوند. دوماً آنان بسیار ماهرند و وضعیت کوهستانی تعقیب فروشندگان مواد را دشوار میسازد.»
به گفتهی ولسوال میرامور در طی سالهای اخیر چندین نفر بازداشت شدهاند اما بعد از مدتی آزاد شدهاند. او گفت: «ما فردی را با یک کیلو تریاک و دو صد و چند گرم هیروئین گرفتیم. دوازده سال قیدش برآمد اما بعد از یک و نیم سال عفو خورده آزاد شد.»
خانوادههای نگران
افزون بر ضرر اقتصادی، اعتیاد در منطقهی گیروی ولسوالی میرامور خانوادههای زیادی را از هم پاشانده و زندگی اجتماعی را تاحدی فلج ساخته است.
ضرر دیگر اجتماعی اعتیاد به مواد مخدر در کنار از هم پاشیدن خانوادهها این است که فرد معتاد را به مرور زمان از اجتماع منزوی میسازد و باردوش جامعه. گاهی هم حتا زنان را وادار به تنفروشی میکند.
هرچند هم نمایندگان مردمی و هم ولسوال میرامور موضوع تنفروشی زنان را تایید نمیکنند اما در ماه سرطان امسال مقامهای محلی ولایت دایکندی گفته بودند که پنج درصد زنان در دایکندی به مواد مخدر معتادند و این امر نگرانی در مورد تنفروشی زنان را افزایش داده است.
ذکیه رضایی، رییس امور زنان ولایت دایکندی در ماه سرطان به رادیو سلام وطندار گفته بود که زنان معتاد در دایکندی در فقر و ناداری بهسر میبرند و هیچگونه درآمدی ندارند و این موضوع نگرانیها در مورد رو آوردن این بانوان به تنفروشی را افزایش داده است.
همچنان نمایندگان مردمی که در کابل در پی چارهی این معضل برآمدهاند، میگوید معتادان میتوانند باندهای دستهجمعی بسازند و به خانههایی که در موقعیتهای دورتر از اجتماع خانههای قرار دارند، حمله کنند؛ امری که خانوادهها و مردم را با تهدید مواجه کرده است.
حاجی محمد ظاهر ربانی میگوید: «اگر بتوانند گاو، گوسفند، مرغ و برنج و روغن و چیزهایی که برای خانه خوراکه است را ببرند، این کارها را میکنند. دزدی تکتک هم میکنند.»
موردی هم پیش آمده است که معتادان گاوی را بدزدند و ببرند در جایی ذبح کنند اما حوصلهی پوست کردن آنرا نداشته باشند. حاجی ربانی در این مورد میگوید: «معلوم است که هشت نفر ده نفر معتاد یک گاو را خورده نمیتوانند. با تاوَر (تَبر) یا تیشه یک لینگ گاو را قطع کرده میبرند.»