از ترافیک سنگین و حوصلهسربر موترهای شهر کابل که بگذریم، به ترافیک آدمهایش میرسیم. خیل پراکندهی آدمها از خروسخوان صبح به کوچهها، خیابانها و معابر عمومی میریزند، انگار که چیز مهمی گم کردهاند و سر شب همه سراسیمه دوباره هجوم میبرند به سمت خانههایشان، انگار که گمشدهیشان را نیافتهاند. در این برو و بیای سنگین آدمهای شهر کابل، چیزی که کمتر میتوان یافت، جای پا است. پاها برای رفتن ناگزیر است مدام میان پیادهروها، کنارهی جادهها و دیوارهی جویچهها زیگزاگ بزند، انگار که پیادهروها را برای همه کار ساختهاند، جز برای پیادهها.
در این شهر پیادهروها برای چه امری ساخته شده، عابران یا دستفروشان؟
از پیادهروهای کوتهسنگی، به سمت پل سوخته میروم. دو سمت پیادهرو، بساط دستفروشان پهن است، آنطور فشرده و دامنهدار که جا برای پا گذاشتن نگذاشتهاند. بساطیها بهجای این که برای عابران جا بگذارند تا بگذرند و بروند، بساط بر قرار کردهاند و انواع لوازم زندگی و خوراکی در دمدستترین جای ممکن برایشان فراهم کردهاند؛ آنطور که گویی مامور شدهاند که برای مردم شهر فقط خدمات ارائه کنند، البته مورد استقبال هم قرار گرفتهاند. در این میان عابران هنگام عبور مجبور میشوند زاویه بگیرند و با پهلو بگذرند.
محمد رستمی، ساکن کابل میگوید که از «پیادهرو» فقط اسمی باقی مانده و فضای آن توسط دکانداران و دستفروشان اشغال شده است. آقای رستمی با اشاره به سد معبر توسط دکانداران و دستفروشان، میگوید که این کار در شهر کابل آنقدر نقض شده که دیگر خلاف حساب نمیشود: «دیگر حتا مردم هم از خودشان نمیپرسند که حقی بهنام پیادهرو دارند و چرا باید از آن محروم شوند.»
بیشتر دستفروشان شهر کابل، هر آنجایی که بخواهند بساط پهن میکنند و خیالشان هم نیست جایی که میایستند معبر عمومی، پیادهرو یا کنارهی پلی است برای عبور.
احمدعلی، دستفروش جوان، هفت سال است که در معبر عمومی کوتهسنگی لوازم گوشی همراه و سیمکارت میفروشد. او با دو جوان دستفروش دیگر بساطشان را دقیقا در میانهی پیادهرو پهن کرده و دارند گیم بازی میکنند. میگویند که گاهی ماموران شهرداری گذرشان میافتد و بساطشان را بر میچینند، اما همین که آنها رفتند، دوباره بساط پهن میکنند.
حبیبالله، مرد میانسال، دو ماه است که دستفروشی میکند و جای مشخصی هم برای گاریاش ندارد. میگوید که در این دو ماه هنوز کسی سراغش نیامده تا در مورد موقعیت بساطاش چیزی بپرسد.
شهرداری کابل دو سال پیش اعلام کرده بود که سد معبر، خلاف قانون است و هر فردی که پیادهروها و معابر عمومی را ببندد، جریمه میشود. در ششم قوس سال 1396 عبدالله حبیبزی، سرپرست شهرداری کابل گفته بود که دستفروشان و یا دکاندارانی که با گذاشتن اجناسشان، پیادهروها را مسدود کنند، سههزار افغانی جریمه میشوند.
سخنگوی شهرداری کابل به اطلاعات روز میگوید که انسداد معابر و پیادهروها خلاف قانون است و هنوز هم افراد متخلف جریمه میشوند. نرگس مومند میافزاید که مقدار جریمه 3 هزار افغانی نیست و بستگی به موقعیت آن دارد. جریمهی جاهای مزدحم شهر که عبور و مرور مردم بیشتر است، نسبت به محلهای که ازدحام کمتری دارد، متفاوت است.
با یک نظارهی کوتاه و سرسری میتوان دید که معابر عمومی و پیادهروهای شهر کابل همه در تصرف مغازهداران و دستفروشان است. اغلب یک سمت پیادهروها در اشغال اجناس مغازهداران است و سمت مقابل آن هم در اشغال دستفروشان و گاریچیها و بساطیها. در این میان راه باریکی برای عابران میگذارند که یک وقت سودایشان بیمشتری نماند.
شهرداری کابل می گوید که ماموران این اداره، هر از گاهی برای نظارت و کنترل به نقاط مختلف شهر سر میزنند و با متخلفان هم برخورد قانونی میکنند. پس چرا مشکل رفع نمی شود؟
سخنگوی شهرداری کابل میگوید: «وقتی ماموران نظارت به ساحه میروند، دستفروشها برای چند ساعتی ساحه را به همان شکل اولیاش برمیگردانند و وعده میدهند که دیگر راه را نمیبندند، اما وقتی مأموران در ساحهی دیگری میروند، آنها دوباره پیادهروها را میبندند. ما از هموطنان عزیز خود خواهش میکنیم که در بخشهای مختلف و از جمله غصب پیادهروها با ما همکاری کنند.»
عبدالله حبیبزی، شهردار پیشین کابل در ماه قوس سال 1396 به دستفروشان گفته بود که با صدور مجوز محل فعالیت، آنها را نامنویسی و محل مشخصی را در شهر برایشان تعیین میکند. نرگس مومند میگوید که حالا هم طرح نامنویسی و تعیین محل مشخص برای دستفروشان در حال اجرا است، ولی آنها هیچ رغبتی برای رفتن در محلی که شهرداری تعیین کرده، ندارند.
دستفروشان میگویند جاهایی را که شهرداری برایشان تعیین میکند، مشتری ندارد و مجبور میشوند دوباره به کنار جادها و پیادهروها رو بیاروند.
شهرداری کابل نیز میگوید که هر جایی را که برای دستفروشان تعیین کرده، به چنین مشکلی برخورده است. به گفتهی سخنگوی این اداره، در جایی که شهرداری تعیین موقعیت میکند، دستفروشان مشتری ندارند، زیرا مردم دوست دارند از دمدستترین جای ممکن خریداری کنند: «خواهش ما از هموطنان ما این است که با ما همکاری کنند که بتوانیم شهر منظمی داشته باشیم.»
عبدالرحیم، دستفروش میانسال، شش سال میشود که در کوتهسنگی دستفروشی میکند و هنوز از برنامههای شهرداری برای صدور مجوز و تعیین محل مشخص برای دستفروشان اطلاعی ندارد. او همانطوری که روی گاریاش نشسته، شانه بالا میاندازد و میگوید: «کدام برنامه، کدام طرح؟ اینجا نه دولت است و نه نظم. چهل سالش همینطور به بینظمی و بدبختی گذشت، بیست سال دیگرش هم همینطور میگذرد، دنبال این حرفها نگردید، بروید دنبال کارتان!»