طالبان پس از صلح؛ آیا هزاران جنگ‌جوی طالب سلاح‌شان را بر زمین خواهند گذاشت؟

طالبان پس از صلح؛ آیا هزاران جنگ‌جوی طالب سلاح‌شان را بر زمین خواهند گذاشت؟

به‌نظر می‌رسد رویای صلح در افغانستان از هر زمانی دیگر به واقعیت نزدیک‌تر شده است. به ‌چند دلیل: اول، آمریکا هم مصمم است و هم بسیار خوش‌بین. زلمی خلیل‌زاد فرستاده‌ی ویژه‌ی آمریکا برای صلح افغانستان در پایان هفتمین دور گفت‌وگوهای آمریکا و طالبان در قطر گفت که بیش از هر زمان دیگر به صلح نزدیک شده است. خلیل‌زاد گفت نتایج این نشست «مثمرتر» بوده است. از جزئیات این خوش‌بینی اطلاعات زیادی وجود ندارد؛ اما نزدیکی بر توافق مبارزه با تروریزم، خروج سربازان آمریکایی، گفت‌وگوهای بین‌الافغانی و آتش‌بس فراگیر جزئیاتی است که فرستاده‌ی ویژه‌ی آمریکا رسانه‌ای کرده است. دوم، طالبان از تحولات اخیر بسیار راضی است. سهیل شاهین از سخن‌گویان این ‌گروه گفته است که در هفتمین ‌دور گفت‌وگوها به هیچ مانعی برنخورده است. معنای این ‌رضایت توافق نسبی است که طالبان و آمریکا به آن رسیده است. هرچند دولت افغانستان به‌نظر می‌رسد در جریان جزئیات گفت‌وگوهای پشت‌پرده‌ی طالبان و آمریکا قرار ندارد. از طرف دیگر، گفت‌وگوهای دوروزه‌ی «بین‌الافغانی» در میانه‌ی هفتمین‌ دور نشست آمریکا و طالبان منجر به توافقات بی‌پیشنه شد. در قطع‌نامه‌ی هشت‌ماده‌ای که بر سر آن توافق شد، طالبان برای اولین‌بار پذیرفتند که به تأسسیات عمومی زیان و به افراد ملکی آسیب نرسانند. دو طرف توافق کردند که برای رسیدن به ‎صلح دست‌کم از ایجاد تنش لفظی پرهیز کنند. کوتاه‌‌آمدن تا این حد در کارنامه‌ی سیاه طالبان بی‌پیشنه است؛ هرچند نگرانی از پای‌بندی طالبان به این توافق هنوز پابرجاست. طالبان باید این تعهد را در عمل نشان دهد. توجیه تلفات افراد ملکی به ‌بهانه‌ی حمله بر نیروهای خارجی یا تأسیسات نظامی دولت افغانستان قابل قبول نیست؛ حربه‌ای که طالبان همواره از آن کار گرفته‌اند. سوم، دولت افغانستان هم کوتاه آمد. دولت حاضر شد نمایند‌گان خود را به‌صورت غیرمستقیم در گفت‌وگوهای قطر اجازه‌ی شرکت دهد. مهم‌تر از آن، قطع‌نامه‌ای که در پایان این نشست روی آن توافق شد، مورد استقبال حکومت قرار گرفت. سلام رحیمی وزیر دولت در امور صلح آن‌ را گامی بلند در مسیرِ درست رسیدن به صلح خواند. سخن‌گوی رییس‌جمهور افغانستان گفت، از نتایج این قطع‌نامه خوش‌بین است. او گفت که گفت‌وگوهای صلح در کشور در مسیر درست در حرکت است. رییس اجراییه نیز گفت‌وگوهای بین‌الافغانی در دوحه را راه درست برای رسیدن به صلح توصیف کرده است. موضع حکومت پیش از این بسیار تند بود. رییس‌جمهور بارها اعلام کرده است که صلح‌ پایدار تنها از طریق گفت‌وگو با حکومت ممکن است. برخلاف دو نشستِ دیگر سیاست‌مداران افغان با طالبان در مسکو، حکومت از سومین نشستِ سیاست‌مداران در دوحه یا گفت‌گوهای بین‌الافغانی استقبال کرد. این تغییر موضع حکومت حکایت از یک تحول بنیادی دارد. بنابراین، تلاش بی‌وقفه‌ی آمریکا، کوتاه‌آمدن طالبان و تغییر موضع حکومت رسیدن به یک توافق را که منجر به صلح شود، امکان‌پذیرتر و دست‌یافتنی‌تر کرده است. حکومت گفته است امیدوار است تا دو ماه آینده زمینه‌ی گفت‌وگوی رودررو با طالبان فراهم شود. هرچند انتقادها و نگرانی‌ها هم کم نیست. در این ‌میان اما، مردم افغانستان یک نگرانی جدی دارد. هنوز هیچ طرفی درگیر به این ‌نگرانی مردم پاسخ روشن نداده‌اند. آیا با آمدن طالبان جنگ به پایان می‌رسد؟ آیا هزاران جنگ‎جوی طالب به ‌خانه باز خواهند گشت؟ کلید این پرسش‌ها در جیب طالبان است.

حکومت آمریکا به‌صورت روشن باید از طالبان ضمانت بخواهد که هزاران جنگ‌جوی‌شان سلاح بر زمین بگذارند. این تعهد طالبان منجر می‌شود به یکی از خواست‌های اصلی آمریکا از طالبان. این‌که طالبان باید با تروریزم مبارزه کند و ارتباط خود را با گروه‌های تروریستی قطع کنند. اما متاسفانه نشانه‌ها خلاف این را می‌رساند. طالبان هنوز قادر نبوده به‌عنوان یک‌ گروه مستقل و یک‌دست باشند. مرور تحولات داخلی طالبان نشان می‌دهد که این‌گروه هرگز نتوانسته یک‌دست و یک‌صدا باشد. دست‌کم این مشکل پس از مرگ ملاعمر، رهبر پشین طالبان به‌وضوح قابل دید است. داعش در افغانستان اولین گام خود را بر روی پاهای طالبان برداشت. بیش‌تر نیروهای داعش در افغانستان را اعضای پیشین تحریک طالبان تشکیل می دهند. بسیاری از فرماندهان کلیدی داعش در افغانستان روزگاری عضویت فرماندهی جنگ در صفوف طالبان را بر عهده داشته‌اند. به‌عنوان مثال، عبدالرزاق مهدی از فرماندهان ناراضی طالبان که تا سرحد معاونت امیر داعش هم رسید. رفتن پیکارجویان طالب درصف داعش بسیار جدی است و حتا به‌عنوان یک معضل برای رهبران طالب نیز هست. مضاف بر این، داعش تنها یک گروه نظامی نیست، فراتر از آن یک‌گروه فکری-ایدیولوژیکی است که تعریف بسیار نزدیک از شیوه‌ی حکومت‌داری اسلامی با طالبان دارد. این نزدیکی فکری، زمینه‌ی همکاری نظامی پیکارجویان طالب با داعش و سایر گروه‌های تندرو را رقم می‌زند. هرچند طالبان و داعش در افغانستان گاهی بر روی‌هم خنجر کشیده، اما این‌ شاخ‌وشانه‌کشیدن‌ها بیش‌تر بر سر قلمرو قدرت بوده، نه چیز دیگر. به‌عبارت دیگر، اختلاف طالبان و داعش بر سر تاکتیک است، نه بر سر استراتژی؛ یکی امارت اسلامی می‌خواهد و یکی خلافت اسلامی. هردو یکی است.

مشکل دیگر اختلاف سیاسی و داخلی طالبان بر سر قدرت است. پس از مرگ ملاعمر طالبان دو دسته شد. اختلاف بر سر جانشینی ملاعمر به درگیری نظامی میان طالبان منجر شد. اکنون نیز در برخی نقاط کشور هرازگاهی طالبان درگیری نظامی دارند. دو طرف تا هنوز در این راه، صدها جنگ‌جوی خود را از دست داده‌اند. معنای این وضعیت، در سطح کلان شکاف عمیقی است که دامن طالبان را گرفته است. در نگاه ریزبینانه‌تر، میان رهبران سیاسی طالبان و چهره‌های نظامی این گروه توافق نظر وجود ندارد. رهبران سیاسی طالبان به راه حل سیاسی باورمند شده‌اند؛ اما جنگ‌جویان این گروه همچنان بر طبل جنگ می‌کوبند. رهبران سیاسی طالبان پشت میز گفت‌وگو نشسته، اما در افغانستان جنگ‌جوایان این‌گروه تنور جنگ را گرم نگهداشته‌اند. پیکارجویان طالبان اکنون در چند ولایت افغانستان حضور قوی و گسترده دارند. حملات سنگین این‌روزهای طالبان در هرات، غور و دایکندی بی‌پیشنه است. طالبان پشت دروازه‌ی شهر هرات رسیده‌اند. در کنار هم قراردادن این سه نگرانی، منجر به یک‌ نگرانی بزرگ‌تر می‌شود؛ این‌که گروه‌های تروریستی زیادی درافغانستان فعال است. این خطر وجود دارد که توافق با رهبران طالبان زمینه‌ی سرباز‌گیری گروه تروریستی بعدی را بیش‌تر کند. بنابراین، در کنار این‌که رهبران سیاسی طالبان در مذاکرات چه به‌دست می‌آورند و چه از دست می‌دهند، باید اولین تعهدشان تسلط بر پیکارجویان این گروه باشد. رهبران سیاسی طالبان باید در عمل این را نشان دهند. در غیر این صورت، این خطر که آمدن رهبران سیاسی طالبان به تنهایی کمکی به پایان جنگ در افغانستان نکند، بسیار زیاد است. هزاران پیکارجوی که قانع نشده‌اند به خانه برگردند، سلاح بر زمین بگذارند و جنگ را بس کنند، خریداران زیادی دارند. به‌عبارت دیگر، رهبران سیاسی طالبان پیش از توافق باید تعهد دهند. توافق از دلِ گفت‌وگوها به‌دست می‌آید و تعهد زمینه‌ساز گفتگو است. طالبان نشان‌ دهند که توان انحلال شاخه‌ی نظامی خود را دارند. معنای انحلال شاخه‌ی نظامی تنها یک اعلامیه نیست. عمل است. بازگردان و قانع‌کردن هزاران جنگ‌جویی است که باور کامل دارند در یک جهاد تمام عیار می‌رزمند.

امریکا نیز باید این حساسیت مردم افغانستان را درک کند. اندیشیدن به خروج صِرف از افغانستان نه مطلوب است و نه هم ممکن. خلع سلاح و ملکی‌سازی پیکارجویان طالبان باید یک آجندای جدی در توافقات محتمل پیش‌رو باشد. اگر این اتفاق نیفتد، امکان برهم‌خوردن توافقات صلح از یک‌سو و از سوی دیگر بی‌سرنوشتی هزاران پیکارجوی طالب که جان تازه به گروه‌های تروریستی دیگر، نظیر داعش خواهد بخشید، وجود دارد. برخلاف ادعای رهبران طالب، هیچ‌گاهی این گروه بر پیکارجویان خود اشراف نداشته‌اند.

در پایان، صرف توافق با رهبران سیاسی طالبان دردی را دوا نمی‌کند. رهبران سیاسی طالبان باید تعهد کنند که سربازان‌شان در خدمت گروه تروریستی دیگر درنمی‌آیند. اگر توافق با طالبان به‌معنای پایان ناامنی در افغانستان نباشد، صلح با این گروه هزینه‌ی بیش‌تر و مضاعف است.