نقاط قوت و ضعف کتاب «نیم قرن با ترانه‌های ناشناس»

نقاط قوت و ضعف کتاب «نیم قرن با ترانه‌های ناشناس»

  • ایمل فیضی

کتاب «نیم قرن با ترانه‌های ناشناس» مجموعه‌ی از یادداشت‌های شخصی و اشعاری است که نویسنده (ناشناس) آن‌ها را در طی بیش از شصت سال اخیر به‌شکل آهنگ به زبان‌های پشتو، فارسي و اردو، در داخل و خارج از کشور سروده است. هدف اصلی نوشتن این اثر، به نقل از ناشناس، این بوده‌ تا اشعار و سروده‌های وی که قبلا از سوی بعضی‌ها با «بی‌امانتی و بی‌دقتی» در قالب یک کتاب به نشر رسیده بودند، «به‌شکل درست و صحیح» با «مفاهیم و معانی» آن‌ها دوباره تدوین شده و توضیح داده شود. کتاب «نیم قرن با ترانه‌های ناشناس» در دو بخش، از قول مولف آن، برای «هنرمند، هنرجو و هنرپسندِ اندیشور» و برای «مشق و ممارست» جوانانی که راه موسیقی را در پیش گرفته‌اند، اهدا گردیده است.

قسمت اول کتاب: «گفتاری چند»

اثر مذکور وجهه‌ی علمی ندارد و نویسنده‌ی آن هم در ژانر و یا سبک خاصی علمی حرکت نکرده است. در بخش اول، نویسنده تلاش کرده تا به‌شکل بسیار مختصر تصویری از زندگی شخصی و هنری خود را از سال‌های کودکی تا این‌که او چگونه «ناشناس» می‌شود، ارایه کند. این جالب‌ترین بخش کتاب نیز است؛ چون سرگذشت هنری نویسنده روایت شده است. در همین‌جاست که ناشناس به‌طور اجمالی به معرفی اهل موسیقی افغانستان پرداخته و از برخی هنرمندان نام‌آور خراباتی (مسلکی)، «شوقی» و غیرحرفه‌ای (آماتورها) نام برده است. از مشکلات روزگار در مقابل هنر و هنرمندان عرصه‌ی موسیقی و سنت‌های حاکم بر جامعه یادآوری شده است که در همه‌ی این موارد تا حال یا چیزی نوشته نشده و یا هم خیلی اندک بوده است. اما این حوزه‌ها که هر یک آن می‌تواند برای خواننده جذاب باشد، در این کتاب به تفصیل لازم پرداخته نشده‌ است. در حدود دوصد صفحه که به بخش اول کتاب اختصاص داده شده، تنها چند برگ آن‌ از سرگذشت و تجربه‌ی هنری ناشناس حکایت می‌کند و بقیه‌ی آن روی مسایل بزرگ علمی، فلسفی، تصوفی و دینی پیچیده است. برخی از موضوعات نیمه‌ی اول کتاب چون، آفرینش و نظریه‌ی رشد و تکامل انسان، آفرینش عالم و آدم از نظر علمی و عقلی، داستان آفرینش انسان در تورات، چطور می‌توان انسان کامل شد، معرفی منظومه‌ی شمسی و دیگر موارد یا به قلم مولف، «پراکنده»های‌اند که ربطی با اهداف اصلی کتاب ندارند و شاید هم برای خوانندگان مرغوب و مطلوب نباشند. می‌توان گفت که برای علاقمندان موسیقی ناشناس، خواندن شرح حال و آگاهی از تجربه‌ی هنری، سبک‌ها، کمپوزها و اشعار موسیقی این آوازخوان محبوب کشور، مهم‌تر از یافتن «حکایت موسی و شُبان» از مثنوی معنوی در این کتاب‌اند.

در قسمتی از بخش اول کتاب، مولف تحت یک عنوان جداگانه و درشت به موضوع مهم «پیوند موسیقی افغانی و هندی» می‌پردازد، ولی رابطه و پیوند والای موسیقی افغانستان و هندوستان را به دو آله‌ی موسیقی تنبور و رباب خلاصه کرده و تنها روی همین آلات تمرکز می‌کند. نویسنده می‌نویسد که تنبور و رباب از افغانستان به هند رفته‌اند و در آن‌جا بعد از «ارتقا و اعتلای کیفی» توسط استادان موسیقی هند، به آلات ساز «سرود» و «ستار» هندی تبدیل شده‌اند. ناشناس می‌نویسد: «سرود هندی فرزند بیولوژیک رباب افغانی است، به همان‌گونه تنبور ما حق پدری بر ستار سرزمین هند دارد.»

خوانندگان کتاب و شاگردان موسیقی بی‌تردید آرزو دارند تا بدانند که به‌غیر از رابطه‌ی تنبور و رباب، ریشه‌های اصلی پیوند موسیقی افغانی و هندی کدام‌اند؟ چرا سرودها و کمپوزهای هندی توسط بیش‌تر آوازخوانان کشور ما، از گذشته‌ها تا به امروز، به زبان‌های پشتو و فارسی «بازخوانی» می‌شوند؟ دلایل این اثر و نفوذ موسیقی هند بر موسیقی افغانی در چیست؟ اگر پرداختن به این چنین موارد ضرورت به یک بحث تاریخی و علمی دارد که نویسنده از آن عاجز بوده، بهتر می‌بود تا مؤلف در همین قسمت راجع به پیوند قابل ملاحظه‌ی موسیقی هندی با کارهای هنری ناشناس با تفصیل می‌نوشت که این کار می‌توانست، برای یک خواننده و شاگرد موسیقی خیلی آموزنده باشد.

یکی از مشکلات اساسی در موسیقی و فعالیت هنری اغلب هنرمندان جوان کشور ما، به نقل از صاحب‌نظران، عدم استفاده از اشعار ناب و پرمحتوا و همچنان نبود کمپوزهای همه‌پسند و دل‌پذیر می‌باشد. در صفحه‌ی ۵۹ کتاب نویسنده با انتخاب برخی از ابیات و سرورده‌های خود، تحت عنوان «ارزش پیام در شعر و سرود»، خواسته تا پیام‌های بعضی آهنگ‌هایش را مثال آورد. اما موضوع این‌که چه معیارهایی را باید مد نظر گرفت تا پیام یک شعر و یا آهنگ پرارزش باشد، پوشش نیافته است. همچنان، پیام‌های مثال‌داده‌شده، تشریح نشده‌اند. ناشناس می‌نویسد که «در این‌جا آن ابیات و اشعاری را برمی‌شمارم که از طریق آن‌ها خواسته‌ام پیام خود را به شنونده‌ام برسانم.» به بعضی از این ابیات اشاره شده است که از پیام‌های آن‌ها «هنگام هجوم مجاهدین به شهر کابل» در آهنگ‌ها استفاده شده است، اما پیام‌های نویسنده در دیگر اشعار آهنگ‌ها شرح داده نشده است. اگر خواننده‌ی مشتاق بخواهد که پیام‌های ناشناس را در دیگر اشعار دریابد، بازنمود نشده است. آیا مخاطب می‌تواند صرف با خواندن اشعار، پیام‌های ناشناس را دریافت کند؟ پیام ناشناس در سرود زیر به قلم نویسنده، درباره‌ی «سرنگونی سیستم شاهی مطلقه» بوده است. اما اگر آن را در کتابش روشن نمی‌ساخت، برای خواننده درک پیام شعر مشکل می‌بود:

آن دیو شب که پرده‌ی ظلمت کشیده بود

آن دیو شب ز پـــای فتاد و شکسته شد

پاشید نظم هــــستی پوشیده‌اش ز هم

بخشی از قسمت اول کتاب به «سه سبتک موسیقی» و «تهات»ها پرداخته است. سبتک در موسیقی عبارت است از مجموعه‌ی هفت نوت و یا سُر موسیقی که به‌شکل منظم سروده و یا نواخته شوند. سبتک‌های موسیقی می‌توانند بیش‌تر از سه سبتک باشند،‌ اما به‌دلیل این‌که آواز انسان نمی‌تواند نوت‌های بالاتر از سپتک سوم (یعنی بیش‌تر از ۲۱ نوت) را ادا کند، بزرگان موسیقی روی همین سه سبتک (پایین، متوسط و بلند) تأکید کرده‌اند.

تهات نیز مجموعه‌ی از نوت‌هاست که تعداد آن‌ها به ده می‌رسد و براساس همین ده تهات صدها راگ در موسیقی کلاسیک به‌وجود آمده‌آند. نویسنده‌ی کتاب در این مسیر چیزی جز ارایه‌ی تصاویر از اشکال سبتک‌ها و تهات‌ها، مفاهیم مذکور را هیچ بیان ننموده است. خواننده در محیطی رها می‌شود که اگر با موسیقی جنوب آسیا آشنایی نداشته باشد، نمی‌تواند از این بخش کتاب چیزی استنباط کند.

قسمت دوم کتاب: «اشعاری چند»

قسمت دوم کتاب بیش‌تر به اشعار آهنگ‌های فارسی، پشتو و اردوی ناشناس که عمدتا از طریق امواج رادیو افغانستان به نشر رسیده‌اند، پرداخته است. بعضی دوبیتی‌ها، لندی‌های پشتو، شاه‌بیت‌ها، رباعیات، افکار بزرگان، ترجمه‌ی سرودهای پشتو و فارسی به انگلیسی و تعدادی از عکس‌های ناشناس نیز در این بخش گنجانیده شده‌اند. اما مهم‌ترین و بزرگ‌ترین قسمت را اشعار و سروده‌های وی تشکیل می‌دهد که محور اصلی کتاب است.

این پاره‌ی کتاب می‌تواند برای خواننده مهم باشد؛ چون حتما به اشعاری برمی‌خورد که آهنگ‌های آن‌ها را تا حال از ناشناس نشنیده و یا به حافظه ندارد. نویسنده یقینا که در انتقال اشعار آهنگ‌ها به مخاطبین، بدون شک، موفق بوده است، ولی آنچه ناشناس را ناشناس ساخت، تنها استفاده‌ی وی از اشعار زیبا در موسیقی نبوده است. این طرزها و کمپوزهای دل‌نشین و همیشه‌بهار موسیقی بودند که آواز او از شرق به غرب و از جنوب تا شمال افغانستان، خانه‌به‌خانه شنونده یافت. این ویژگی خاص را نباید نادیده گرفت. نکته‌ی قابل توجه این است که ناشناس همین معما را در کتابش روشن نساخته است. به‌غیر از بازخوانی طرزها و کمپوزهای هندی، چگونه خودش کمپوز ساخت؟ اولین کمپوزهای وی کدام‌ها بودند؟ آیا کسی او را در این کار کمک کرد؟

اغلب هنرمندان و آوازخوانان جوان ما با مشکل نداشتن کمپوزهای خوب دچارند و این امر باعث عقب‌ماندگی‌شان در موسیقی شده است. در زمینه‌ی تهیه و انتخاب کمپوز، این کتاب چیزی به هنرمندان جوان توصیه نکرده است و نویسنده در این خصوص دلیل آورده که وی «بضاعت و صلاحیت» این کار را در خود نمی‌بیند. اما دست‌کم این‌که ناشناس چه سبک و روش را در موسیقی اختیار کرد و چگونه کمپوز ساخت تا به شهرت و مجبویت رسید، این‌ها را می‌توانست در کتاب توضیح دهد.

موضوع دیگر این است که نویسنده می‌نویسد کمپوزهای او «اکثراً» از ساخته‌های خودش می‌باشند و تعدادی را هم از هنرمندان معروف هندی «نسخه‌برداری» کرده است. اما برای مخاطبان کتاب می‌تواند سوالاتی خلق شود که آیا تمام طرزهای سروده‌شده توسط ناشناس تنها در همین دو کتگوری خلاصه می‌شوند؟ آیا هیچ یک از آهنگ‌سازان و آوازخوانان کشور به این آوازخوان افغانستان کمپوز تهیه نکرده است؟ 

اشعار آهنگ‌های ناشناس در کتاب به قسمی آمده‌اند که در قسمت بالای تقریبا هر کدام از آن‌ها نام شاعر، مقام و تال آهنگ ذکر گردیده که ارایه‌ی این معلومات راجع به هر آهنگ برای هنرمندان و آوازخوانان جوان خیلی پراهمیت است. ولی از کمپوزیتور هر آهنگ، به‌جز یکی-دو مورد بیش‌تر یاد نشده است. این یک نقیصه‌ی کتاب است که آهنگ‌سازان گم‌نام مانده‌اند.

شکل و ظاهر کتاب

از ناشر کتاب ذکر نشده است. در صفحه‌آرایی اثر، ذوق هنری وجود نداشته و قواعد صفحه‌آرایی کتاب کاملا نادیده گرفته شده‌اند. نحوه‌ی استفاده از اندازه‌ی حروف بی‌تناسب است و متن‌ها، اشعار و ابیات به‌شکل غیرضروری کوچک و بزرگ و درشت شده‌اند. کاستی‌های در حروف‌چینی وجود دارد. اشکال هنری و تصاویر غیرضروری چون قلبک‌ها، قوس‌ها، گل‌ها، برگ‌ها، نقطه‌ها در میان و اطراف متون و اشعار علاوه شده‌اند. حجم متن و فضای خالی در صفحات معین و مناسب نیست. از رنگ‌های مختلف و ناخوشایند برای بعضی کلمات و ابیات استفاد شده که در عصر حاضر مطلقا خلاف اصول و قوانین صفحه‌آرایی کتاب می‌باشد. کیفیت تصاویر کتاب خیلی ضعیف است.

با درک تلاش و زحمات این هنرمند گرانمایه‌ی کشور در نگارش «نیم قرن با ترانه‌های ناشناس»، دریافت‌های فوق از دیدگاه نویسنده‌ی این سطور در قالب نقد به رشته‌ی تحریر در آمده است. امید در صورت موجه دانستن موارد و دلایل یادشده، در چاپ‌ بعدی کتاب مدنظر و استفاده قرار گیرند.