«اگر به مادرم مواد نرسد، مرا لت می‌کند»

«اگر به مادرم مواد نرسد، مرا لت می‌کند»

تلگراف استفانی گلینسکی
مترجم: جلیل پژواک

مهدی هفت ساله از وقتی که یادش می‌آید زیر خیمه، در پناه چند سنگِ روی هم چیده‌شده در وسط یک قبرستان، زندگی می‌کند.

او روزانه در شهر کار می‌کند، شهر «زرنج» که زادگاه مهدی است، در جنوب‌غرب افغانستان و در مرز با ایران واقع شده است. زرنج مرکز قاچاق مواد مخدر به ایران و سپس به اروپا است.

مهدی خیابان‌های شهر زرنج را با پای برهنه یکی‌یکی در جست‌وجوی بوتل‌های پلاستیکی طی می‌کند، تا آخر روز آن‌ها را بفروشد و پول آن را که مبلغی در حدود 50 افغانی است به خانه ببرد. درآمد روزانه‌ی مهدی مستقیم به جیب مادرش می‌رود؛ مادری که معتاد تریاک است.

مهدی هرگز مکتب نرفته، اما می‌تواند قیمت یک گرام تریاک را که در زرنج در ازای هشتاد افغانی به‌دست می‌آید، محاسبه کند.

صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) می‌گوید که در سراسر افغانستان صدها هزار کودک خردسال مشغول به کار هستند؛ تنها در کابل، شصت‌‌هزار کودک کار خیابانی می‌کنند.

بیش‌تر این کودکان نان‌آور خانواده‌های خود هستند، اما کودکانی که پدر و مادرشان معتادند، اغلب مجبور می‌شوند کار کنند و پول مواد و ادامه نشه‌ی والدین خود را جور کنند.

دیدبان حقوق بشر در گزارش خود می‌گوید که دست‌کم یک-چهارم کودکان پنج تا 14 ساله‌ی افغان، برای حمایت مالی از خود یا خانواده‌‌های خود کار می‌کنند و تنها نیمی از آن‌ها به مکتب می‌روند.

دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد می‌گوید که افغانستان همچنان تولیدکننده‌ی بیش از 90 درصد تریاک جهان است و هرساله، حدود 375 تُن هروئین از افغانستان وارد بازار جهانی می‌شود.

با این‌حال، آنچه کم‌تر مورد توجه قرار گرفته، تأثیر مواد مخدر روی خود افغان‌ها است.

زرنج، زادگاه مهدی، مرکز صادرات مواد مخدر افغانستان، خانه‌ی 50 هزار نفر و حدود 10 هزار معتاد است.

طی سال‌های اخیر، اعتیاد به مواد مخدر در افغانستان پیوسته رو به افزایش بوده است. با توجه به این‌که در 40 سال گذشته این کشور شاهد هیچ سرشماریِ نبوده، دشوار است که آمار دقیق معتادان افغانستان را برآورد کرد.

«سروی ملی مصرف مواد مخدر» در افغانستان نشان می‌دهد که بین 2.9 تا 3.6 میلیون مصرف‌کننده مواد مخدر در این کشورِ تقریبا 37 میلیون نفری وجود دارد. این یعنی به‌طور متوسط از هر ده نفر یک نفر معتاد است و مواد مخدر مصرف می‌کند.

مهدی می‌گوید: «اگر به مادرم مواد نرسد، مرا لت می‌کند.» او با توضیح این‌که خودش مواد نمی‌کشد، اعتراف می‌کند که وقتی در خیمه است و مادرش تریاک می‌کشد، در معرض دود تریاک قرار گرفته و آن‌ را تنفس می‌کند.

تعداد روزافزونی از کودکان افغانستان در نبرد با اعتیاد قرار دارند. در اغلب موارد، والدین معتاد این کودکان، به آن‌ها از سنین خیلی پایین مواد مخدر می‌دهند. در زرنج، مرکز ولایت نیمروز، مواد مخدر به‌طور گسترده‌ای در دسترس است و تریاک، هروئین و شیشه بیش‌ترین مشتری را دارند.

مایل‌ها دورتر در کابل، پایتخت افغانستان که خانه‌ی حدود 6 میلیون نفر است و در محاصره‌ی کوه‌های هندوکش، دمای هوا در ماه‌های طولانی زمستان زیر صفر درجه می‌رود.

در یک دهه‌ی گذشته، هجوم افغان‌ها از نقاط مختلف افغانستان منجر به تراکم جمعیت و گسترش سریع نفوس در کابل شده است. در نتیجه بسیاری از محله‌های پایتخت «غیرپلانی» و غیرمعیاری ساخته شده است.

فریبای 10 ساله روزها در خیابان‌های شهر آب و کیسه پلاستیکی می‌فروشد و شب‌ها با 20 تا 50 افغانی به خانه برمی‌گردد. او که یکی از شش دختر خانواده‌اش است، می‌گوید: «پدرم معتاد و بدخوی است. او از ما پول طلب می‌کند و به همین دلیل من مجبورم کار کنم. وقتی خانه می‌آیم، درآمد خود را به پدرم می‌دهم.»

خواهر 14 ساله‌ی فریبا اخیرا راه برون‌رفتی از کار در خیابان‌های شلوغ شهر کابل پیدا کرده است. فریبا می‌گوید: «او نامزد شده و به زودی ازدواج خواهد کرد. به این خاطر دیگر کار نمی‌کند. [اگر او کار کند] برای خانواده‌ام شرم است.»

ازدواج کودک در افغانستان رایج است. یونیسف می‌گوید که حدود 30 تا 40 درصد زنان افغان قبل از 18 سالگی ازدواج می‌کنند.

فریبا با اشاره به این‌که روزانه در خیابان‌های پایتخت مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد، می‌گوید: «من روزهایم با ترس سپری می‌شود اما از ازدواج نیز می‌ترسم.»

او زیرلب می‌گوید: «چیزهایی که مردان به من می‌گویند را نمی‌توانم بازگو کنم، خیلی زشت است. گاهی اوقات، مردان سعی می‌کنند مرا سوار موتر خود کنند. مادرم گفته هرگز با آن‌ها نروم.»

سونیا نظامی، رییس آموزش و پرورش در موسسه «اقدام برای توسعه» که یک سازمان کمک‌رسان افغان برای کمک به آموزش کودکان کارگر و خیابانی است، می‌گوید: «خیابان‌ها پر از خطر است. برخی کودکان مورد لت‌وکوب و آزار و اذیت قرار می‌گیرند. در مواردی مجبور به خرید و فروش مواد مخدر می‌شوند. آن‌ها ناچار هستند، زیرا مجبورند برای خانواده‌ی خود پول جور کنند چون بیش‌تر والدین آن‌ها نمی‌توانند برای خود کار پیدا کنند.»

نظامی، خیابان‌های کابل را در جست‌وجوی کودکان کار می‌گردد و تلاش می‌کند والدین آن‌ها را متقاعد کند که فرزندان خود را به مکتب بفرستند. نظامی تا کنون در کار خود موفق بوده است؛ حدود 206 کودک کار و خیابانی در سراسر کابل اکنون به صنف می‌روند.

نظامی می‌گوید: «کودکان افغان تمام انواع کارها را انجام می‌دهند. آن‌ها کفاشی، دست‌فروشی، خشت‌پزی یا حتا گدایی می‌کنند. آن‌ها تحت فشار شدید قرار دارند و اکثرا بین 6 تا 14 سال سن دارند. آن‌ها اغلب نمی‌دانند درآمدشان صرف چه چیزی می‌شود.»

در زرنج، مهدی می‌گوید که آرزوهایی دارد؛ می‌خواهد به مکتب برود، می‌خواهد داکتر شود، می‌خواهد توپ فوتبال داشته باشد و با دوستانش بازی کند. او به آرامی می‌گوید: «اما درآمدم حتا برای غذا کافی نیست. مادرم نیز اجازه نمی‌دهد به درس بروم. برای من او همیشه به مواد مخدر معتاد بوده است. زندگی را غیر از این، طور دیگری نمی‌شناسم.»

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *