کارشناسان و برخی منابع اطلاعاتی مدعی هستند که مذاکرات صلح افغانستان مجددا آغاز خواهد شد. فارغ از اینکه مذاکرات صلح چه زمانی از سر گرفته میشود، همهی طرفهای درگیر در منازعهی افغانستان به این رویکرد مشترک رسیدهاند که جنگ افغانستان راهحل نظامی ندارد و برای پایاندادن به آن باید به راهحلهای سیاسی فکر کرد. قطعیشدن راهحل سیاسی جنگ افغانستان برای طرفهای درگیر، از سرگیری مذاکرات صلح را تضمین میکند. کارشناسان معتقدند که ایالات متحده پس از متوقفکردن مذاکرات صلح با طالبان به دستور دونالد ترمپ، بهدنبال دستآویز و بهانهای است که با توسل به آن مذاکرات صلح با طالبان را از سر بگیرد.
یازده ماه مذاکرات فشردهی دیپلماتهای ایالات متحده و نمایندگان طالبان اگرچه تا آستانهی امضای توافقنامهی صلح به پیش رفته بود، اما در عمل این توافق بهلحاظ تضمین منافع طرفهای درگیر و پایان خشونت و جنگ در افغانستان میلنگید. بهدلیل عدم مشارکت دولت افغانستان در مذاکرات، آنچه که در پایان حاصل میشد، صرفا آتشبس و توافق صلح میان طالبان و ایالات متحده بود. چنین توافقی الزاما به معنای پایان جنگ در افغانستان و آتشبس میان دولت افغانستان و جنبش طالبان نبود. در صورتی که این توافق منعقد میشد، با توجه به اینکه انعقاد آن پایان جنگ را در افغانستان تضمین نمیکرد و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی افغانستان در آن توافق مشارکتی نداشت، میتوان گفت که این توافق یک تعامل بد میان ایالات متحده و طالبان بود.
مذاکرات صلح افغانستان دیر یا زود آغاز میشود. در صورت آغاز مجدد پروسه، سه ملاحظهی جدی که بتواند پایان جنگ و یک تعامل سیاسی خوب و پایدار میان طرفهای درگیر را رقم بزند باید در پروسه شامل شود:
یکم: در جنگ 18 سالهی افغانستان، یکی از طرفهای اصلی جنگ، جمهوری اسلامی افغانستان بود. دولت و مردم افغانستان در این جنگ، قربانیان بسیاری داده و بهویژه در پنج سال گذشته، پیشقراول اصلی نبرد با شورشگری و تروریزم بوده است. با توجه به قربانیان دولت و مردم افغانستان در جنگ با شورشگری و تروریزم باید سرنوشت سیاسی افغانستان در مذاکرات صلح، یک خط سرخ جدی و اساسی باشد.
در طول یازده ماه مذاکرات میان دیپلماتهای ایالات متحده و نمایندگان طالبان، دولت و مردم افغانستان عملا در این پروسه مشارکتی نداشت. طالبان سرسختانه از پذیرش سهجانبهبودن مذاکرات (ایالات متحده، طالبان و دولت افغانستان) سر باز زدند و ایالات متحده نیز مذاکرات صلح و دوام آن را به حضور رسمی دولت و مردم افغانستان بهعنوان یک طرف اصلی مذاکرات مشروط نکردند. در طرح پروسه، گفتوگوها به دو مرحلهی مذاکرات میان ایالات متحده و طالبان و مذاکرات بینالافغانی تفکیک شده بود. دو مرحلهایشدن مذاکرات خود به تهدیدی باالقوه برای منتجنشدن مذاکرات به پایان جنگ تبدیل شده بود.
در صورت آغاز مجدد مذاکرات صلح افغانستان، باید طرح پروسه از دو جانبهبودن گفتوگوها تغییر کند و دولت و مردم افغانستان بهعنوان یک ضلع مذاکرات در پروسه مشارکت داشته باشد. در صورت غیبت دولت و مردم افغانستان در مذاکرات، بهنظر میرسد مذاکرات میان ایالات متحده و طالبان بیش از آن که گفتوگو و تعامل برای پایان جنگ افغانستان باشد، خروج ایالات متحده از این جنگ است. در آن صورت، جنگ در افغانستان پایان نیافته و تهدیدات این جنگ در قامت تهدیدات استراتژیک تروریستی دیر یا زود یقهی ایالات متحده و متحدان منطقهایاش را خواهد گرفت.
در صورت از سرگیری مذاکرات، اگر به هر دلیل و توجیهی، مشارکت دولت و مردم افغانستان در مذاکرات صلح تأمین و تضمین نشود، باید به هر طریق ممکن، اجرای کل یا بخشهای مهم توافق صلح میان ایالات متحده و طالبان به نتیجهبخشبودن مذاکرات بینالافغانی مشروط شود تا در صورتی که طالبان از مذاکره، تعامل سیاسی و آتشبس سر باز زدند و در پی دوام جنگ در غیبت نیروهای بینالمللی بودند، توافق برگشتپذیر باشد.
دوم: فارغ از مقاومت طالبان و امتناع ایالات متحده از ایجاد فشار بر این گروه برای پذیرش دولت و مردم افغانستان بهعنوان یک ضلع مذاکرات صلح، اختلافات شدید سیاسی در میان جناحهای داخلی نیز مزیدی بر علت بود. جمهوری اسلامی افغانستان در مذاکرات صلح، نهتنها موضع و دیدگاه منسجم و واحدی نسبت به پروسه و میکانیزم مذاکرات و اجرای توافق احتمالی نداشتند که در برخی موارد عملا در تقابل قرار داشتند/دارند.
در جریان مذاکرات صلح میان دیپلماتهای ایالات متحده و نمایندگان طالبان، جناحها و چهرههای سیاسی تأثیرگذار افغانستان در یک پراکندگی و اختلاف نظر عمیق به سر میبردند/میبرند. طالبان موفق شدند که از اختلافات سیاسی داخلی بهصورت برجسته به نفع خود استفاده کنند. این اختلافات عمیق باعث شد که برخی جناحها و چهرههای سیاسی برای گفتوگوهای پراکنده و فاقد تضمینهای اجرایی و رسمی، بهصورت گروهی و فشرده در برابر نمایندگان طالبان صف بکشند و جناحهای سیاسی دیگر، در نقطهی عکس این موضع قرار بگیرند و چالشهای پروسه را چارج کنند. با این اختلافات عمیق سیاسی در جبههی جمهوری اسلامی افغانستان، طالبان در موضع منسجم و برتر قرار گرفتند.
در موازات با تأکید بر سه جانبهبودن مذاکرات یا دستکم مشروطشدن اجرای توافق صلح میان ایالات متحده و طالبان به حسن نیت این گروه در مرحلهی مذاکرات بینالافغانی، اختلافات سیاسی داخلی بر سر چگونگی مذاکرات با طالبان و میکانیزم دستیابی به توافق بینالافغانی و اجرای آن باید به انسجام برسد. در صورتی که اختلافنظرهای سیاسی در این سطح ادامه یابد، برآیند آن جز تقویت موضع طالبان، منتجشدن مذاکرات بینالافغانی به یک تعامل سیاسی بد برای جمهوری اسلامی افغانستان و ذی نفع برای گروه طالبان نخواهد بود.
مسئولیت سرنوشت مذاکرات صلح و توافقی که از آن خارج میشود مستقیما به جناحها و چهرههای سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان برمیگردد. اگر جبههی جمهوری اسلامی افغانستان مواضع و دیدگاههایشان را توحید نکرده و با رویکردی منسجم و هماهنگ در مذاکره با طالبان قرار نگیرند، توافق صلح با طالبان، یک باخت جدی روی دست جمهوری اسلامی افغانستان خواهد گذاشت.
سوم: 18 سال پس از سقوط امارت اسلامی، افغانستان در بعد سیاسی و اجتماعی، به تغییرات چشمگیری دستیافته است. اکنون، آزادی بیان، حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی، آزادیهای مدنی، رسانههای آزاد و احزاب سیاسی مستقل بخش غیرقابل انکار جامعهی سیاسی و اجتماعی افغانستان در هر تحول و تغییر سیاسی و اجتماعی است. افغانستان جدید با هویت متکثر و مدنی، بر هر رخداد سیاسی و اجتماعی تأثیرگذار است و هر تغییری که در این جغرافیا روی دست گرفته شود، بدون حضور این واقعیتهای اجتماعی انکارناپذیر، محکوم به شکست است.
مصالحه با طالبان در بعد سیاسی و اجتماعی صرفا با نیروهای سیاسی سنتی ممکن نیست. بخش قابل توجهی از ماجرا و موفقیت این پروسه به آشتی و توافق طالبان با افغانستان جدید و نیروهای سیاسی و اجتماعی نوظهور وابسته است. طالبان باید با جامعهی مدنی، زنان، رسانهها و اقلیتهای مذهبی افغانستان نیز به توافق و مصالحه برسند. در واقع مصالحهی اصلی اگر قرار باشد صورت بگیرد، میان طالبان و افغانستان جدید، متکثر و نوگرا است.
در مذاکرات صلح افغانستان اعم بر مذاکرات دوحه و گفتوگوهای بینالافغانی، افغانستان جدید و نیروهای نوگرا و متکثر که یکی از طرفهای اصلی جنگ و صلح افغانستان هستند، بهصورت قطعی غایب بود. هم طالبان و هم جامعهی سیاسی افغانستان نسبت به حضور معنادار و تأثیرگذار این نیروها در پروسه نگاه حذفی و بدبینانه داشتند اما واقعیت این است که هیچ صلحی بدون حضور و مشارکت این نیروها ممکن و اجرایی نیست. ممکن است که در کوتاه مدت، توافق سیاسی میان طالبان و جامعهی سیاسی سنتی افغانستان منعقد و اجرا شود، اما در درازمدت نزاع افغانستان جدید و نوگرا با توافق صلح طالبان و جامعهی سنتی سیاسی افغانستان آغاز خواهد شد.
با آغاز مجدد پروسهی صلح افغانستان، ایالات متحده، طالبان و گروههای سیاسی سنتی افغانستان باید بپذیرند که این پروسه بدون مشارکت معنادار و تأثیرگذار نیروهای سیاسی و اجتماعی جدید و نوگرای افغانستان به مقصود نخواهد رسید. شمولیت گروههای سیاسی و اجتماعی جدید و تکوینیافته پس از سقوط امارت اسلامی، یک توافق صلح همهجانبه، پایدار و قاطع را تضمین میکند.