- سیدضیا فرهنگ
از شروع تدریس مضمون تاریخ در مکاتب کشور، یعنی از سالهای 1907-1908 میلادی به اینسو، برای دانشآموزان معلوماتی ارایه شده و میشود که تعدادی از مؤرخین نیز آنها را در آثار خود بهعنوان واقعیتهای تاریخیای غیر قابل انکار درج کردهاند. در این میان میتوان از مؤرخ شهیر کشور مرحوم «میرغلاممحمد غبار» نام برد که در کتابی تحت عنوان «احمدشاه بابای افغان» که در سال 1937 میلادی به سفارش سردار محمدداوود خان نوشت و همچنان در اثر شناختهشدهی دیگرش «افغانستان در مسیر تاریخ» روایتهای درجشده در کتابهای تاریخ مکاتب را با تفصیل بیشتر تشریح و قبول کرده است. ناگفته نماند که تعدادی از کتابهای تاریخ مکاتب افغانستان در زمان سلطنت محمدظاهر شاه نیز از خامهای مرحوم غبار بود.
«تاریخ احمدشاهی» کتاب است که بهقلم محمودالحسینی جامی، منشی و واقعهنگار رسمی احمدشاه درانی که زیر نظر مستقیم پادشاه مذکور نوشته شده است. با در نظرداشت این کتاب، نگارندهی این سطور بر آن شد تا تفصیل بنیانگذاری دولت احمدشاهی را طوری که منشی جامی در اثر خود آورده، با آنچه در مکاتب افغانستان تدریس میشود و با نوشتههای آقای غبار مقایسه کند. اینطوری مشخص شود که آنچه به فرزندان خود میآموزیم تا چه حد با حقیقت همنوا است. بهدلیل اینکه اثر «منشی جامی» وضاحت کامل نداشت به دو اثر معتبر دیگر، یعنی کتاب «جهانگشای نادری» نوشتهی میرزا محمدمهدی استرآبادی و کتاب «احمدشاه درانی، پدر افغانستان نوین» نوشتهی گندا سینگهـ نیز رجوع شده است.
مشخصات آثاریکه درین نوشته از آنها استفاده شده و تعدادی که در سایت «مرکز معلومات افغانستان» (www.acku.edu.af)قابل دسترسی است، قرار ذیل اند: تاریخ احمد شاهی، منشی محمود الحسینی جامی (شمارهی دسترسی 19245)؛ احمدشاه بابا افغان، میرغلاممحمد غبار، ترجمهی پشتو (شمارهی دسترسی 8242)؛ واقعات نادری (جهانگشای نادری)، محمدمهدی استرآبادی (شمارهی دسترسی 2368) و همچنان کتابهای افغانستان در مسیر تاریخ، میرغلاممحمد غبار، چاپ ششم، 1393 هـ.ش، انتشارات میوند؛ احمدشاه درانی، پدر افغانستان نوین، گندا سینگهـ، چاپخانهی آسیا، نیویورک، 1959 (متن انگلیسی) و کتابهای تاریخ صنوف نهم و دوازدهم، 1390 هـ.ش، وزارت معارف افغانستان.
راجع به وقایعی که فردای قتل نادرشاه افشار (آقای غبار لقب افشار او را حذف و او را خراسانی میخواند) در کتاب درسی صنف نهم چیزی نیامده است، ولی در کتاب صنف دوازدهم آمده است که: «ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻪﺷﺪﻥ ﻧﺎﺩﺭ ﺍﻓﺸﺎﺭ، ﺩﺭ ﺍﺭﺩﻭﻱ ﺑﺰﺭگ ﺍﻭ ﺑﻲﻧﻈﻤﻲ ﺭﻭﻧﻤﺎ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺑﺨﺶ ﺍﺭﺩﻭﻱ ﻧﺎﺩﺭ ﺍﻓﺸﺎﺭ ﺭﺍ ﻗﺸﻮﻥ ﺍﻓﻐﺎﻧﻲ ﺗﺸﻜﻴﻞ میداد. ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺁنها ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ به چهارﻫﺰﺍﺭ ﻏﻠﺠﺎﻳﻲ ﻭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺪﻭﺯﺍیی ﻭ ﺍﺯﺑﻚ میرﺳﻴﺪ ﻭ ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻗﻮﻣﺎﻧﺪﺍﻥ ﻋﻤﻮﻣﻲ، ﻧﻮﺭمحمد خان غلجایی و احمد خان لبدالی قطعات افغانی به قندهار سوق داده شدند.» (ص 7).
آقای غبار در کتاب «احمدشاه بابای افغان» مینویسد که قشون افغان به سرکردگی نورمحمد خان غلزایی بعد از آنکه امنیت بازماندگان شاه مقتول را تأمین کردند و به پاس آن حرم نادرشاه، الماس کوه نور را به احمد خان (؟) تحفه داد، از راه هرات به قندهار آمدند. (احمدشاه بابا صفحات 45 و 46). درحالیکه در اثر دیگرش «افغانستان در مسیر تاریخ» تنها از حرکت قوای افغانی بهسوی قندهار مینویسد، ولی از امنیت بازماندگان نادرشاه و الماس کوه نور چیزی نمیگوید (ص 354).
در مورد همین وقایع «منشی جامی» بهطور خلاصه چنین میآورد:
نادرشاه افشار در اثر توطئهای 14 تن از سرلشکرانش، به تاریخ 18 جون 1747 میلادی در محلی به نام فتحآباد در حوالی خبوشان واقع در خراسان ایران در جریان شب کشته شد. فردای آن پس از اینکه خبر کشتهشدن شاه به گوش سپاه رسید، مردم در پی تاراج مال یکدیگر افتادند. در این میان «قوای قزلباش» تمام قوای توپخانه را که مرکب از شصت عراده توپ بزرگ و کوچک و هفتصد عدد توپ زنبورک بود بر قشون «ایل جلیلهی درانی» که سرکردگی آنرا نورمحمد خان غلزایی به عهده داشت، بستند تا قوای مذکور را درهم شکنند (اما چنانچه بعدا میآید نورمحمد خان در آن هنگام دشخصا در فتحآباد نبود). در حالیکه درانیها ترتیبات مدافعه را اتخاذ میکردند احمد خان که منشی جامی بدون ذکر نامش او را «آن حضرت» خطاب میکند «ظاهر» گردید. همه به دور او جمع شدند و بالای قوای قزلباش حمله نموده و با یک یورش آن قوا را درهم شکستند. به گفتهای منشی جامی اگر چه قوای درانی میخواست تا قوای قزلباش را از میان بردارند و حرم شاه مقتول را بهجای محفوظی منتقل سازند ولی «آن حضرت» غازیان را از قتل عام بازداشت و با اسرا و توپخانه و زنبوکها بهسوی قندهار حرکت کرد (تاریخ احمدشاهی، صفحات 54 و 55).
از گفتار منشی جامی چنان بهنظر میرسد که فردای قتل نادرشاه، احمد خان ابدالی زمام امور قوای افغان را بهدست گرفته، قوای مذکور را از میدان معرکه خارج و بدون ضیاع وقت بهسوی قندهار شتافت. قابل توجه است که منشی نهتنها از سپاسگزاری حرم نادرشاه و اعطای الماس کوه نور چیزی نمیگوید، بلکه به وضاحت میگوید که چون «قوای قزلباش» خیال قتلعام افغانها را داشتند، احمد خان مانع کمک به خاندان نادری گردید و با عجله، با غنایم، به صوب قندهار حرکت کرد.
از جانب دیگر، برخلاف ادعای آقای غبار که مدعی است قوای درانی از طریق هرات مستقیما وارد قندهار شد، منشی جامی مینویسد که قشون درانی از طریق سلطان میدان، ترشیز، تربت حیدریه، جنابدتون و فراه وارد قصبهای گرشک شد.
میرزا محمدمهدی استرآبادی مؤلف کتاب «جهانگشای نادری ـ واقعات نادری» در مورد رفتار قشون درانی پس از قتل نادرشاه چنین میآورد: «صبحگاهان که این خبر انتشار یافت (خبر کشتهشدن شاه) اردوی همایون بههم برآمد و طائفان افغان و اوزبک به اتفاق احمد خان ابدالی که هواخواه دولت نادری بودند، پاس حقوق آن اوجاق را (مقصد حق نمک میباشد) مرعی داشته، به افشاریه و لشکریان آغاز ستیغ کردند. افشاریه نیز قوای خود را … (؟) ساخته به مجادله پرداختند. افاغنه ایشان را از پیش برداشته، پس نشانیدند و اردو را غارت کرده از آنجا روانهی قندهار شدند» (فصل «در بیان خاتمه کار خاقان…»).
تاریخ رسیدن قوای درانی به گرشک بهصورت دقیق معلوم نیست، ولی گندا سینگهـ به استناد از کتاب «تذکرۀ انند رام» تألیف «انند رام» که همدورهی احمدشاه بود، از مکتوبی یاد میکند که احمدشاه آن را به تاریخ 15 جولای 1747 میلادی (یعنی 27 روز پس از قتل نادرشاه افشار) عنوانی محمدحسین خان افریدی فرستاده است و طی آن از تختنشینی خود به او خبر داده و مقام ملک مذکور را منحیث ملک و ریشسفید قوم افریدی تأیید میکند (احمدشاه درانی پدر افغانستان، صفحات 31 و 54).
ضمن بیان حوادث مربوط به راهپیمایی قشون درانی بین فتحآباد و گرشک، منشی جامی میگوید که پس از مواصلت به منزلگاه سلطانمیدان که اولین محل اتراق قشون بود، اسرا و زنبورکها به امر «آن حضرت و به پاس حقوق دوستی» رها و بازگشتانده شدند (تاریخ احمدشاهی ص 56). معلوم میشود که احمد خان شصت عراده توپی را با خود آورده بود، حفظ کرده و قوای نظامی خود را با یک قطعهای مکمل قوای توپچی مجهز ساخت. همچنان از نوشتهای منشی جامی و از نوشتهای میرزا محمدمهدی استرآبادی واضح است که احمد خان ابدالی فرمانده این قوا بود نه نورمحمدخان علیزایی.
راجع به انتخاب احمدخان ابدالی بهحیث پادشاه و مراسم تختنشینیای او در کتاب تاریخی صنف نهم آمده است: «ﺍﺣﻤﺪﺧﺎﻥ ابدالی ﺑﻪ ﻋﻤﺮ ﺑﻴﺴﺖﻭﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﮕﻲ ﻃﻲ ﺟﺮﮔﻪی ﻣﺰﺍﺭ ﺷﻴﺮ ﺳﺮﺥ ﺑﻪ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺧﻮﺷﻪی ﮔﻨﺪﻡ ﺭﺍ ﺻﺎﺑﺮﺷﺎﻩ ﻛﺎﺑﻠﻲ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ ﻣﺘﺪﻳﻨﻲ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﺭ ﻣﻮﺻﻮﻑ ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ ﺳﻤﺒﻮﻝ ﺷﺎﻫﻲ ﻧﺼﺐ ﻛﺮﺩ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻴﻮﻩ ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻩ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺷﺎﻫﻲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ شد» (ص. 11).
اما در کتاب تارخ صنف دوازدهم میآید که: «نورمحمد خان از سران غلجایی، ازبک، ابدالی و هزاره خواهان تشکیل یک جرگهی قومی شد تا یک تن از اعضای جرگه بهحیث زعیم یا پادشاه تعیین شود…. جرگهی مزار شیر سرخ در قلعهی نظامی نادرآباد قندهار منعقد گردید و برای نُه یوم ادامه پیدا کرد. اعضای جرگه به یک فیصلهی نهایی نمیرسیدند…. تنها کسیکه درین جرگه خاموشی اختیار کرده بود، احمد خان ابدالی بود…. در روز نهم فیصله کردند که یکی از اعضای جرگه را بهحیث حاکم انتخاب کنند. شخص مذکور همان صابرشاه کابلی…. بود. این صوفی از جا برخاسته، احمد خان ابدالی را معرفی کرد و چند خوشهی گندم را بر عمامهی او نصب کرد. خانها ناگزیر بیعت کردند» (صفحات 7 و 8).
آقای غبار در کتاب احمدشاه بابا افغان (صفحات 46 و 47) و در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ (ص 355) نیز همین روایتی را که در کتاب صنف دوازدهم آمده، آورده است. او تاریخ این واقعه را در جریان ماه اکتوبر 1747 میلادی یعنی تقریبا سه ماه بعد از کشتهشدن نادرشاه افشار قید میکند (احمدشاه بابا، ص 47).
ادامه دارد…