فاطمه جعفری، عضو شورای ولایتی هرات
این روزها بیشتر مردم هرات، مخصوصا زنان و فعالان مدنی خشمگین و ناراحتند، ولی یک ملاّی تندرو، سرمست از ایجاد یک موج و امیدوار به موجسواری دلپذیر و طولانی. در این سیاهه به سه نکته در باره ی همین ماجرا به صورت مختصر اشاره خواهد شد: یک؛ نکتهی مثبت که مایهی امید و دلگرمی است، دو؛ هدف این کاسه داغتر از آش هراتی و سه؛ انتظار مردم و مخصوصا زنان از حکومت.
اینکه دیگر بخش بزرگی از زنان مثل سالیان گذشته به ملا و حاکم و تندرو مذهبی سر خم نمیکنند و ساکت نمینشینند و نه تنها از حقوق خود آگاهند و برای حفظ آن درفیسبوک و صفحات اجتماعی اعتراض میکنند، بلکه مسئولین ولایت را میبینند و هشدارگونه حقوق خود و مکلفیتهای حکومت محلی و جایگاه ملا را یادآوری میکنند، باعث خوشی و دلگرمی است. زنان امروز هرات با صدای بلند در رسانهها و در حضور ملا و والی، حقوقشان را مطالبه میکنند. تنها زنان نیستند که برای حقوقشان مبارزه میکنند، بلکه مردان باغیرتی هم هستندکه در کنار زنان میایستند، دلسوزانه و بیپروا در کنار زنان میایستند و از دولتیها و مناسبات سیاسی حاکم بر هرات که والی صاحب هرات چند روز پیش با رفیق خواندن آن ملا از بخشی از آن پرده برداشت، نمیهراسند و محافظهکاری نمیکنند، ملاحظاتی که بیشک در شرایط سیاسی فعلی هر کس به نوعی با آن دست به گریبان است، همهی اینها نشانههای مثبتی است که ارزان و آسان به دست نیامده است.
به عنوان یک زن خوشحالم که میبینم با همهی تبلیغات منفی علیه زنان، زنان بیدارتر، منسجمتر و با انگیزهتر از هر زمان دیگری برای صیانت از حقوق و آزادیهای خود مبارزه و دادخواهی میکنند و اجازهی تکرار دوران سیاه طالبانی را نمیدهند. امروز فقط زنان نیستند که برای حقوقشان دادخواهی میکنند، شمار بزرگی ازمردان و رسانهها درکنار زنان هرات در حال مبارزه و دادخواهی هستند. گویا این تحرکات آزمون اثبات مدنیت هرات است نه فقط حقوق زنان هرات که تهدید میشود. مسلما افراطگرایی و تندرویی، در شهر گوهرشاد بیگم، شهر خواهران پل مالان ساز، شهر مهریهای هروی و ملکههای جلالی نباید جایگاهی داشته باشد و حرکتهای امروز فعالین مدنی و زنان هرات نوید فرداهای بهتر را میدهد، فرداهایی که رواداری و تسامح دینی و مذهبی و برابری جنسیتی گفتمان غالب هرات خواهد بود و فرداهایی که امروز با وجود تعداد زیادی زن خبرنگار، زن مدیر رسانه و زن فعال در صفحات مجازی، زن مسئول و مسولیتپذیر، رسیدن به آن، مطمینتر به نظر میرسد.
و اما ماجرای این ماجراجوی هراتی، این ملا سالهاست که در تلاش مذبوحانهای برای مطرح کردن خود است. از گریاندن مردم پای منبرش که یک روش ایرانی-شیعی است تا افغانی و هراتی برای تحریک احساسات مردم گرفته تا چند سال پیش که با دامن زدن به تعصبات مذهبی تلاش کرد، شاگردان را از رفتن به مکاتب شیعه باز دارد و به این شکل خود را مطرح نماید که موفق نشد. دو سال پیش هم در رسانهی دیگری شروع کرد به انتقاد تند از حکومت که چرا شیعیان را در ساختار سیاسی افغانستان جای دادهاند تا به این شکل خودی نشان دهد، بلکه با عکسالعمل شیعیان چند تلوزیونی با او مصاحبه کند که نتیجهای نداد و شیعیان چندان اهمیتی به وی ندادند و فرصتی که برای پیدا کردنش حاضر بود، تن به هر خفتی بدهد برای او مهیا نشد. این بار با مطرح کردن موضوع زنان تلاش کرد تا بخت خود را بیازماید. این روش آخر، روش مطمینتری بود چرا که اکثر گروههای تروریستی دیگر هم موفق شدند تا با همین روش خود را مطرح نمایند و برای ماجراجوییهای خود دونر پیدا کنند.
طالبان و القاعده با محدود کردن حقوق و آزادیهای زنان خود را مسلمانتر از بقیه معرفی کردند. داعش با اسارت و تجاوز بر زنان و باب کردن جهادالنکاح خود را بیشتر بر سر زبانها انداخت. در آفریقا بوکوحرام با ربودن دهها دختر از مکتب، خود را تیتر خبری نیویورکتایمز و واشنگتنپست و الجزیره ساخت و این ملای هراتی هم با چند روز گوش دادن به سرخط خبرها فهمید زنان میتوانند نام او را در طلوع و بیبیسی و صدای امریکا تیتر بسازند. شاید باعث شود دری به تختهای بخورد و او را معروف کند و حالا با گرفتن یک کنفرانس خبری شکها را به یقین تبدیل کرد. به راستی امروز این ملا چه حرف جدیدی برای گفتن داشت که ارزش خبر شدن را داشته باشد؟ فقط تلاشی برای چسپاندن خمیرش به تنوری که فکر میکرد گرمش کرده است، فراخوان داد و رسانهها را دعوت کرد و برای بیشتر کردن پیازداغش فقط ورود زنان را ممنوع کرد و همین باعث شد که باز جالب و متفاوت به نظر برسد و رسانهها که خبر جدیدی دستگیرشان نشده بود به غیر از تکرار همان حرفهای گذشته ناچار ممانعت وی از حضور زنان در کنفرانس خبری را گزارش کردند و به این ترتیب ایشان را بر اسب مراد سوار ساختند.
و اما نکتهی آخر و مهم: به نظر نگارنده پس از سال 2001 دوستان بینالملی هم برای بلند بردن آگاهیهای مدنی، حقوقی، سیاسی و شهروندی در افغانستان سرمایهگذاری کردند و هم برای بهبود حکومتداری خوب و دموکراسی که من فکر میکنم در مورد اول، به حق نتیجهی مثبتی داشته و شهروندان امروز اعم از زن و مرد تا حد زیادی نه تنها تا حقوق سیاسی، انسانی و مدنی خود آشنا شدهاند که باورمند گشته و این حقوق را از آن خود دانسته و برای اعادهی آن مبارزه میکنند و این دستآورد بزرگی برای جامعهای است که سالها گفته میشد بسترهای دموکراسی و مردمسالاری درآن مهیا نیست و از این رو این تجربه محکوم به شکست است. این دیدگاه با این حرکات مدنی به چالش جدی کشیده شده است یعنی آنچه مربوط به مردم است تا حد زیادی اصلاح شده و انکشاف یافته است تنها آن قسمت مربوط به حاکمیت قانون و قسمت دولتیاش باید خود را اثبات سازد، چون مردم بارها خود را ثابت ساختهاند که حامی مردمسالاری و عدالت اجتماعی هستند و این اعتراضات گواه آگاهی و مبارزهی آنها برای صیانت از این حقوق مشروعشان است.
حالا توپ در میدان حکومت است این که آیا حکومت از قدرت مشروع خود برای صیانت از حقوق شهروندان به موقع و به اندازهی لازم استفاده میکند یا اجازه میدهد تا ملاحظات سیاسی و رفاقتهای شخصی، حقوق و آزادیهای شهروندان را محدود نماید؟ آیا شعار همه در برابر قانون برابرند و هیچ افغان از افغان دیگر برتر نیست، فقط شعار بوده یا در واقعیت هم زن و مرد افغان برابرند و به یک اندازه مورد حمایت؟ آیا این حکومت عزم شکستن حداقل شاخهای پلاستیکی را دارد یا خودش شاخساز است؟
این نوشته را با جملهای از جان لاک به پایان میبرم: «هرکجا قانون متوقف شود جباریت آغاز میشود.» و آیا قرار است در هرات دورهی جدیدی از جباریت آغازشود؟