عیسا قلندر
به این پاراگراف توجه کنید: «جلالتمآب اشرف غنی، رییسجمهور منتخب جمهوری اسلامی افغانستان طی یک ویدیو کنفرانس با والی و ولسوالهای ولایت فاریاب در مورد مشکلات این ولایت به خصوص افزایش ناامنی صحبت کرده و به آنها هدایات لازم را سپرد. رییسجمهور در این کنفرانس به مشکلات ولایت فراه از زبان والی و ولسوالهای این ولایت گوش سپرده و از آنها خواست که طی دو هفتهی آینده خواستهها، امکانات، فرصتها و محدودیتها را شناسایی و با مقام عالی ریاستجمهوری شریک کنند تا در اسرع وقت به مشکلات و خواستههای منطقی رسیدگی و از فرصتها استفاده شود. ولایت فاریاب یکی از ولایات کلیدی و استراتژیک افغانستان است که در محراق توجه مقام عالی ریاستجمهوری قرار داشته و رییسجمهور همواره اوضاع کشور را از نزدیک تحت نظارت دارد.»
این پاراگراف چه مشکلی دارد؟ هیچ. یک پاراگراف خیلی محترمانه است. اما اگر کمی دقت شود، چند اشکال خیلی خیلی کوچک دارد و شاید اصلا مشکل بهحساب نیاید. اول اینکه، وقتی در نوشتههای رسمی ارگ ریاستجمهوری با اصطلاح «رییسجمهور منتخب» برمیخوریم، ممکن با خود فکر کنیم که چرا روی منتخببودن آقای اشرف غنی بهعنوان رییس جمهور اینقدر تأکید میشود؟ شاید نویسندهی چنین متن میخواهد به مخاطبانش دیکته کند که آقای غنی از دل انتخابات 2014 رییسجمهور شده، نه براساس پادرمیانی و تقسیم جو بهدست وزیر خارجهی امریکا آقای جان کری. شاید هم یک رقم لج وجود دارد. همه میدانیم که عدهای از مردم آقای غنی را بهعنوان رییسجمهور «منتخب» قبول ندارند و او را به چشم کسی میبیند که با چالاکی و قدرت توانست لقمهی تقریبا قورتشده را از کام عبدالله عبدالله بیرون بکشد و آن را به دو حصهی نابرابر تقسیم کند و قسمت بزرگترش را خود نوش جان فرماید و باقیماندهاش را هم بدهد به عبدالله عبدالله. در ادامه میخوانیم که فاریاب یکی از ولایات کلیدی و استراتژیک کشور است و همواره در محراق توجه رییسجمهور اشرف غنی قرار داشته است. کسانی که خبرهای کشور را دنبال میکنند میفهمند که فاریاب سالهاست زیر پای مافیا و تروریستها خُرد میشود و مردم این ولایت با سختیها و مشقات زیاد روبهرویند. بعدش وقتی میخوانیم که رییسجمهور به مقامات محلی آن ولایت هدایت داده که مشکلات و چالشها را بررسی کرده و خواست مردم را با مقام عالی ریاستجمهوری شریک کنند تا در اسرع وقت به آنها رسیدگی شود. شاید با خود بخندیم و بگوییم که بحران و ناامنیهای فاریاب کماکان ادامه خواهد داشت. چون قبلا آقای غنی هزاران مورد دیگر را هدایت و دستور داده بود که در اسرع وقت رسیدگی شود، اما نشده. بههر صورت، اینها همان مشکلات کوچکی بودند که در یک پاراگراف خیلی محترمانهی ارگ وجود دارد.
حالا به این پارگراف توجه کنید: «جلالتمآب اشرف غنی و جلالتمآب داکتر عبدالله عبدالله با هم در قصر چارچنار دیدار کردند. در این دیدار هر دو طرف روی مشکلات کلان کشور بحث همهجانبه کرده و تأکید نمودند که منافع ملی در شرایط فعلی اولویت حکومت است و رهبران حکومت وحدت ملی با تمام توان در جهت تأمین وحدت ملی، آرامش و ثبات در افغانستان تلاش خواهند کرد. همچنان رییس اجراییه حکومت وحدت ملی در این دیدار به رییسجمهور یادآور شد که مشکلات پیشآمده در خصوص رهبری وزارتهای انرژی، آب و برق و امور خارجهی کشور بهشدت روحیهی ملی را آسیب زده و ادامهی این جنجالها ممکن خسارات جبرانناپذیری بر وحدت ملی وارد کند و آن وقت مسئولیت آن به ارگ ریاستجمهوری برخواهد گشت.»
من شخصا در این پاراگراف هیچ مشکلی نمیبینم، حتا مشکل کوچک هم نمیبینم. ما باید میان مشکل و اختلاف فرق قایل شویم. آنچه در این پاراگراف بیداد میکند، اختلاف میان آقایان غنی و عبدالله است. در واقعیت امر، غنی هیچ مشکلی با عبدالله ندارد و عبدالله هیچ مشکلی با غنی ندارد. هردو مست و خرامان چرخهی لق حکومت وحدت ملی را میچرخاند. در عین حال که با هم اختلاف دارند.
حالا اگر به پاراگرافهای محترمانه و مشکلات و اختلافات شدید مقامات درجه یک حکومت نگاه کنید، یک چیز را متوجه میشوید. همهی این بزرگان در گفتار و ظاهر احترام همدیگر را دارند و همدیگر را با القاب چون جلالتمآب میخوانند. اما در باطن و در واقع، چیزی دیگری هستند. به هم فحش نمیدهند، اما چاقو را تا بیخ دسته گور میکنند. همدیگر را توهین نمیکنند، اما علیه هم یک پشتاره پرونده تشکیل میدهند. در لافوگزافها همواره به مردم اهمیت میدهند و هرکاری که میکنند، میگویند برای مردم است، اما در واقع، چیزی که اهمیت ندارد مردم است. از توجه به ولایات سخن میگویند اما خودتان میبینید که چه هرجومرجی است. به اینها میگویند قاعدهی بازی؛ قاعدهای از قواعد. برای همین وقتی یکی از مقامات از خرابکاری یکی دیگرش سخن میگوید، فورا نوچههای مقام خرابکار به صحنه میآیند و میگویند که قاعده بازی را رعایت کنید.