سهمیه‌بندی کانکور آیا انگیزه‌ی قومی و منطقه‌ای دارد؟
عکس: آرشیف

سهمیه‌بندی کانکور آیا انگیزه‌ی قومی و منطقه‌ای دارد؟

  • امین آرمان

حکومت افغانستان کانکور را که یک پروسه‌ی ملی، آزاد و رقابتی است، سهمیه‌بندی کرده است. می‌خواهد با این تصمیم‌اش ثابت کند که در روزگار اکنون و در زمانی که مردم با جهان و جهانیان در میدان تکنالوژی و دانش مدرن رقابت می‌کنند، در سرزمین ما کانکور سهمیه‌بندی می‌شود و حکومت با برخورد تبعیض‌آمیز راه دانشگاه را به‌روی برخی می‌بندد و بر جهل و جفای بیش‌تر پای می‌فشارد.

طبق قانون، حقوق شهروندی و منطق انسانی، هر شهروند حق دارد که در هر جای کشور زندگی کند و در هر جایی که بخواهد مسافر شود. دیدن و بودن از هر کجا برایش از امتیاز‌های شهروندی، طبیعی و انسانی است. در صورتی که رفتن و ماندنش از یک جا به ‌جای دیگر، دیگران را آزار ندهد، هیچ مشکلی ندارد و حقش است. هیچ کسی و حتا حکومت و شخص رییس جمهور حق این را ندارد که شهروند و باشنده‌ی خوست را مجبور کند که در بلخ زندگی نکند یا در بامیان سفری نداشته باشد. محدودیت و سهمیه‌بندی برای شهروندی و چگونه شهروند بودن هیچ معیاری ندارد که طبق آن یک انسان هراتی نتواند در بادغیس برود یا در غور خانه بخرد. اگر یک قندهاری دوست داشته باشد که در سمنگان زندگی کند و مصرف کوچیدن و هزینه‌ی خرید خانه یا اجاره کردن خانه‌اش را خودش بپردازد، بستگی به توانایی، خواست و اراده‌ی همان فرد دارد. حکومت در این مورد فقط مسئول تامین امنیت و حق‌های شهروندی اوست. این‌که در کجا و در کدام شهر زندگی می‌کند و در کدام ولایت کار تجارتی انجام می‌دهد، کسی حق ندارد برایش تعیین تکلیف یا ایجاد محدودیت و سهمیه‌بندی کند. همین که از روی قانون مسئولیت‌هایش را انجام دهد، مشکلی نیست. خوب است که حکومت آزادی را از مردم نگیرد و بی‌هیچ موردی به پاچه‌ی مردم چنگ نزند. آن هم وقتی که مردم می‌خواهد همکار حکومت باشد.

این‌طوری هم منطقی نیست که حکومت به شماری از باشندگان کابل سهمیه وضع کند تا آن‌ها نتوانند بیش‌تر از پنج نفر در نیمروز سفر کنند؛ نتوانند بدون اجازه‌ی حکومت از هوای پروان تنفس کنند. این‌ها سهمیه‌بندی‌شدنی نیست؛ بلکه همه بستگی دارد به ضرورت، خواست و اراده‌ی هر فرد.

بحث سهمیه‌بندی کانکور و طرح این سهمیه‎بندی از بدترین و ننگین‌ترین کارهای ممکن حکومتی است که بر شهروندان و فرزندان این سرزمین تحمیل و تطبیق شده می‌رود. آگاهی و دانایی را سهمیه‌بندی‌کردن، از بدترین شیوه‌ها و منطق‌های غیرانسانی و خلاف دانش و دانشگاه پنداشته می‌شود. کسی یافت نمی‌شود که اندیشه‌ی انسانی و منطق برابری انسانی در وجودش نهفته باشد، اما از طرح سهمیه‌بندی کانکور حمایت کند. اگر کسانی به این طرح دل خوش کرده‌اند و از آن حمایت می‌کنند، هم کسانی نیستند که ارزش‌های علمی و حق‌های شهروندی هر انسان نظر به ظرفیتش را درک کرده باشند. فقط بدوی‌ترین‌ها و کوراندیش‌ترین‌های روزگار می‌توانند از چنین تصمیم‌های ضدانسانی حمایت کنند و شاید هم برای‌شان افتخار تلقی شود که افغانستان چنین تصمیمی گرفته و کانکورش را سهمیه‌بندی کرده است.

آیا سهمیه‌بندی کانکور از شاهکارهای حکومت اشرف غنی و از شاه‌کلیدهای این حکومت برای بیرون‌رفت از وضعیت بد بی‌سوادی و ناآگاهی است؟ آیا طرح و تطیبق سهمیه‌بندی کانکور از سوی حکومت یک امتیاز است برای شهروندان کشور و فرزندان مردم؟ چرا دانش‌جویی و یادگیری دانش در این‌جا سهمیه‌بندی می‌شود؟ آیا این سهمیه‌بندی چه منطقی می‌تواند داشته باشد، منطق قومی یا منطقه‌ای، منطق شایسته‌سالاری یا عکس آن؟ اگر این طرح حکومت منطق قومی دارد، چرا در جاهایی که حس می‌شود کمبود دانشگاه است، شمار دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها را اضافه نمی‌کند؟ چرا امنیت را تامین، دروازه‌های مکتب را باز، مردم را تشویق و راه اساسی را جست‌وجو نمی‌کند که کانکور را با دلیل‌های نامعقول سهمیه‌بندی می‌کند؟

طرح سهمیه‌بندی کانکور چند ماه پیش از سوی حکومت و وزارت‌های معارف و تحصیلات عالی مطرح و با مخالفت‌های بسیاری روبه‌رو شد. کسی جدای از آدم‌های مزدبگیر حکومت پیدا نشد که بگوید، آفرین به این حکومت خوب که با حکومت‌داری خوبش کانکور را به اساس ۲۵ و ۷۵ درصد سهمیه‌بندی و برای مردم کار تاریخی انجام داده است.

در هفته‌ی اول و دوم ماه ثور، داوطلبان کانکور بامیان از ولسوالی‌ها در مرکز این ولایت جمع شدند تا امتحان آرزوهای خود را سپری کنند و در دانشکده‌هایی راه یابند که دوازده سال برایش زحمت کشیده و خون دل خورده‌اند. یکی از داوطلبان از من خواست که در مورد چه و چگونه انتخاب‌کردن همراهش کار کنم. وقتی جدول دانشکده‌ها را خواستم، دیدم که یک جدول اضافی هم برایش داده شده و در آن جدول نوشته است که در دانشکده‌ی اقتصاد کابل، مخصوص ولایت بامیان، یک نفر. در دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی یک نفر و تا یازده دانشکده مخصوص بامیان فقط یک-یک نفر.

این‌طوری بود که به‌شدت تکان خوردم و دیگر چیزی به نام مشوره در انتخاب رشته‌ها از سرم پرید. از شدت ناراحتی اشک ریختم و دلم سوزش گرفت. سهمیه‌بندی‌شدن کانکور باعث می‌شود که داوطلبان با ناامیدی روبه‌رو شوند و نتوانند دانشکده‌هایی را که می‌خواهند، انتخاب کنند. سهمیه‌بندی یک خیانت است و آزادی انتخاب رشته‌ها را از جوانان گرفته و محدودیت بدی ایجاد کرده است. اشتراک‌کردن در کانکور، به معنای پذیرش این طرح حکومت است و چاره‌ای کارسازی دیگر هم احتمالا وجود ندارد.

جوانان بامیان امتحان دادند و به اساس همان جدول سهمیه‌بندی‌شده رشته انتخاب کردند؛ اما هیچ خوش نشدند و هر کدام‌شان را که می‌دیدم با اندوه می‌گفت که کانکور سهمیه‌بندی شده و میزان کامیابی خیلی پایین آمده است.

پیش‌تر از بامیان، دایکندی امتحان داده است. داوطلبان آن ولایت هم ضربه‌ی محکم حکومت را خورده و نتوانسته‌اند که دانشکده‌های دل‌خواه‌شان را انتخاب کنند. سهمیه‌بندی کانکور، به‌معنای سهمیه‌بندی آگاهی و آموزش است که حکومت حق این کار غیراخلاقی را ندارد. مزدبگیران حکومتی توجیه می‌کنند و دلیل‌هایی می‌آورند که مقبول و معقول نیستند و بر بدی و تبعیض‌آمیزبودن منطق حکومت می‌افزاید. هیأت کانکور در بامیان گفته است که این طرح را آن‌ها سهمیه‌بندی نه، بلکه یک امتیاز می‌دانند. این حکومت کاری کرده که اغلب از آن ناراضی‌اند. این‌که چه کسانی چنین فکر کرده‌اند و چرا به رییس‌جمهور پیشنهاد کرده‌اند و غرض‌شان چه بوده و چرا اشرف غنی این تصمیم ضدانسانی را قبول کرده است، باید پرسیده شود. اما مسئولیت انسان‌های آزاداندیش و آنانی که می‌فهمند دانش و آگاهی به اکسیجن و هوا می‌ماند و سهمیه‌بندی‌کردنش کار خلاف منطق انسانی و خلاف دانش و دانشورزی است، این است که نگذارند و آرام ننشینند تا این جنایت فراگیر شود و تا سال‌های دیگر هم تطبیق شود.

حکومت اگر می‌خواهد برای مردم کار کند، کشور را از جهل و ناآگاهی نجات دهد، راهش هرگز سهمیه‌بندی کانکور نیست؛ بلکه با شدیدکردن رقابت، برگزاری شفاف و عادلانه‌ی کانکور، حمایت از نخبگان کانکور، افزایش معاش معلمان مکتب، ایجاد و اضافه‌کردن دانشکده‌ها به میزان نیاز در ولایت‌ها، بازکردن دروازه‌های بسته‌ی مکتب و تأمین امنیت است تا همه بتوانند از حق‌های آموزشی و شهروندی خود نظر به استعداد، ظرفیت و اراده‌ی‌شان مستفید شوند.

من سه سال در کانکور امتحان دادم. وقتی دو سال با نمره‌های ۲۵۱ و ۲۴۷ بی‌نتیجه ماندم، دانستم که آمادگی کافی برای کسب نمره‌ای که می‌خواهم، ندارم و فضای مکتب و وضعیت معلمانم در روستا برای آماده‌شدنم مساعد نبوده است. کم‌تر از دانشگاه کابل و رشته‌های حقوق، خبرنگاری و جامعه‌شناسی و فلسفه راضی نمی‌شدم. آزادی انتخاب هم حقم بود. آخرین چانسم را به‌کار بردم و تلاش کردم تا در دانشکده‌ی ژورنالیسم دانشگاه کابل راه یافتم. اکنون خوب درک می‌کنم آنانی را که دوست دارند در دانشگاه کابل بیایند، اما سهمیه‌بندی حتا راه رقابت آزاد را به روی‌شان بسته است.

بنابراین، حکومت با این منطق و انگیزه‌ی قومی و تبعیض‌آلود نمی‌تواند به پیش برود. سهمیه‌بندی اگر منطق قومی دارد، راه خدمت به قوم و قبیله و منطقه و مردم خاص این نیست. سهمیه‌بندی خیانت برای همه و جفا در برابر همگان است.