وضعیت دولت‌سازی در افغانستان

دیپالی موکوپادیای و عمر شریفی
ترجمه: جلیل پژواک
در نگاه اول، به نظر می‌رسد که دولت افغانستان اگر به‌طور کامل شکست نخورده، اما به‌شدت برای بقا دست‌و‌پا می‌زند. سیاست در کابل در شکننده‌ترین وضعیت خود از سال 2001 بدین‌سو قرار دارد. در حالی‌که حضور گروه طالبان در روستاها و مناطق مختلف افغانستان در حال افزایش است، اما در زیر پوست این آشفتگی، یک تعهد گسترده و پایدار برای بقای دولت افغانستان شکل گرفته است که خوب است شناخته و حمایت شود. همان‌طور که دولت ترمپ مأموریت و مسیر آینده‌ی خود در افغانستان را تعریف ‌می‌کند، مهم است که نگرانی‌ها و هم‌چنان پیشرفتی که صورت گرفته را تصدیق کنیم. در بعضی موارد مشارکت فعال نیاز است در حالی‌که در مواردی هم نادیده گرفتن خوش‌بینانه شاید بهترین روش باشد.
سیاست در کابل با اختلافات رقم خورده است. با توجه به تنش‌هایی که میان رییس‌جمهور اشرف غنی و رییس اجرائیه عبدالله عبدالله وجود دارد، حکومت وحدت ملی هر چیزی است غیر از یکپارچگی و وحدت. با این‌حال، به‌رغم سختی‌ها هیچ‌یک آن‌ها به‌طور جدی دولت را تهدید نکرده، بلکه برعکس، به نظر می‌رسد که هردو به این نتیجه رسیده‌اند که سرنوشت سیاسی‌شان به‌طور جداگانه به هم ارتباط دارد؛ حداقل تا انتخابات بعدی افغانستان.
با این‌که افراد در چنین سطح بالایی ثابت کرده‌اند که قادر به کار مشترک‌اند، افغانستان اما هنوز باید با مشکل دامن‌گیر خود، جنگ‌سالاران، دست‌و‌پنجه نرم کند. اتهام جنایی بالای جنرال دوستم معاول اول رییس‌جمهور – اخیرا او و محافظانش متهم به بدرفتاری جنسی، اختتاف و شکنجه شده‌اند‌–‌برای او خروج از کشور و اقامت در ترکیه برای مدتی نامعلوم را به‌دنبال داشت. اما کمی بعد‌تر از خروج وی، مردان قدرت‌مند هم‌سطح‌اش به‌شمول حریف دیرینه‌ی وی عطامحمد نور، برای ابراز همدلی به آنکارا رفتند و در این جریان یک ائتلاف جدید سیاسی را تشکیل دادند. به‌عنوان بخشی از تلاش‌ها برای صلح و آشتی، یکی دیگر از جنگ‌جویان ترسناک، گلبدین حکمتیار، با بازگشتش به میدان سیاست باعث ناامیدی کسانی شد که به ورق خوردن صفحه‌ی تاریک کشتار و سوءاستفاده از قدرت در افغانستان امیدوار بودند. با این‌حال حضور دوامدار قدرت‌مندان در صحنه‌ی عمومی نشان می‌دهد که آن‌ها پی برده‌اند که آینده‌شان به بقای دولت افغانستان مرتبط است. این مردان شاید در کناره‌های سیاست افغانستان خشن باشند، اما از برداشتن اسلحه برای حل اختلافات‌شان خودداری کرده‌اند و به‌جای آن زدوبند سیاسی را برای حفظ جایگاه‌شان در درون نظام برگزیده‌اند تا تلاش برای سرنگونی دولت.
بسیاری از نخبگان قدرت‌مند کشور شاید برای حفظ و بقای دولت سرمایه‌گذاری کرده باشند، اما این مسأله امنیت و ثبات را تضمین نمی‌کند. زندگی برای بسیاری افغان‌ها هنوز فوق‌العاده دشوار است. نارضایتی عمومی موتور جنگ را تغذیه و باعث همکاری محلی و سربازگیری شورشی‌ها می‌شود. در ماه‌های اخیر نارضایتی عمومی در کابل، در قامت اعتراض‌های صلح‌آمیز دهن باز کرده است. سلسله‌یی از حملات ویرانگر تروریستی در همراهی با ناامیدی وسیع به‌خاطر عدم موفقیت دولت در اجرای تعهداتش، هزاران نفر از مردم افغانستان را به خیابان‌ها کشاند. این اعتراضات در میانه‌ی فضای تنش‌آلود سیاسی ناراحت‌کننده بود. اما این پاسخ نامناسب و بعضا خشن حکومت غنی بود که آتش خشم را شعله‌ورتر کرد و تنش را افزایش داد.
یک نگاه دقیق‌تر به گروه‌های معترض، به شمول جنبش روشنایی و کمپین رستاخیز برای تغییر، یک سیاست رو به رشد اعتراض صلح‌آمیز را آشکار می‌کند که مدیریت آن به دوش جوانان تحصیل‌کرده و سازمان‌یافته است که به طور بی‌سابقه‌یی ادعای سهم در فضای عمومی دارند. بعضی از این اعتراضات در راستای اهداف ملیتی-قومی و بعضی هم در چوکات چندملیتی اما به‌صورت کل همه برای عبور از کارگزاران سنتی قدرت شکل گرفته‌اند. به همین خاطر تلاش‌هایی که از سوی جناح‌های مختلف برای در قبضه گرفتن این اعتراضات صورت گرفت ناکام شد. این جنبش‌های نوپا صدای نسل جوانی را حمایت می‌کنند که از زندگی در دوران پسا‌طالبان سود برده‌اند. سهم آن‌ها در موفقیت دولت به‌عنوان فضایی سیاسی که در آن صداها و ایده‌های جدید زمینه‌یی برای رشد داشته باشند، نهفته است.
جوانان افغان تعهد شجاعانه و باثبات‌شان را برای سیاست دموکراتیک به شیوه‌های مختلفی به نمایش گذاشته‌اند: از اعتراض در خیابان تا کار خستگی‌ناپذیر در چوکات دولت، از طریق رسانه، به‌عنوان کارآفرین، هنرمند یا مدافعان دموکراسی. آن‌ها برای حفظ تحولی که نسل آن‌ها پس از 2001 تجربه کرده‌اند، اغلب با قبول خطرهای شخصی متعهد باقی مانده‌اند.
اما تعهد این نسل برای پیش‌رفت همیشه نمی‌تواند مشکلاتی را که دامنگیر صحنه‌ی سیاسی افغانستان است دور کند. غنی، رییس‌جمهوری که به‌خاطر تعهدات فکری‌اش به سیاست‌های پیشرو و کارآیی تکنوکراتیک مشهور است، مورد هجوم اتهاماتی از قبیل شوونیسم قومی-سیاسی و تمرکز قدرت در ارگ واقع شده است. در همین حال، جنگ‌جویان طالب در حالی‌که از عقب‌نشینی مصئون در مناطق مرزی پاکستان سود می‌برند، با مختل کردن امنیت افغانستان به مبارزه‌ی خود ادامه می‌دهند. گسترش این گروه به مناطق شمالی زنگ خطری است و به بار مسئولیت نیروهای امنیتی افغان می‌افزاید. معدود مشکلات این کشور می‌تواند از طریق اضافه نمودن چند هزار سرباز امریکایی حل شود، با وصف این‌که خود این موضوع هم بحثی طولانی را ایجاد می‌کند.
با اضافه‌تر از پانزده سال جنگ در افغاستان، امریکایی‌ها باید دیدگاه وسیع‌تری داشته و با ابعاد جهانی جنگ در افغانستان مقابله کنند. علی‌رغم تدارک نزدیک به 33 میلیارد دالر کمک نظامی و اقتصادی به پاکستان، طالبان و گروه حقانی از پناهگاه‌های به‌ظاهر غیر قابل کنترل در آن‌جا سود می‌برند. این گروه‌ها مسئول مرگ بیش از دو ‌هزار پرسونل نظامی امریکا و ده‌ها هزار نیروی افغان، کمک‌کننده‌های مدنی و غیر نظامیان‌اند. به نظر می‌رسد ترمپ و اداره‌اش در جست‌وجوی تغییر وضعیت در خانه و خارج از مرز امریکا اند. آن‌ها شانس این را دارند که خلاقیت دیپلماتیک امریکایی‌ها را تحریک و روابط امریکا در منطقه را مورد بازنگری قرار دهند.
مشاور امنیت ملی امریکا ژنرال مک ماستر، اخیراً سخن از ناامیدی رییس‌جمهور در مورد «رفتار کسانی در منطقه که برای طالبان، شبکه‌ی حقانی و دیگر گروه‌های تروریستی لانه‌ی امن فراهم و از آن‌ها حمایت می‌کنند» به‌میان آورد. او از این میان پاکستان را نیازمند «تغییر در رفتار و کاهش پشتیبانی از این گروه‌ها» عنوان کرد. لیزا کورتیس مشاور ارشد بخش آسیای جنوبی و مرکزی شورای امنیت ملی امریکا نیز از دولت پاکستان خواست که «یک رویکرد جامع را برای نابودی گروه‌های تندرو اسلامی که از داخل پاکستان فعالیت می‌کنند در دست بگیرد، نه‌تنها گروه‌هایی که به پاکستان حمله می‌کنند.» بودجه‌ی حمایت از ائتلاف دو بار به‌خاطر ناکامی پاکستان در مأموریت‌اش برای نابودی گروه‌های تروریستی که در مرز افغانستان پاکستان فعالیت می‌کنند، به این کشور داده نشده است. بدون اقدام قاطع و واقعی بر ضد طالبان و شبکه‌ی حقانی‌–مثلاً دستگیری یک رهبر ارشد-‌4 صد میلیون دالری که به پاکستان در طول سال 2017 اختصاص داده شده است، باید از روی میز برداشته شود. فراتر از صندوق حمایت از ائتلاف، دولت امریکا باید ابزارهای دیگری را نیز برای اعمال فشار اقتصادی‌–‌مانند تحریم‌های هدف‌مند به‌شمول صندوق بین‌المللی پول و همچنان اقدامات تنبیهی‌– برای تغییر مواضع کسانی که تروریسم را در خارج از کشور حمایت می‌کنند، در نظر بگیرد. در غیر این‌صورت، یک خطر اخلاقی و رفتار ناخوشایندی که به‌دنبال آن است، رابطه بین دو کشور را تعریف خواهد کرد.
ماندگاری لانه‌های امن تروریستی در پاکستان شایان توجه بیشتری است. ارتش امریکا باید حق راه‌اندازی عملیات برون‌مرزی مانند عملیاتی که منجر به کشته شدن اسامه بن‌لادن و رهبر طالبان ملا منصور شد را، به‌دست بیاورد. اما نباید به عملیات فوق دقیق هوایی بسنده کرد. سیاست‌گذاران و افسران نظامی باید نقطه‌ها را وصل با دستگاه‌های فیزیکی و سیاسی مقابله کنند که چنین موقعیتی را برای این لانه‌های قدیمی فراهم کرده است. این امر نیاز به تحمل دیپلماتیک و نظامی دارد. همچنان دولت امریکا باید خارج از آسیای جنوبی دنبال راه‌حل بگردد. با توجه به علاقه‌ی اداره‌ی ترمپ به بازسازی روابط با چین، یکی از راه‌های مولد گفت‌وگو شاید از منافع مشترک دو کشور در ثبات افغانستان، نگرانی مشترک از گسترش خشونت افراط‌گرایی و هم‌چنان نفوذ منحصربه‌فرد چین بالای پاکستان بگذرد. تعهد رییس‌جمهور ترمپ به تقویت روابط با عربستان سعودی فرصت مشابهی است برای تشویق این کشور به استفاده از نفوذش برای دستیابی به ثبات در منطقه.
در عین‌حال سیاست‌گذاران باید تشخیص بدهند که درک بعضی از مشکلات بنیادین و مختص در سیاست افغان‌ها برای بیگانگان بسیار پیچیده است، چه رسد به نتیجه‌دهی مثبت نفوذ آن‌ها. تلاش‌های گذشته برای انتخاب برندگان یا کارگزاری ائتلاف‌ها نتایج ناامید‌کننده‌یی در پی داشته است. نسخه‌ی قرن بیست‌ویکمی ملت‎سازی در افغانستان بهتر است به خود افغان‌ها واگذار شود. با این‌حال ایالات متحده و متحدانش توانایی حمایت از این جریانات که متضمن پیشرفت و حفظ دولت افغانستان است را دارند، پروژه‌یی که رضایت گسترده‌یی را به همراه دارد.
دولت‌های غربی می‌توانند با حفظ تعهد در قبال سازمان‌ها و جریاناتی که از آشفتگی‌های اطراف خود جان سالم به‌در برده‌اند و شاخص‌های کلیدی دموکراسی نوظهور هستند، به‌صورت مؤثر با دولت افغانستان رابطه داشته باشند. آن‌ها از طریق حصول اطمینان در مورد برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست‌جمهوری در سال‌های آینده می‌توانند کمک کنند. رقم بزرگی از افغان‌ها در حالی‌که نسبتاً با پدیده‌ی انتخابات بیگانه‌اند، آماده‌اند که حق خود را با استفاده از رأی خود و مشروعیت بخشیدن به دولت به‌رسمیت بشناسند. افغان‌ها با وجود ناامنی شدید، سیاست‌های جناحی و حتا تقلب، تعهد استثنایی خود را به استفاده از رأی خود برای انتخاب رییس‌جمهور‌، نمایندگان پارلمان و اعضای شوراهای ولایتی نشان داده‌اند. در این تلاش شجاعانه، جامعه‌ی جهانی باید هر آن چیزی را که در توان دارد برای تأمین امنیت و حمایتی که شایسته‌ی افغان‌هاست انجام دهد. در حالی‌که کمک‌های غربی به‌طور پیوسته کاهش می‌یابد، دونرهای خارجی فرصت این را دارند که به افراد، سازمان‌ها و بنگاه‌ها‌–‌از رسانه‌های خبری بی‌باک گرفته تا راه‌اندازی فناوری، هنرمندان مبتکر و تیم رباتیک دختران که ظرفیت تبدیل دموکراسی خیالی و واهی افغانستان را به یک واقعیت پررونق و انعطاف‌پذیر دارند – کمک و حمایت هوشمندانه (سیاسی، دیپلماتیک، لوژستیکی و اقتصادی) کنند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *