- کانورزیشن ـ مایکل سمپل
در 21 جنوری هنگامی که اعضای کمیسیون سیاسی طالبان در دوحه با زلمی خلیلزاد فرستادهی ایالات متحده برای مصالحهی افغانستان دیدار کردند، انتظار میرفت که گفتوگوها فقط چند روز دوام بیاورد. اما دو طرف برای شش روز گفتوگو کردند. تا پایان هفته، بسیاری از افغانها امیدوار بودند که آنها حتی اعلام آتشبس کنند.
سرانجام زلمی خلیلزاد خسته به کابل پرواز کرد تا به دولت افغانستان و رهبران سیاسی این کشور گزارش دهد که گفتوگوها پیشرفتی داشته اما توافق نهاییِ صورت نگرفته است. اعضای طالبان به پژوهشگرانی که با من کار میکنند گفتند که مذاکرهکنندگان «محتاطانه خوشبین» اند. آنها نتیجه گرفته بودند که یک معاهدهی صلح ممکن است واقعا قابل دستیابی باشد.
اما در روزهای پس از آن، روایتهای متناقضی میان طالبان پخش شد؛ دربارهی این که صلح چه خواهد بود و برای آنها چند تمام میشود. این روایات، اشارهی بهجا و بهموقع به این بود که آمادهکردن یک جنبش مسلح برای پایان یک درگیری خشونتآمیز، برای رهبران این جنبش، میانجیها و دشمنان میدان نبرد، یک چالش سیاسی بزرگ است.
روایت پیروزی
جنگجویان طالبان در افغانستان عمدتا متولدین دههی 60 تا 80 شمسی هستند، بنابراین بسیاری از آنها گوشی هوشمند دارند و در فیسبوک پست میکنند. آنها [در پایان شش روز گفتوگو] لحن مثبت به خود گرفتند و از این امکان که جنگ پایان مییابد و صلح برقرار میشود، استقبال کردند. پیام آنها ساده و سرراست و بدون هیچ هشدار سیاسی بود. این خود پیشرفت قابلتوجهی بود، زیرا تا آن زمان گفتمان محبوب طالبان «صلح» را معمولا به عنوان یک توطئهی خارجی برای تضعیف جهادِ برحق، تصویر کرده بود.
یک روز پس از عزیمت خلیلزاد به کابل، ترانهای صوتی به عنوان بیانگر خلقوخوی آن روزهای طالبان، به صورت گسترده در پیامرسان واتساپ دست به دست شد.
این ترانه روایت یک پیروزی را بیان میکند؛ تجسم ارتش طالبان با دستارهای سفید که سراسر کشور را فرا میگیرند:
چه روزی خواهد بود، روزی که ما در قلب کابل باشیم
و چون دستهای از پرندگان سفیدپر، کاروان ما پشت دروازههای کابل صف کشیده باشد.
چه لحظهای خواهد بود، لحظهای که همهی ما «یک شدهایم»
روزی که ما مستقل و آزاد هستیم
و در برابر خارجیها متحد هستیم
روزی که در برابر خارجیها متحد شدهایم.
کهنهسربازان این گروه به من از اختلافات و شکافها در برداشت طالبان سخن میزنند؛ این که جوانان بیاطلاع [عمدتا جنگجو] فکر میکنند که جنگ در حال پایان است، در حالی که مقامات ارشد میدانند که [تاکنون] معاملهای وجود ندارد.
با توجه به روایت پیروزی طالبان، امریکاییها با موافقت به مذاکره با طالبان، این را پذیرفتهاند که در افغانستان شکست خوردهاند و فقط میخواهند نیروهای خود را به سلامت از این کشور خارج کنند. از آنجایی که دولت افغانستان در کابل کاملا وابسته به حمایت خارجی است، طالبان میتوانند به آسانی آن را سرنگون کنند. تندروها در تلاش ترویج این روایت پیروزی اند تا استدلال کنند که آنها حتی به مذاکرات بیشتر نیازی ندارند، زیرا امریکاییها در هر حال آمادهی ترک این کشورند.
در همینحال، سخنگویان طالبان در گزارشدهی رسمی داخلی خود به جنگجویان این گروه که در قالب پیامهای صوتی در واتساپ پخش شده است و من آنها را شنیدهام، ابهام حسابشدهای را که هم با روایت پیروزی و هم با صلح از طریق مذاکره سازگار باشد، حفظ کردهاند. سخنگویان این گروه در این پیامها تایید کردهاند که هیأت طالبان خروج نیروهای خارجی را که تقاضای اصلی طالبان است، مورد بحث قرار دادهاند. اما آنها [سخنگویان طالبان در پیامهای صوتی به جنگجویان این گروه] گزارشها را دربارهی توافق آتشبس و یا شاملکردن دولت افغانستان در گفتوگوها ـ دو موردی که هر دو در تضاد با روایت پیروزی هستند ـ رد میکنند. آنها تایید کردهاند که گفتوگوها پس از مشورت با رهبری طالبان افغان مستقر در پاکستان، از سر گرفته خواهد شد.
چگونگی مصالحه
معضل اصلی این روایات متضاد طالبان مربوط به مشروعیت و ضرورت مصالحه و سازش در پایان جنگ است. معاهدهی احتمالی صلح که در افغانستان شکل میگیرد، شامل آتشبس، مذاکره در مورد آیندهی حکومتداری میان طرفین افغان و خروج تدریجی نیروهای امریکایی خواهد بود. برای طالبان حتی همین چارچوب ساده نشاندهندهی سازش است. آنها از اول تا به امروز عهد کردهاند که تا زمانی که آخرین عسکرهای خارجی افغانستان را ترک نکرده باشند، به مبارزهی خود ادامه میدهند، حاضر به مذاکره با دولت افغانستان نمیشوند و هرگونه توافق تشریک قدرت را رد میکنند.
پس از گفتوگوهای شش روزه، به نظر میرسد که مذاکرهکنندگان طالبان برای تامل در مورد میزانی از سازش و مصالحه آمادهاند، اما مجبور بودهاند برای تصمیمگیری به رهبری این گروه مراجعه کنند. تصمیمگیری رهبری طالبان عمدا مبهم است. پژوهش جاری من در مورد فرهنگ سیاسی طالبان نشان میدهد که رهبری این گروه فهرست طولانی از استدلالها را در برابر حتی خیال و فکر توافق از راه مذاکره، گردآوری کرده است.
آنها احساس میکنند که سازش و مصالحه غیرضروری است زیرا امریکا ناگزیر سربازان خود را چه با توافق چه بیتوافق، تا فرارسیدن انتخابات سال 2020 ایالات متحده از افغانستان خارج میکند. رهبری طالبان همچنین نگران است که انگشت گذاشتن روی مصالحه روحیهی جهادی ـ که به نیروهای این گروه انگیزه میبخشد ـ را تضعیف میکند. مصالحه میتواند این جنبش را دچار انشعاب کند و یا این که اگر توافق پایدار نماند، از سرگرفتن درگیری را [برای طالبان] غیرممکن کند. آنها همچنین میترسند که سازش آنها با دولت افغانستان به عنوان خیانت به خون جنگجویان این گروه که به امید پیروزی کامل خود را قربانی کردهاند، دیده شود.
طالبان از ایدهی امارت اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی حاکم که تمام قدرت و صلاحیت را به رهبرشان واگذار میکند، دفاع کردهاند. تشریک قدرت به رد و چشمپوشی از این ایده منجر خواهد شد. آنچه که در مورد آن کمتر صحبت شده اما به لحاظ تاریخی ملاحظهی کلیدی رهبری طالبان است، مسألهی همبستگی جهادی است. هرگونه معاهده و توافق به معنی ترک رابطه با القاعده خواهد بود. نزدیک به دو دهه پیش، ملا عمر امیر وقت طالبان حاضر نشد اسامه بن لادن رهبر وقت القاعده را به امریکاییها تحویل دهد. شکستن همبستگی با القاعده و سایر مجاهدین هنوز هم داروی تلخی برای رهبری طالبان خواهد بود.
فشارهای مختلف
استدلال نهایی طالبان حول محور یک فشار است. طالبان مذاکرات را پذیرفتند زیرا احساس کردند که از لحاظ سیاسی از سوی پاکستان و سایر کشورهای منطقه تحت فشار قرار دارند. رهبری این گروه شاید این گونه محاسبه کند که با آفتابیشدن برای گفتوگوها، آنها به اندازهی کافی برای کاستن از این فشار کار کردهاند و این که مقصر دانستن ایالات متحده به خاطر عدم وجود یک توافق و معامله شاید بتواند [برای پاکستان و سایر کشورهایی که طالبان را تحت فشار قرار داده بودند] یک نتیجهی قابلقبول باشد.
این که آیا حالا کدام پیشرفت واقعی در راستای صلح وجود دارد یا خیر، تا حد زیادی بستگی به مقبولیت این استدلالها در درون جنبش طالبان دارد. این که رهبری این گروه اذعان کرده است که نمایندگانش وارد گفتوگوهای جدی شدهاند، یک گام قابل ملاحظهی رو به جلو است. اما خود رهبری هنوز سازش و مصالحه را نپذیرفته است و نه هم گامی در راستای آمادهسازی این جنبش برای توافق ـ نه یک پیروزی کامل ـ برداشته است.
موضع پیشفرض رهبری طالبان این خواهد بود که بگذارند گفتوگوها برای مدتی طول بکشد و سپس با راهاندازی حملات بهاری، استراتژی جهادشان را به صورت مصممتر تا رسیدن به پیروزی ادامه دهند. با اینحال، آنچه که پس از شروع تلاشهای خلیلزاد برای صلح در ماه اکتبر 2018، تغییر کرده است این است که طالبان بیشتری در مورد پایان دادن به این جنگ و درگیری تامل کردهاند و حتی برخی از مقامات ارشد به این نتیجه رسیدهاند که پایاندادن به جنگ تنها میتواند با دستیابی به یک مصالحه به دست آید.
افغانستان هنوزهم احتمالا راه دشوار و طولانی برای معاهدهی صلح در پیش دارد. اما تغییر در محاسبات طالبان اساس و مبنای مفیدی برای مرحله بعدی برقراری صلح است.