گاردین – ستیفنی گلینزکی
برگردان جلال نظری
نسل جدیدی از شاعران در افغانستان، به وجههی فیزیکی عشق و جدایی در شعرهایشان میپردازند
هفتهها میگذرد که هدا خموش در قرنطین خانگی بهسر میبرد؛ این بانوی 23 ساله اما به این شیوهی زندگی عادت کرده است. او بعدازظهرها مینشیند و با رویکرد اروتیک شعر مینویسد. درحالیکه دیدار با دوستان و آشنایان قدغن است، هدا با خیلیهای دیگر به شعر اروتیک روی آورده است و میگوید: «شعر اروتیک این روزهای دشوار را قابل تحمل میکند.»
افغانستان 38 میلیون جمعیت دارد و آمار رسمی مبتلایان به ویروس کرونا در این کشور به چهارهزار و 963 مورد رسیده است و 127 مورد مرگ ناشی از ابتلا به این ویروس نیز گزارش شده است، اما بهدلیل آزمایشهای محدود، شمار مبتلایان احتمالا بهمراتب بیشتر است.
افغانستان دارای فرهنگ ادبی طولانی و شکوفاست که در دورهی طالبان، هنگامی که کتابخانهها غارت و سوزانده شد، این فرهنگ ادبی با چالشهایی روبهرو شد. با وجود حاکمیت فضای سنتی در این کشور، از مدتها یک فرهنگ زیرزمینی لیبرال در اینجا وجود داشته و با حضور ایالات متحده از سال 2001 به اینسو، با نمایش چهرهی دیگری از این ملت جنگزده، بیشتر گسترش یافته است.
یامان حکمت که دکترای ادبیات فارسی دارد، میگوید: «علاوه بر فرهنگ عامه، ما یک فرهنگ خصوصی و یک ساختار دوگانه داریم. فرهنگ ما دو شخصیتی و دو وجهی است: وجهه بیرونی و وجههای که باید پنهان بماند. فرهنگ عامه به فرهنگ خصوصی ما مجال ظهور و شکوفایی نمیدهد.»
با این حال، شعر اروتیک فارسی پیشینهی طولانی دارد. سوزانا اولسویزکا، نویسندهی کتاب مروارید دری (شعر و فردیت در میان جوانان افغانستانی در ایران) و استادیار در دانشگاه آکسفورد میگوید: «شعر عاشقانه بهشمول شعری که به عشق زمینی و معاشقه تأکید میورزد، یکی از ارجمندترین جنبههای سنت شعر هزارسالهی کلاسیک فارسی است که ادبیات دری (نام دیگر فارسی در افغانستان) بخشی از آن است.»
هدا خموش از چهار سال به این طرف در کابل زندگی میکند و با محوریت عشق، جنگ و زن شعر میسراید. او اعتراف میکند که ماندن در خانه و ندیدن دوستان دشوار است ولی شعر به او کمک میکند تا با این بیماری همهگیر و ترسهای ناشی از آن کنار بیاید. هدا میگوید که هر زنی حق دارد تا در مورد احساسات درونیاش حرف بزند، دقیقا شبیه مردها که میتوانند در مورد غرایز و افکارشان صحبت کنند:
چنگ که میزنی، برهنه میشوم
داغتر از خورشید
با سرانگشتان هوسبازت
استخاره ندارد
بشکاف
تا آویزان کنم
دکمههای پیراهن هوس را
در دستان شب
و عریان شوم
«عریان تر از باران»
روی ملحفههای سرخشده از انار
هدا خموش
در دهههای اخیر، صدها شاعر جوان در افغانستان قد کشیدهاند که بسیاری از آنها بهشمول هدا خموش، کارهایشان را در شبکههای اجتماعی همگانی میکنند. با وجود رویارویی با واکنشهای شدید مخصوصا در قالب پیامهای توهینآمیز؛ خموش به این امید که روزی شعرهایش مورد پذیرش واقع شوند، مصمم است که راهش را ادامه دهد.
در افغانستان، سانسور رسمی دولتی وجود ندارد و این، فضای بازی را برای ادبیات تجربی فراهم کرده است و باعث شده که زنان زیادی بتوانند کارهایشان را به نشر برسانند.
با توجه به اینکه فرهنگ عامه در افغانستان هنوز پذیرای شنیدن در مورد عواطف و غریزههای زنان نیست، شبکههای اجتماعی اما بستر جدیدی را برای زنانی چون خموش فراهم کردهاست.
یامان حکمت میگوید که بهعلت این فرصت، فرهنگ پنهانی ما آرام-آرام ناپدید میشود و فرهنگ عامه را نیز تغییر میدهد. این استاد دانشگاه اضافه میکند که شعر قالب مهمی برای ابراز احساسات گذرا در مواقع درگیری با بحرانهای تاریخی و شخصی مثل این بیماری همهگیر است.
جلال نظری که 24 سال دارد و در قرنطین خانگی بهسر میبرد، میگوید که در جریان شیوع ویروس کرونا، شعر برای او انگیزهبخش بوده است. او با تأثیرپذیری ابتدایی از پدرش که آموزگار ادبیات فارسی است، از شش سال بدینسو شعر مینویسد. نظری که در آپارتمانی با دوستانش زندگی میکند، با استفاده از فرصتی که قرنطین به او دست داده، بیشتر شعر میخواند و مینویسد، بهشمول شعر اروتیک.
نظری میگوید: «اروتیسم ادبی آمیختهای از عشق و شهوت است؛ پرندهای است که برای پرواز به هردو بالش نیاز دارد. اروتیسم ادبی همیشه بخشی از ادبیات فارسی بوده است و اغلبا در لابهلای استعارهها بازتاب مییافته است. در افغانستان اما در دو دهه اخیر، مردم آزادانهتر در مورد غریزه و تنشان صحبت میکنند.» نظری تلاش میکند و امیدوار است که با کلماتش بتواند در شکستاندن قوانین و ارزشهای مسلط در جامعهی افغانستان نقش داشته باشد. شعرهای نظری موزون و در قالب کلاسیک غزل فارسی است.
حکمت توضیح میدهد که ادبیات فارسی برای موضوعاتی که بهندرت در فضای عمومی مطرح میشود دارای استعارههای فراونی است و این دلیل دیگری بر موجودیت «فرهنگ پنهانی» است. او میگوید: «استعارهها اضطراب و ترس را بازتاب میدهد یا در مورد واقعیتهایی در زندگی حرف میزند تا صریحا بیان کند که یکی چه میخواهد.»
نظری می نویسد:
«تو را در بامیان میآورم…» با اشاره به بامیان، یکی از ولایتهای افغانستان که طالبان در سال 2001 دو مجسمهی بودا را که در حدود 2000 سال پیش در دل صخرهای در این ولایت تراشیده شده بودند، منفجر کردند.
«تو را در بامیان میآورم در پیش چشمانِ
خشونتدیدهی شهمامه و صلصال میبوسم
تو را در لحظهی شادی، تو را در اوج بربادی
تورا وقتی که رفتم رو به استیصال میبوسم
تو را تا لحظهای که میروم از حال میبوسم
بغل میگیرمت در موقع انزال، میبوسم»
شعر در جریان قرنطین، سرگرمی خوبی است برای نظری؛ سناریویی که با افزایش میزان ابتلا به ویروس کرونا در مرکز افغانستان احتمالا ادامه مییابد.
اولسویزکا توضیح میدهد: «بحران کووید 19 مسلما باعث تولید شعرهای جالبی خواهد شد؛ شعرهای اروتیک، غیر اروتیک. با افزایش میزان مرگ و میر، مطمئنا شعرهایی با عصبیت سیاسی و سوگوارانه نیز سروده خواهد شد که غمگنانه هردو نوع آن در افغانستان بسیار عادی است.»