- گاردین ـ نیکلاس داویس
داوینچی چه کسی بود؟
لئوناردو در سال 1452 ظاهرا در یک روستای «توسکانی» به نام «آنچیانو» که فاصلهی چندانی از «وینچی» ندارد متولد شد و در سال 1519 در فرانسه درگذشت. داوینچی را بیشتر به عنوان هنرمند میشناسند، اما او یک مهندس، متفکر و مخترع نیز بود.
کلودیو جورجئونه، رییس موزیم ملی علم و تکنالوژی لئوناردو داوینچی در میلان میگوید: «اگر سعی کنیم مانند یک مرد رنسانس فکر کنیم، حتا صحبت دربارهی لئوناردوی هنرمند و لئوناردوی مهندس معنای چندانی ندارد، چون همهچیز در آن زمان خیلی به هم آمیخته بود.»
معروفترین نقاشیهای لئوناردو شامل پرترهی مونالیزا و شام آخر میشود درحالیکه طراحیهایش (رسامی) مانند مرد ویترویوسی ـ که قسمتهای بدن انسان را نمایش میدهد ـ نیز معروفند.
پس از نشر گستردهی نسخههای یادداشتها و کتابهای لئوناردو، مانند مجموعهی دوازده جلدی شگفتانگیز قوانین آتلانتیک، مشاهدات، نظریهها، طرحهای آناتومی و ابتکارات و اختراعات او نیز مشهور شد؛ ایدههایی که صدها سال بعد به واقعیت بدل شدند، مانند ماشین پرواز. با اینحال، جورجئونه از پذیرفتن این برداشتها و دیدن لئوناردو به عنوان یک آیندهبین هشدار میدهد.
از کجا شروع کرد؟
به عنوان پسر نامشروع یک دفتردار (کسی که اسناد حقوقی را تنظیم و نظارت میکند) ثروتمند و برجسته، لئوناردو قادر نبود پا جای پای پدرش بگذارد، اما استعداد هنری این پسر شناسایی شد و او به دنبال شاگردی (کارآموزی) در فلورانس برآمد.
لئوناردوی نوجوان در کارگاه اندره دل وروچیو، هنرمند مشهور رنسانس آموزش دید. در این کارگاه انواع آموزشهای هنری، از رسامی و نقاشی گرفته تا مجسمهسازی و فلزکاری ـ به شمول ساخت زره ـ در جریان بود. گفته میشود لئوناردو در همانحال که با وروچیو تمرین میکرد، احتمال دارد که در ساختن گوی مسی طلاکاریشدهی بزرگ که بر فراز کلیسای سانتا ماریا دل فیور قرار دارد نیز دخیل بوده است. در هنگام بالابردن این گوی در سال 1471 لئوناردو مطمئنا در صحنه حاضر بود و طرح دستگاههایی را که برای بالابردن این گوی استفاده شد، روی کاغذ میکشید.
پروفسور مارتین کمپ، لئوناردوشناس برجسته از دانشگاه آکسفورد میگوید: «این مهندس و هنرمند شخصیت شناختهشدهای در ایتالیای عهد رنسانس بود.» در سال 1472، نام لئوناردو با اینکه او همچنان با وروچیو همکاری میکرد، به عنوان نقاش مستقل به ثبت رسید.
آیا لئوناردو خودش را نقاش میدانست یا مهندس؟
هر دو. او قطعا با قلممو میانهی خوبی داشت. در اواخر دههی 1470، از لئوناردو خواسته شد تا محرابی را برای یک کاخ شهری نقاشی کند و بعدا از سوی گروهی از راهبان ماموریت یافت تا صحنهی نیایش مغان را نقاشی کند.
اما او چشمش به فرصتها بود. لئوناردو در اوایل دههی 1480 به امید کار برای لودوویکو ماریا اسفُورزا، دوک میلان، به میلان سفر کرد. او در نامهای به منظور به رخکشیدن تواناییهایش به عنوان مهندسی نظامی نوشت: «در صورت نیاز، من توپ، خمپاره و تسلیحات سبک با طراحی بسیار زیبا و کاربردی خواهم ساخت که کاملا خارقالعاده باشند.» ولی او از تواناییهایش در نقاشی، در پایین این نامه و به صورت سرسری نوشته است. کمپ میگوید: «او قطعا داشت خودش را مهندس جلوه میداد.» با اینکه معلوم نیست آیا پای این نامه دخیل بود یا خیر، اما بعدها لئوناردو در حال کار در دادگاه دوک دیده شد.
آیا ترکیب هنرمند و دانشمند منحصر به فرد بود؟
مطمئنا نه. بسیاری از هنرمندان معمار و مهندس نیز بودند، اما مورد لئوناردو نه فقط به خاطر اینکه در هر کار دستی داشت، بلکه به این دلیل که در چندین کار استاد بود، غیرمعمول بود. کمپ میگوید: «همهکارهبودن در این سطح شگفتی چندانی نداشت، اما تنوع و مهارت اینچنینی مردم را به شدت شگفتزده میکرد و او دستاورد بسیاری از جمله به عنوان یک نوازنده داشت.»
از سوی دیگر، استعداد و مطالعات لئوناردو در حوزهی ریاضیات، لاتین و فراتر از آن بیشتر شد. کمپ میگوید: «او به آنچه که ما اکنون ساینس (علم) مینامیم، یعنی حوزهای که بیشتر نظری، تجربی و اکتشافی است، وارد شد»، در حالیکه ممکن سایر هنرمندان برخی از جنبههای آناتومی انسان ـ عضلات، استخوانها و عصبها ـ را کاوش میکردند، لئوناردو این بحث را به سطح جدیدی بالا برد.
کمپ میگوید: «در یک مورد، او شبکهی عصبی را در شانه و بالاتنه که شبکهی بازویی نامیده میشود، میکشد و در یکی از نمودارهایش میگوید: این به هماناندازه برای یک طراح خوب لازم است که صرف کلمات لاتین برای زبانشناس خوب.»
اما همانطور که جورجئونه خاطرنشان میکند، استعدادهای بیشمار لئوناردو براساس یک مهارت فوقالعاده و عالی دیگر یعنی طراحی بنا شده بود: «لئوناردو یگانه کسی نبود که ماشین طراحی کند و طرحهای علمی بکشد. بسیاری از مهندسان دیگر این کار را انجام میدادند و اغلب اوقات برآیند همان بود، اما آنچه که لئوناردو بهتر از دیگران انجام داد، انقلاب در طراحی فنی بود.»
پس هدف او چه بود؟
کمپ میگوید: «در اواخر دهه 1480، هدف او درک نحوهی کار طبیعت بود ـ که آرزوی بلندی است. اما او بر مجموعهای از قوانین اساسی ریاضی از جمله نور و طبیعت به شمول کارکرد بدن انسان تمرکز داشت.»
این نکته شاید توضیحی باشد برای اینکه چرا بسیاری از ایدههای وی برای ماشینها، از طبیعت ریشه میگرفت. به عنوان مثال، ایدهی وی برای ماشینهای پروازکننده پس از اینکه او نحوهی پرواز پرندگان را زیر نظر گرفت، تغییر کرد؛ رویکردی که حالا ما آن را زیست تقلید یا بیومیمتیک مینامیم.
کمپ میگوید: «او در نگاه به گیاهان به شاخهپردازی آن توجه کرد و قانونی را برای سازوکار شاخهی گیاهان مطرح کرد و بعد آن را معادل انشعاب رودخانهها و رگهای خون دانست. طیف پیوستهای از چیزهای مشابه بود که او در طبیعت به دنبال آن میگشت.» جئورجئونه میافزاید که لئوناردو امیدوار بود نقاشی، مهندسی و معماری را با تفکر و نوشتن متحد کند.
او میگوید: «اما این کار آسان نبود، زیرا در آن زمان جهان هنرهای مکانیکی، جهان هنرهای لیبرال و همینطور هنر تفکر از هم جدا بودند.»
آیا او هرگز طراحیهایش را بدل به ابزار و ماشین کرد؟
کمپ میگوید: «شواهدی وجود دارد که او بالهایی را برای ماشین پرواز خود آزمایش کرده بود تا ببیند چقدر پرواز برایش امکانپذیر است.» او میافزاید که در مجموعهای از نوشتههای لئوناردو که به نام قوانین لیسستر شناخته میشود و در حال حاضر متعلق به بیل گیتس است و قرار است در کتابخانهی بریتانیا به نمایش گذاشته شود، شواهدی وجود دارد که او مشخصا مخازنی را طراحی کرده بود که بتواند جنبههای مختلف دینامیک سیالات را کاوش کند.
او همچنین یک مدل شیشهای از بخشی از قلب ساخت تا عملکرد آن را بررسی کند. کمپ میگوید که استفاده از دستگاه تجربی آنهم در آن زمان خارقالعاده است: «او همواره تاکید بر این داشت که باید بر تجربه تکیه کرد نه فقط یادگیری از کتاب.»
آیا در رابطه به نظریههای علمیاش، حق همیشه با او بود؟
اندیشههای او گاهگاه کاملا درست بود: به ویژه اینکه او در برابر این نظریه که فسیلهای کشف شده در کوهها نتیجهی یک سیل بزرگ ذکرشده در کتاب مقدس بوده است، ایستاد. او همچنین اکتشافاتی در خصوص چگونگی حرکت خون در رگها و نقش دریچهها انجام داد. ولی او متوجه نشد که خون در گردش است. جئورجئونه میگوید: «حق همیشه با او نبود و این خوب است، زیرا نشان میدهد که او یک بشر بوده نه یک فرابشر.»
گالیله با مقامات به مشکل برخورد، آیا لئوناردو نیز چنین مشکلی داشت؟
نه دقیقا. در سال 1476 او به لواط متهم شد. اما نبود شواهد به این معنی است که اتهامات ناشناس نتیجهی خاصی نداشت. به لحاظ کاری، به نظر میرسد او همیشه از دردسر اجتناب کرده است. کمپ میگوید هنگامی که لئوناردو در 50 سالگیاش در رم مصروف کار روی آینههای مقعر برای افروختن آتش بود، با آینهساز آلمانیاش اختلاف پیدا کرد. آینهساز او را به خاطر کار در زمینهی آناتومی محکوم کرده بود که منجر به سرخوردگیهایی در کار لئوناردو در زمینه آناتومی شد.
میراث لئوناردو چیست؟
کمپ میگوید که پرسش در مورد میراث لئوناردو چیزی مثل رفتن پی نخود سیاه است: «مثل این است که بپرسیم رومیها برای ما چه کردند. میتوان کیفیت عظیم کارها و آثار وی را بدون گفتن این که ’این فقط وقتی ارزش نگاهکردن را میداشت که او از نفوذی برخوردار میبود‘ قدردانی کرد.»
با اینحال، کمپ میگوید این ایده که لئوناردو فقط به خاطر نقاشیهایش شناخته میشود، سادهانگاری است، زیرا نوشتهها و طراحیهای وی در طول قرنها برای بسیاری از دانشمندان در دسترس بوده و الهامبخش واقع شدهاند. جئورجئونه موافق است، با اشاره به این که دستگاه طراحیشده توسط لئوناردو برای چرخاندن گوشت درون میله با استفاده از جریان هوا و یک توربین کوچک، دههها بعد از تصویر طراحی ماشینها توسط ویتوریو زونکا، دیگر مهندس ایتالیایی سر در میآورد.
چرا او را اکثرا فقط لئوناردو میخوانند؟
اینکه ما با لئو کمی صمیمی برخورد میکنیم، دلایلی دارد. همانطور که جورجئونه خاطرنشان میکند، بخشی از دلیل آن این است که ما تمایل داریم در مورد نمادهای فرهنگی با نام کوچکشان صحبت کنیم. به عنوان مثال، دانته آلیگیری که نام کاملش دورانته دی آلیگیرو دگلی آلیگیری است، معمولا به نام دانته شناخته میشود. گالیلیو گالیله نیز به گالیله معروف است. با اینحال، در مورد لئوناردو داوینچی دلیل دیگری نیز وجود دارد: لئوناردو نام خانوادگی «مناسبی» در معنای مدرن آن ندارد زیرا صرفا به منطقه و خانوادهاش اشاره میکند. جورجئونه میگوید: «در ایتالیا، داوینچی خواندن لئوناردو داوینچی معنی دارد.»