محمدامان ریاضت
اظهار نظر در مسایل مربوط به دین و باورهای سربستهی افراد بسیار سخت و پر خطر است؛ چون دین واقعاً مقدس است، اما افراد دیندار، باورهای دینی خود را مقدستر میدانند. باورهای دینی بسیاری از افراد برخواسته از شناخت ناچیز از صورت دین است. باورهای دینی افراد در کمتر موردی از مطالعهی عمیق، تفکر و شناختشان از دین و پیامهای آن آمده است. بنابراین، باورهای سربسته، غیرقابل بحث و واکاوی منطقی و علمی است.
افراد اگر احساس کنند که یک حرفی در مخالفت با باورهای سربستهیشان گفته شده است، در صدد دفاع از آن با هر ابزاری میروند؛ ابزاری مشروع یا نامشروع. این افراد از توهین، دشنام، طرد و تکفیر آغاز میکنند و به ترور و قتل که از بزرگترین رفتارهای غیراسلامی است، میانجامند. آنها به رفتار، گفتار و پندار خود که بزرگترین پیام قرآن است، نمیبینند.
دو روز پیش یک یادداشت کوتاه دربارهی اقدامهای مولوی مجیبالرحمان انصاری در فیسبوک نوشتم. تعداد زیادی از افراد در پای این یادداشت کوتاه مخالفت شدیدشان را با من و علاقمندی شدیدشان را به عملکردهای مولوی مجیبالرحمان انصاری ابراز کردند. باور من این بود که شاید بسیاری از افراد جامعهی امروزی به این رشد عقلی و مغزی رسیدهاند که اقدامهای مولوی مجیبالرحمان را نادرست و پیامدهایش را خطرناک ارزیابی کنند، اما باور من در بارهی جامعهی امروزی و افراد تحصیلکرده و روشنفکر آن نادرست و ناامید کننده بود.
با این پیشدرآمد، میخواهم در بارهی اقدامهای مولوی مجیبالرحمان انصاری خطیب مسجد جامع گازرگاه هرات، نگرانیهایی را مطرح کنم. اقدامهایی که به نظر میرسد برخی از باورهای شدید و خط سرخ شمار زیادی از مردم است.
باور من این است که شکل ایجاد و چگونگی اقدام مولوی مجیب الرحمان انصاری با شکل ایجاد و چگونگی اقدام طالبان در سالهای 1994 تا 1995 میلادی بسیار مشابه است. در سال ۱۹۹۴ میلادی در اوج جنگهای داخلی افغانستان، گروهی از طلبههای مدرسههای پاکستان در منطقهی «سپین بولدک» ولایت قندهار آمدند و نام خود را تحریک اسلامی طلبای کرام نهادند. این گروه به رهبری ملا عمر به سرعت مناطقی را در جنوب افغانستان که زیر تسلط دولت مجاهدین به رهبری استاد برهانالدین ربانی بود، اشغال نمودند. آنها چند وقت بعد از اعلام موجودیت، ولایت قندهار یکی از ولایتهای مهم افغانستان را تصرف کردند. افغانستان در آن وقت درگیر جنگ داخلی بود؛ وضعیت اجتماعی کشور به شدت بیثبات و رفتارهای نادرست هم فراوان.
طالبان در چنین زمانی با شعار اسلام، تطبیق احکام شریعت، بیرق و لباس اسلام ظهور کردند. آنها امنیت شاهراهها را گرفتند و با برخی اقدامهایشان، خود را نجاتدهندهی وضعیت بیثباتی در آن منطقه معرفی کردند. آنها به دل همه چنگ زدند و هیچ کسی مانع فعالیت و گسترش قلمروشان نشد. رفتارهای دگماتیستی طالبان، مثل امروز محبوب قلبهای مردم شد و امیدواریهایشان بسیار زیاد. هیچ کسی مقاومت نکرد و هیچ کسی چیزی نگفت. طالبان تازه به میدان وردک و لوگر رسیده بودند که همه متوجه یک نکتهی مهم شدند: طالبان گروه ناجی نه بلکه ابزار دست پاکستان و دیگران است. آن زمان ناوقت شده بود و طالبان کابل را گرفتند. دکتر نجیبالله، رییسجمهور وقت و شاهپور احمدزی برادر دکتر نجیبالله را بیهیچ پرسوپال و محاکمهای در چهاراه آریانا در حضور عام به دار آویختند. همه را دور زدند و امارت اسلامی بنا کردند. مجسمههای تاریخی بامیان را نابود کردند و فوراً از سوی پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی، به رسمیت شناخته شدند.
حالا در سال 2019 میلادی، یک شخصی به نام مولوی مجیبالرحمان انصاری که من شنیدم در عربستان تحصیل کرده است و دیدگاههای ضد وحدت ادیان و مذاهب دارد، با شعار اسلام، تطبیق احکام شریعت، بیرق اسلام و لباس سفید که به یک تعبیر، پوشیدن کفن و اظهار مردن در راهی است که خودشان اسلامی تعریف کردهاند، در هرات ظهور کرده است. او به حکومت و قانون اساسی اسلامی پشت پا زده است و مردم را واضح به همکاری با خود دعوت کرده است. او کارش را با ایجاد ادارهی امر به معروف و نهی از منکر آغاز کرده است و پیامش را هم از حجاب زنان با تفسیری که خودش دارد. او گفت که احکام شرعی را خودش تطبیق میکند و در این راه منتظر حکومت نیست. او گروه و محافظ تفنگدار دارد و پیامهای خود را همچون ابوبکر البغدادی نشر میکند. کنفرانس خبری میگیرد و زنان را برای پوشش آن اجازه نمیدهد. او با نام شریعت به زنان حق کار و حق تحصیل تعیین میکند و همینطور با استفاده از شرعیت و تفسیر و تعبیر خودش برای همه تعیین تکلیف میکند و ادامه دارد… او ملا عمر و ابوبکر البغدادی زمان خود است. تفسیر و روایت خودش از اسلام درست است و تمام.
در یک مرحلهی از تاریخ شکلگیری و گسترش داعش، هرات باستان ما ناخواسته میزبان یک تعداد از رهبران نخستین داعش و هوادارانشان بوده است. شاید به این دلیل که یک ولایت سرحدی است و راه فرار به ایران، ترکیه و سرزمینها آلوده با درختچههای تروریستی و شاید اینکه مولوی مجیبالرحمان آنجا نفوذ و پایگاه دارد.
با این همه، مردم بدون اینکه چگونگی ایجاد، فعالیت و دیدگاه مولوی مجیبالرحمان انصاری را به بحث و بررسی منطقی بگیرند و به آیندهی آن فکر کنند، به صورت مسأله و پیامهای حجاب فرض است، نگاه و قضاوت میکنند. آنها بدون اینکه زحمت فکر کردن در بارهی پیامدهای اجتماعی رفتار و گفتار این به اصطلاح مولوی را به خود بدهند، دست به دفاع از مرجعیت و فعالیتهای مولوی مجیبالرحمان انصاری و تقدسبخشی به آن میزنند. امروز یادداشت فیسبوکی یک جوان و دکتر طب را خواندم که با اصطلاحهای به شدت تقدسبخش و امیرالمومنینگونه از اقدامهای مولوی مجیبالرحمان حمایت کرده است. دیری نیست که او امیرالمومنین افکار عمومی و ملا عمر زمان خود شود.
اسلام دین بزرگی است. هر کسی مبتنی بر آن برای مشروعیت دینی بخشیدن به عملکردهای خود، تفسیر و تعبیری دارد. ملا هیبتالله، ابوبکر البغدادی، اسامه بن لادن، مولانا مجیبالرحمان و هر کسی دیگر، اسلام خود را میآورد و برای عملی کردن آن جنگ و خشونت میکند. درحالیکه اسلام از همه و پیراون آن است. هر کسی با توجه به فهم و شناخت خودش آن را عملی میکند. هر کسی گناه میکند و جزای آن را در دنیا و آخرت میبیند. مولانا مجیبالرحمان کدام پیامبر و ولی خدا نیست که متصدی دین من و میلیونها تن دیگر شود و پیروان آن را مثل البغدادی با هم بجنگاند. اسلام دین اعتدال و آرامش است. اسلام دین وحدت و آشتی است. اسلام دین هر زمان است. اسلام ابزار دست کسی نیست که آن را در جهت رسیدن به مطالبات سیاسی، شهرت، قدرت، ثروت و یا خدمت به شبکههای استخباراتی و یا اهداف گوناگون به کار بگیرد.
بنابر این، لازم است تا دانش آموختهگان بیدار، با ایمان و روشنفکر، فرصت پذیرش و بزرگنمایی افرادی همچون مولوی مجیب الرحمان انصاری را در جامعه ندهند. این افراد با فهم و ضمیر روشن خود میباید انصاریها را در خود هضم کنند و برای آنها درس دین، سیاست و فرهنگ بدهند. دین تنها در عربستان سعودی و دست مولانا مجیب الرحمان نیست. دین در ترکیه، ایران، مصر و سرزمینهای دیگر نیز است. دین در کشور، قرآن شریف و کتابخانههای خود ماست. دین در قلب یک بیوه فرزند دار و گرسنه است.
در کنار این، فهم من این است که حکومت در راستای جلوگیری از فعالیتهای غیر مسئولانه مولوی مجیبالرحمان انصاری اقدام جدی نکند. بازدداشت یا سرکوب مولوی مجیبالرحمان انصاری، زمینهی بسیج و گسترش هواداران سربسته و سراپا تسلیم او را زیاد میسازد و زمینهی ایجاد یک گروهی «در درازمدت تروریستی» دیگری را تقویت میبخشد. بهتر آن است تا حکومت او را به نرمی پذیرفته و در داخل یا خارج از کشور ارتقای ظرفیت کند و آن را با جهان علم و دین آشنا بسازد. بهتر آن است تا اجازهی فعالیتهای نادرست وی به شیوهی نرم گرفته شود و حکومت خود با توجه به قوانین کشور که مبنای اصلی آن احکام شریعت است، قانون را در جامعه تطبیق کند.