مسئله‌ی شورای ملی مصالحه؛ صلح یا تعامل؟

مسئله‌ی شورای ملی مصالحه؛ صلح یا تعامل؟

پس از اختلاف نظرها و در مواردی تقابل‌های آشکار میان حکومت و جناح‌های سیاسی و انتخاباتی در خصوص پروسه‌ی صلح کشور، شورای ملی مصالحه با یک تنوع قابل قبول از نظر مشارکت گروه‌های سیاسی در پروسه‌ی مدیریت مذاکرات صلح، تشکیل شد. اگرچه هنوز هم، تیم انتخاباتی صلح و اعتدال به رهبری محمدحنیف اتمر، نظر مثبتی به ترکیب شورای ملی مصالحه ندارد، اما می‌توان گفت ترکیب فعلی شورای ملی مصالحه تنوع حداکثری و قابل قبولی دارد. پیش از تشکیل شدن شورای ملی مصالحه، زلمی خلیل‌زاد، نماینده‌ی ویژه‌ی ایالات متحده در خصوص مذاکرات صلح افغانستان و سفیر روسیه در کابل، از الزام مشارکت اصناف مختلف سیاسی و اجتماعی در مذاکرات صلح افغانستان سخن گفته بودند. با وصف برخورداری شورای ملی مصالحه از یک تنوع سیاسی قابل قبول، اعضای این شورا، اکثرا متشکل از چهره‌های سیاسی دخیل در منازعات مسلحانه و احزاب سیاسی خانوادگی هستند.

اگر مذاکرات صلح با طالبان را صرفا به گفت‌و‌گو و سپس تعامل در حوزه‌ی سیاست خلاصه کنیم، ایراد قابل توجهی بر ترکیب شورای ملی مصالحه وارد نیست، اما واقعیت این است که مسأله‌ی منازعه و مصالحه‌ی افغانستان صرفا به مذاکرات و تعامل سیاسی خلاصه نمی‌شود. پس از سقوط طالبان در یک روند رو به رشد، اصناف اجتماعی و مدنی متنوعی در افغانستان ظهور و رشد کردند که اکنون به طیف‌های انکارناپذیری در مناسبات اجتماعی و سیاسی کشور تبدیل شده‌اند. این اصناف، اکنون عملا ارزش‌هایی را بنا نهاده‌اند که مسأله‌ی اصلی مصالحه و منازعه‌ی افغانستان را تشکیل داده و کشور را به دو فصل متمایز از هم تقسیم کرده است؛ افغانستان دوره‌ی طالبان و ماقبل آن از یکسو و افغانستان جدید و پساطالبان در سوی دیگر. فارغ از توافقات سیاسی که می‌تواند دیر یا زود بر سر پایان منازعه شکل بگیرد، مصالحه و منازعه‌ی افغانستان به یک گره دیگر نیز بسته است. اصناف اجتماعی و مدنی افغانستان جدید، در طول هجده سال پس از سقوط طالبان، ارزش‌هایی را در افغانستان شکل داده‌اند که نمی‌توان سهم و تعیین‌کنندگی این ارزش‌ها در توافق صلح را انکار کرد. زنان، جامعه‌ی مدنی رسانه‌ها، جوانان، جامعه‌ی دانشگاهی و اصناف اجتماعی و مدنی مشابه آن، اکنون نماینده و شیرازه‌ی افغانستان جدید است که به نمایندگی از برخی ارزش‌های شهروندی، حقوق بشری و انسانی، در برابر تفکر طالبانی قرار گرفته‌اند. صلح افغانستان در واقع، ایجاد یک تفاهم و توافق میان ارزش‌های افغانستان جدید و تفکر طالبانی در خصوص سیاست و جامعه است.

در ترکیب دست‌کم 37 نفری شورای ملی مصالحه اما، افغانستان جدید و حامل ارزش‌های مدنی و اجتماعی نوینی که به لحاظ ارزشی در برابر تفکر طالبانی قرار می‌گیرد، غایب است. اعضای شورای ملی مصالحه، اکثرا کسانی هستند که با طالبان، اختلاف و حداکثر تضاد سیاسی دارند. به لحاظ ارزشی نه تنها تفاووت چندانی میان آن‌ها و طالبان نیست که ای بسا با هم و تفکر همدیگر، همسو نیز هستند. آن‌ها می‌توانند در گفت‌و‌گو با طالبان، با این گروه به توافق و تعامل سیاسی برسند. اگر صلح افغانستان را به تعامل سیاسی خلاصه کنیم، اشتباه محاسباتی بزرگی مرتکب شده‌ایم. مسأله‌ی اصلی و تنش‌آور مصالحه و منازعه‌ی افغانستان، تقابل ارزش‌ها میان افغانستان نوین و افغانستان دوره‌ی طالبان و ماقبل طالبان است. تا زمانی که تفاهم، توافق و مصالحه‌ای میان افغانستان نوین و افغانستان طالبانی و ماقبل طالبانی به عنوان حاملان دو نوع ارزش متفاوت شکل نگیرد، افغانستان به مصالحه‌ی واقعی و پایدار نخواهد رسید. آیا مسأله و چشم‌انداز شورای عالی مصالحه‌ی افغانستان، صلح است یا تعامل؟ اگر مسأله و ماجرای اصلی، مصالحه است، پس از افغانستان جدید به عنوان حامل ارزش‌های نوین این کشور، در کجای شورای ملی مصالحه قرار دارد؟