شوک‌ اقلیمی و بحران‌ انسانی؛ کدام کشورها بیشتر در معرض خطرند؟

شوک‌ اقلیمی و بحران‌ انسانی؛ کدام کشورها بیشتر در معرض خطرند؟

فارن افرز – جوشوا بسبی و نینا فون اکسکول

آتش‌سوزی‌های مناطق غربی ایالات متحده و توفان‌های ساحل شرقی، توجه رسانه‌ها را در تابستان و خزان [2018] به خود جلب کرد. اما رویدادهای اقلیمی در طول سال 2018، از سیلاب‌های شدید در ایالت کرالای هندوستان گرفته تا خشک‌سالی شدید در افغانستان که میلیون‌ها نفر از آن متاثر شده‌اند، با پیامدهای انسانی مخربی در کشورهای در حال توسعه همراه بوده است.

در دهه‌ی گذشته، دانش‌مندان و سیاست‌گذاران با جدیت در مورد این پرسش که آیا تغییرات آب و هوایی تهدید امنیتی است یا خیر و با تاکید ویژه بر اینکه آیا این تغییرات منجر به درگیری داخلی می‌شود یا خیر، سر و کله زده‌اند. پیچیدگی ارتباط این مسائل با یک‌دیگر، باعث شده است که لحن سیاست‌گذاران در مورد تغییرات اقلیمی مبهم باشد و از آن به عنوان «افزاینده‌‌ی تهدید» یک‌جا با سایر نیروها و عوامل، صحبت کنند. اما گفتن اینکه تغییرات آب و هوایی یک افزاینده یا ضریب تهدید است، کمکی به حال ما نمی‌کند، مگر اینکه ما چیزی را در مورد ویژگی‌هایی که باعث می‌شود احتمال دچارشدن کشورها به بی‌ثباتی بیشتر شود، بدانیم.

در واقع، چندین عامل خطر (Risk Factor) باعث می‌شود که بعضی از کشورها نسبت به دیگران در مواجهه با پیامدهای تغییرات اقلیمی آسیب‌پذیرتر باشند. نقش سه عامل در این رابطه برجسته‌تر از سایر عوامل می‌باشد: وابستگی بالا به کشاورزی و زراعت، سابقه‌ی منازعه و نهادهای سیاسی تبعیض‌آمیز. تحقیقات نشان می‌دهد کشورهایی که برخی از این عوامل خطر یا همه‌ی آن را در خود دارا باشند، تغییرات اقلیمی در آن احتمالا منجر به نتایج فاجعه‌بار، از جمله خشونت، بحران غذایی و جابه‌جایی [آوارگی] جمعیت در مقیاس بزرگ می‌شود.

ما از این عوامل برای شناسایی کشورهایی که در سال‌های آتی بیشتر در معرض خطر بی‌ثباتی و بحران‌های انسانی مرتبط با تغییرات اقلیمی قرار دارند، استفاده کرده‌ایم. ما امیدواریم که در این راستا، هشدارهای اولیه را در مورد اینکه بیشتر در کدام کشورها تاثیرات اقلیمی در کوتاه مدت بی‌ثبات‌کننده دانسته می‌شود و در کدام کشورها تلاش برای به حداقل‌ رساندن تاثیرات اقلیمی مورد نیاز است، به گوش سیاست‌گذاران برسانیم.

کدام کشورها در معرض خطر قرار دارند؟

نقشه‌ای که در ذیل آمده، کشورهایی را نشان می‌دهد که به باور ما بیشتر در معرض خطر بی‌ثباتی ناشی از تغییرات اقلیمی قرار دارند. تعداد قابل توجهی از این کشورها ـ در مجموع 20 کشور ـ دو عامل خطرزای اولیه را، یعنی وابستگی به کشاورزی و سابقه‌ی درگیری، یک‌جا در خود دارند. کشورهای دارنده‌ی این دو عامل خطر، به رنگ نارنجی نشان داده شده‌اند. 9 کشور دیگر (آنگولا، جمهوری دموکراتیک کنگو، میانمار، پاکستان، رواندا، سودان جنوبی، سودان، اوگاندا و یمن) در کنار داشتن دو عامل اول، از سطح بالایی از محرومیت سیاسی قومی نیز برخوردارند. این کشورها به رنگ سرخ نشانی شده‌اند.

نقشه‌ی کشورهای در معرض خطر

چرا مشخصا این عوامل این‌قدر مهم هستند؟

وابستگی بالا به کشاورزی به این معنی است که منبع معیشت بخش بزرگی از شهروندان یک کشور با زراعت گره خورده است. از آن‌جا که شوک‌های اقلیمی مانند خشک‌سالی و یا سیلاب زراعت را مختل می‌کند، معنی آن در کشورهای متکی به کشاورزی، کاهش گسترده‌ی درآمد و ناامنی غذایی شدید می‌باشد. کاهش درآمد از راه زراعت و کشاورزی، منابع درآمد بدیل همچون فعالیت شورشی را [برای شهروندان یک کشور] جذاب‌تر می‌نماید. از سوی دیگر، دولت‌ها در کشورهای وابسته به کشاورزی، بخش قابل توجهی از درآمدهای‌شان را از کشاورزی و اکثرا از مالیات بر صادرات محصولات، استخراج می‌کنند. ما با استفاده از داده‌های سازمان جهانی کار، کشورهایی را با وابستگی «بالا» به کشاورزی تعریف کرده‌ایم که حداقل 40 درصد نفوس آن در بخش کشاورزی کار کنند. با این حساب، 66 کشور با وابستگی بالا به کشاورزی تعریف شدند. در برخی از کشورها مانند  مالاوی و سومالیا، بیش از 80 درصد نیروی کار در بخش زراعت کار می‌کنند.

دومین عامل خطر یعنی داشتن سابقه‌ی اخیر خشونت، نیز می‌تواند با شوک‌های اقلیمی برای ایجاد بحران همراه باشد: بیش از 40 درصد از کشورهایی که در سال 2017 بحران غذایی را تجربه کردند، قبلا شاهد خشونت بوده‌اند. مهم‌تر از همه، منازعه‌ی اخیر احتمالا بهترین نشانه از این است که یک کشور در آینده شاهد منازعه‌ی بیشتری خواهد بود، زیرا این کشورها احتمالا هنوز رهبران و گروه‌هایی را در خود دارند که می‌توانند به سلاح دسترسی پیدا کنند و مردم را برای مبارزه بسیج کنند. ما از داده‌ها  Uppsala Conflict Data Program برای شناسایی بیش از 40 کشور که در پنج سال پیش از 2018 سابقه‌ی درگیری (و دولت هم طرف درگیری بوده است) داشته‌اند، استفاده کرده‌ایم.

سومین عامل یعنی نهادهای سیاسی تبعیض‌آمیز ـ نهادهایی که گروه‌های اجتماعی مشخص را به حاشیه می‌رانند و یا آن‌ها را از قدرت محروم می‌سازند ـ از طریق کاهش پاسخ‌گویی دولت‌ها به اقشار جامعه، خطر بی‌ثباتی و بحران‌های انسانی را افزایش می‌دهد. به عنوان مثال، گروه‌های به حاشیه رانده‌ شده در این کشورها، در مواجهه با کمبود مواد غذایی، نسبت به سایر گروه‌ها احتمال کمتری دارد که از سوی دولت کمک دریافت کنند. این امر احتمال بحران انسانی را افزایش می‌دهد و به نارضایتی در برابر دولت دامن می‌زند.

جودیت برتاوئر دانشمند سیاسی در تعریف محرومیت سیاسی «شدید» به کشورهایی اشاره می‌کند که در آن دست‌کم 20 درصد نفوس به صورت رسمی از قدرت سیاسی محروم شده‌اند. ما با استفاده از معیارهای برتاوئر و اطلاعات مجموعه‌ داده‌های  Ethnic Power Relations به این نتیجه رسیدیم که در حال حاضر، 35 کشور دارای نهادهای شدیدا تبعیض‌آمیز می‌باشند. از مجموع این 35 کشور 9 تای آن‌ها که در نقشه نشان داده شده است، از وابستگی بالا به کشاورزی و سابقه‌ی منازعه نیز برخوردارند.

خشک‌سالی

کشورهایی که با سه عامل خطرزای فوق‌الذکر روبه‌رو می‌باشند، در مقابله با شوک‌های اقلیمی به تقلا خواهند افتاد. یکی از جدی‌ترین این شوک‌ها ـ مخصوصا در کشورهای متکی به کشاورزی ـ احتمالا خشک‌سالی و کمبود آب خواهد بود. با نگاهی به کشورهایی که یا در حال حاضر با کمبود آب مواجه هستند و یا پیش‌بینی می‌شود که در آینده‌ی نزدیک با آن مواجه شوند، می‌توانیم نه‌تنها کشورهایی که بیشتر در برابر تاثیرات تغییرات اقلیمی در آینده‌ی نزدیک قرار دارند، شناسایی کنیم، بلکه کشورهایی را نیز شناسایی کنیم که از هم‌اکنون با شوک‌های جدی اقلیمی تهدید شده‌اند.

سنجش کمبود آب در سطح جهانی دشوار است. اما یکی از روش‌ها، نمونه‌ی قراردادن تعادل آب از طریق ترکیب بارندگی، دما، جغرافیا، نرخ تبخیر و سایر عوامل برای تخمین ناهنجاری‌های آبی می‌باشد. در این چارچوب، آب‌های سطحی بالاتر و یا پایین‌تر از حد نرمال خواهد بود. شرکت مشاوره‌دهی ISciences مدل شاخص امنیت آب (WSIM) را توسعه داده است که هم از داده‌های تاریخی و هم از پیش‌بینی‌ها برای تولید شاخص ترکیبی مازاد و کسری آب استفاده می‌کند.

این شرکت به درخواست ما، داده‌های منطقه‌ای خود را جمع‌آوری و همه‌ی کشورهای جهان را، هم از لحاظ سهم جمعیتی آن‌ها و هم از لحاظ مقدار قلمرو این کشورها که بین اکتبر 2017  و سپتامبر 2018 شاهد کمبود آب بوده‌اند، رده‌بندی کرده است. محاسبات این شرکت به شناسایی دو دسته‌ از کشورها منجر شد، اول، کشورهایی که دچار کمبود 10 ساله‌ی آب و یا خشک‌سالی هستند که به طور متوسط هر 10 سال یک‌بار اتفاق می‌افتد و دوم، کشورهایی که به صورت شدیدتر با کمبود 30 ساله‌ی آب مواجه هستند که به طور متوسط هر 30 سال یک‌بار اتفاق می‌افتد.

ما 25 درصد از کشورهایی را که براساس داده‌های ISciences با بدترین کمبود آب مواجه هستند، مورد بررسی قرار دادیم و آن‌ها را با فهرست 20 کشور در معرض خطر به صورت متقابل ارجاع دادیم. در نقشه زیر، کشورهای در معرض خطر بدون کمبود آب به رنگ آبی نشان داده شده‌اند. کشورهایی که در فهرست 25 درصد ISciences  با سابقه‌ی تاریخی خشک‌سالی یا پیش‌بینی 10 ساله ظاهر شده‌اند، به رنگ آبی متوسط نشان داده شده‌اند. از سوی دیگر، کشورهایی که در فهرست 25 درصد برای خشک‌سالی‌های 30 ساله ظاهر شده‌اند، به رنگ آبی تیره نشانی شده‌اند.

نقشه‌ی کمبود آب در کشورهای در معرض خطر بین اکتبر 2017 تا جون 2019

از جمله‌ی کشورهایی که هم وابستگی بالا به کشاورزی و زراعت دارند و هم سابقه‌ی درگیری اخیر، چند کشور در داده‌های تاریخی ISciences برای یک دوره‌ی دوازده ماهه از اکتبر 2017 تا سپتامبر 2018، برجسته‌تر می‌باشند. در افغانستان، 64 درصد جمعیت در معرض خشک‌سالی 30 ساله قرار دارند؛ در یمن، این رقم 43 درصد و در سومالیا، این رقم 34 درصد است. با این‌حال، تنها درنظرگرفتن سهم جمعیت می‌تواند مشکلات مناطق کم‌جمعیت را از دیده پنهان کند. هشتاد درصد خاک افغانستان و 38 درصد خاک جمهوری دموکراتیک کانگو، خشک‌سالی 10 ساله را تجربه کرده است، در حالی که 36 درصد خاک سودان، از خشک‌سالی 30 ساله رنج برده است. هند در میان 25 درصد کشورهایی که از لحاظ سهم جمعیت یا خاک در معرض خطر قرار دارند، جای ندارد اما حدود 95 میلیون هندی یا 7.2 درصد جمعیت این کشور، خشک‌سالی 30 ساله را در سال گذشته تحمل کرده‌اند.

شرکت ISciences پیش‌بینی می‌کند که سومالیا، سودان و یمن تا جون 2019 همچنان با کمبود آب مواجه خواهند بود.

از این‌جا به کجا می‌رویم؟

تلاش‌های امیدبخشی برای افزایش هرچه بیشتر توانایی ما برای پیش‌بینی خشونت سیاسی و بحران غذایی روی دست است. بانک جهانی اخیرا از نمونه‌ی آزمایشی میکانیسم عمل در برابر قحطی‌، که تلاش می‌کند موقعیت‌هایی را که در آن قحطی رخ خواهد داد، با استفاده از یادگیری ماشینی پیش‌بینی کند، پرده‌برداری کرد. از سوی دیگر، پروژه‌ی سیستم هشدار زودهنگام خشونت (ViEWS) دانشگاه اوپسالا، در حال توسعه پیش‌بینی‌های درگیری محلی برای افریقا بوده است. با این‌حال، پیش از آنکه این سیستم‌ها به پتانسیل کامل خود برسند، فهرست ما می‌تواند به تشخیص این که کدام کشورها احتمال دارد که کانون بی‌ثباتی اقلیمی و بحران‌های انسانی شود، کمک کند.

سیاست‌گذاران باید با این اطلاعات چه کار کنند؟

در کشورهایی مانند یمن و یا سودان جنوبی که شاهد خشونت در مقیاس بزرگ بوده‌اند، اولویت اصلی باید جلوگیری از درگیری مسلحانه باشد. اما کشورهایی که در آن خشونت متوقف شده است، می‌توانند از بهبود فرصت‌های شغلی و ظرفیت‌سازی، برای تشخیص و پاسخ‌دادن به بحران‌ها بهره ببرند. در این مورد، انواع مداخلات ـ از جمله حمایت غذایی، حمایت از درآمد و بیمه محصولات کشاورزی ـ که از سوی کارشناسان سیاست مواد غذایی برای جلوگیری از قحطی توسعه داده شده‌اند، می‌تواند راه‌گشا باشد. در سال 2015، هنگامی که خشک‌سالی بزرگ اتیوپی را به کام خود فرو برد، دولت آن کشور توانست از سیاست‌های مشابه برای کنارآمدن با قحطی استفاده کند. با این‌حال، حتا این موفقیت نتوانست به طور کامل جلو اعتراضات را بگیرد. و با توجه به حساسیت ویژه‌ی زراعت و کشاورزی در مقابل تغییرات اقلیمی، دولت‌ها و موسسات بین‌المللی باید فورا برای وفق دادن شیوه‌های کشاورزی با این تغییرات و جلوگیری از کاهش شدید در برداشت محصولات کشاورزی، دست به کار شوند.

عوامل خطرزایی را که ما شناسایی کردیم، طبعا تنها شرایطی نیستند که می‌توانند به بی‌ثباتی و بحران‌های انسانی‌ کمک کنند. اما تغییرات اقلیمی رسیدگی نشده احتمال دارد که چالش‌های فراروی کشورهای در معرض خطر را در دهه‌ی آینده چند برابر کند. این کشورها شاهد پیامدهای شدیدی خواهند بود و دولت‌های از قبل شکننده‌ی آن‌ها، بیشتر از پیش برای مدیریت خشونت و تغذیه مردم تحت فشار قرار خواهند گرفت. درک این که در چه کشوری احتمال بی‌ثباتی بالا می‌باشد، اولین و مهم‌ترین گام برای کاهش خطر است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *