فصل مخالفت به پایان رسید؟

دیروز شورای امنیت سازمان ملل متحد رسماً نام گلبدین حکمتیار را از فهرست تحریم‌های این سازمان حذف کرد؛ اقدامی که برای حکومت در کابل به‌عنوان یک دست‌آورد سیاسی تلقی می‌شود؛ چه‌ این‌که حکومت پس از امضای موافقت‌نامه‌ی صلح با حزب اسلامی به‌رهبری حکمتیار، به‌صورت رسمی خواستار حذف نام او از فهرست تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل شد. اقدامی که منجر به حذف نام او از فهرست سران گروه‌های تروریستی می‌شود و لاجرم به‌مثابه‌ی فرصتی است که می‌تواند حکمتیار را از انزوا و گوشه‌نشینی بیرون کند.
حذف نام حکمتیار از این فهرست، بیشتر اهمیت نمادینِ سیاسی دارد. به این دلیل که تحریم آقای حکمتیار و پیگیری نقل و انتقالات مالی مربوط به وی، آن‌هم به‌صورت رسمی یا مسدودکردن حساب‌های بانکی و وضع مقررات رفت‌وآمد به وی، هیچ کدام به‌لحاظ عملی نمی‌توانست حکمتیار را تحت فشار قرار دهد. در افغانستان هنوز به‌صورت رسمی خروج و ورود پول در اختیار بانک‌ها و نهادهای رسمی مالی نیست، صرافی‌ها بی‌آن‌که به کسی پاسخگو باشند، مقتدرانه کماکان تسلط‌شان را بر نقل و انتقال پول حفظ کرده‌اند. از جهتی دیگر حکمتیار سال‌هاست که مخفیانه زندگی می‌کند. به این دلیل، او رسماً از این تحریم‌ها آن‌چنان‌که انتظارش می‌رود، متضرر نشد. از این منظر، حذف نام حکمتیار از فهرست تحریم‌های شورای امنیت به تقویت وجهه و امنیت سیاسی حکمتیار کمک می‌کند. خارج شدن نام حکمتیار از این فهرست، به‌مثابه‌ی به رسمیت شناختن او به‌عنوان یک چهره‌ی غیر تروریستی برای حکمتیار و یارانش اهمیت جدی دارد.
به‌رغم ادعاهایی مبنی بر این‌که حکمتیار «هر زمانی خواست به کابل خواهد آمد»، درواقع او برای ورود به کابل سه نگرانی جدی داشت. اول از همه، حکمتیار هنوز از چهره‌های تحت پیگرد ایالات متحده‌ی امریکا است و این ترس وجود دارد که بیرون شدن از مخفیگاه برایش منجر به دردسرهای سیاسی و حقوقی نشود. ترس دوم آقای حکمتیار قطعنامه‌ی کمیته‌ی تحریم‌های شورای امنیت علیه داعش، القاعده و گروه‌های تروریستی است که به‌موجب آن، حکمتیار در کنار این گروه‌ها به‌مثابه‌ی یک چهره‌ی تروریستی تحت فشار قانونی قرار داشت. سومین ترس آقای حکمتیار واکنش مخالفان داخلی‌اش است. حکمتیار مخالفی برای تمام فصول بود و سرسختانه با بسیاری از گروه‌های جهادی، به خصوص جمعیت اسلامی جنگید. در مورد اول، امریکا رسماً از موافقت‌نامه‌ی صلح با حکمتیار حمایت کرده است، گرچه ضمانتی برای اقدام این کشور علیه آقای حکمتیار وجود ندارد، ضمن آن‌که هرگونه بعید به نظر می‌رسد امریکا قصد دستگیری حکمتیار را داشته باشد. دومین و مهم‌ترین مورد، فهرست تحریم‌ها بود که دیروز رسماً نام حکمتیار از آن خارج شد. به این ترتیب، ضمانت‌های اصلی برای حضور حکمتیار در کابل اجرا شده است.
با توجه به این که حکمتیار ایدیولوژیک‌ترین و دلبسته‌ترین چهره‌ی جهادی به نهضت اسلامی است که با سید قطب و پس از آن در چارچوب سیاسی اخوان‌المسلمین ظهور کرد، می‌توان در این مورد که او تا چه‌اندازه با واقعیت‌های جدید توانایی رویارویی را دارد، با شک و تردید نگاه کرد. حکمتیار تقریباً با هیچ چهره‌ی سیاسی-جهادی چهار دهه‌ی گذشته قابل مقایسه نیست. برخلاف کسانی مانند سیاف یا ربانی و مزاری، حکمتیار همواره ایدلوژی‌اش را بر منافع قومی یا سیاست‌ورزی مصلحت‌اندیش ترجیح داده است. آنچه که او را رخصت اعلام حمایت از طالبان یا دفاع از شورش‌های جهادی-سلفی را می‌داد نیز درست در همین بافتار قابل درک است. گرچه حامیانش در کسوت «روشن‌فکری دینی» سعی می‌کنند با واقعیت‌های سیاسی همسو باشند، و از برابری زن و مرد، نظام دموکراتیک و انتخابات دفاع کنند؛ اما روشن نیست که حکمتیار نیز قایل به چنین منشی خواهد ماند یا نه؟
از جهتی دیگر، حکمتیار با توجه به منش فکری‌اش، حرمتی غیر قابل قیاس با دیگران، برای خودش قایل است. به معنای ساده‌تر، او خودخواه تر از آن بود که بتواند با ربانی در فردای سقوط نظام کمونیستی کنار بیاید و حتا خودخواه تر از آن بود که در نشست بن نقش و حضور داشته باشد. دیدگاهی که او را از انعطاف‌پذیری برای کسب قدرت رسمی باز می‌داشت، این بودکه حکمتیار نمی‌توانست به چیزی کمتر از آن‌چه که رقبایش داشتند، راضی باشد. همین مورد نیز باعث شد او در تمامی دوره‌ها فراری و دور از مرکز و همچنان شورشی بماند. این میزان از رضایت برای حکمتیار یک‌سره پا در هوا نبود؛ او تشکیلات منسجم و منضبطی از نیروهای جهادی را داشت و همین‌طور اعضایش به صورت نهادی، توانمندی بیشتری در مقایسه با دیگر احزاب داشتند. نکته‌یی که سبب شد افراد وابسته به حزب اسلامی به‌خصوص پس از طالبان، در سایه‌ی دولت جدید به‌خوبی رشد کنند. اکنون ظاهراً حکمتیار نیز ترجیح داده است که پس از یک عمر مخالفت، راه آشتی را بیازماید.
سرانجام، چنانچه حکمتیار به کابل بیاید، قطعاً فعال‌تر از پیش خواهد بود. حکمتیار صرفاً به سهیم شدن در قدرت اکتفا نخواهد کرد. او در مورد نظام سیاسی، مناسبات قومی و مناسبات درونی پشتون‌ها، دخالت خواهد کرد. نتیجه این که حضور او قاعده‌ی مناسبات سیاسی را گسترش خواهد داد و این مناسبات را غرق در پیچیدگی خواهد کرد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *