دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش به عقیدهی پژوهشگران، نسل چهارم جریان سلفی – تکفیری است که نسل اول آن در زمان انحطاط خلافت عباسی توسط ابن تیمیه مطرح گردید؛ نسل دوم این جریان با اندیشههای سید جمال اسدآبادی، شاه عبدالله دهلوی و دیگران مطرح شد؛ نسل سوم جریان توسط افراد چون سید قطب، ابوالاعلی مودودی، شیخ عبدالله عزام، محمد مهاجر، عبدالسلام فرج و دیگران تیوریزه شد و در قالب جریانهای تکفیری نظیر القاعده، جیش الاسلام و گروههای تکیفری در شبه قارهی هند نظیر طالبان، سپاه صحابه و لشکر طیبه تجلی یافت. نسل چهارم این جریان دولت اسلامی یا داعش است که توسط افراد مانند ابوبکر ناجی و ابومصعب سوری تیوریزه شد و به مراتب خشنتر و تکفیری نسبت به گروههای سلف خود هستند. به عبارت دیگر نسل چهارم نسخهی تکامل یافتهی سه نسل قبلی است. در این نوشته تلاش میکنم تا حملات اخیر داعش را در پرتو استراتژی وحشت بررسی کنم.
استراتژیهای عملیاتی دولت اسلامی:
دولت اسلامی با تکیه متون که براساس خوانش رادیکال از متن مقدس اقتباس شده است رفتار میکند. آنچه که باعث حیرت میان کارشناسان گروههای بنیادگرا شده است. عملکرد افراطی و خشن داعش است که حتی سبب گردیده تا گروههای بنیادگرای دیگر از آن انتقاد کنند.
استراتژی جنگي داعش مبتني بر استفاده از شهرها بهعنوان خاكريز و اهداف استراتژيک در عملیات های جنگي مطرح ميباشد. داعش جهان را به سه حلقه تقسیم كرده و هر حلقه استراتژی جنگي خود را دارد:
۱- حلقه داخلي: شامل عراق و سوريه است كه استراتژی جنگي در اين حلقه از نوع جنگ سنتي ميباشد.
۲- حلقه پیراموني و سرزمینهای مجاور: شامل خاورمیانه، جنوب آسیا و شمال آفريقا است كه استراتژی جنگي در اين مناطق مبتني بر جنگ چريکي است.
۳- حلقه سرزمینهای دور: شامل غرب امريکا و شرق آسیا كه استراتژی جنگي، جنگ تروريستي ميباشد.
در اين منطقه بندی جغرافیايي هدفگذاری هر سه حلقه اثرگذاری بر حلقه داخلي است كه در آن با جنگ شهری شهرهای كوچکتر را با استراتژیای با عنوان مانور منگهای زير آتش ميگیرند و با خودروهای بمبگذاریشده، حملات انتحاری و سالحهای سبک شهر را خلع يد كرده سپس ورود پیادهنظام به شهر میسر ميشود.
در شهرهای بزرگتر با روش تركیبي با عنوان استراتژی كمربند و نفوذ در جوامع سني، جنگ در پیرامون شهرستان، گروه پراكنده با تاكتیکهای غیرمعمول و آزادی در مانور برای از بینبردن قدرت دفاعي دشمنانشان، شهرهای بزرگ را به اشغال درميآورند.
در استراتژی كمربند گرفتن روستاها و مناطق اطراف شهر، حلقه به دور شهر و تنگتركردن حلقه محاصره و محله به محله جلو رفتن از تاكتیکهای اصلي است. استفاده از صحراهای سوريه و عراق با وارد و خارجشدن در اين صحراها برای كشاندن نیروهای دشمن به صحرا و تخلیه آنها از شهر با پشتیباني سلاح و آب در صحرا به عنوان مکمل جنگ شهری عمل ميكند.
استراتژی توحش:
معمار این استراتژی ابوبکر ناجی است؛ ناجی حمله ایالات متحده در عراق را اشتباه القاعده میدانست و معتقد بود که حمله القاعده به ایالات متحده زمینهی حضور ایالات متحده در عراق را فراهم کرد. ناجی معتقد بود که جهاد به بنبست رسیده است و نیاز است تا متن جدید و شیوه تولید شود. ناجی در سال ۲۰۰۴ کتاب «اداره توحش/ مدیریت توحش» را نوشت و استراتژی توحش را تیوریزه کرد. استراتژی توحش شامل چهار مرحله است.
۱- حملات ایذایی: حملات ایذایی یا حملات فریب به شیوه حملات گفته میشود که وقت دشمن میخواهد حمله کند با حملات پراکنده به دشمن برای خود وقت میخرید.
۲- مدیریت توحش: زمانی که با حملات ایذایی دولت تلاش میکند تا امنیت مناطق اقتصادی را بگیرد باعث میشود تا فشار از روی مناطق پیرامونی کاسته میشود و زمینهی کنترل و اشغال این مناطق توسط جهادگرایان مهیا شود.
۳- استقرار دولت اسلامی: جهادگرایان باید در منطقه تحت کنترل خود دولت اسلامی را مستقر کنند.
۴- خلافت اسلامی: با استقرار دولت اسلامی، زمینه برای مرحلهی نهایی یا خلافت اسلامی هموار میشود.
استراتژی قطبی و رادیکالیزه کردن جامعه
ابوبکر ناجی معتقد است که باید جامعه تا درجه آخر قطبی شود و افراد جامعه یا زیر پرچم دولت اسلامی/ داعش قرار بگیرد یا در مقابل آن که فرجام آن مرگ خواهد بود. از سوی دولت اسلامی میخواهد با هدف قرار دادن اقلیتهای مذهبی و قومی احساسات آنها برانگخته و در سایه جنگ مذهبی و قومی یارگیری و جذب پیکارجو کند. این استراتژی در عراق و سوریه تا اندازه زیاد موفق بود و سبب شد تا دولت اسلامی با استفاده از احساسات پیروان مذهب اهل تسنن آنها را جذب خود کند.
استراتژی حملات نامتمرکز و فردی:
این استراتژی توسط ابو مصعب سوری بنیان گذار شد. همانند ناجی، سوری نیز از عملکرد رهبران القاعده شاکی بود و در سال ۲۰۰۴ کتاب «دعوه المقاومه الاسلامیه العالمیه/ دعوت به مقاومت اسلامی جهانی» را نوشت. او تاکید بر حملات نامتمرکز توسط گروه چند نفری و کوچک میکرد به همین دلیل او را تیوریسین یا نظریهپرداز جهادی فری مینامند. براساس نظریات او دو شیوه عملیات دیگر نیز در دستور کاری داعش قرار گرفت.
۱- گرگهای تنها (الذئاب منفرده): اصطلاح گرگهای تنها در طول یک شبانه روز شکل نگرفت بلکه ریشه آن به دهه نود در بین گروههای تروریستی بازمیگردد و معنی آن این است که یک شخص به تنهایی دست به عملیات تروریستی بزند، بدون اینکه گروه مرکزی نقشه آن را طراحی کرده باشد بلکه عملیات به شکل فردی در نزدیکترین محل صورت میگیرد.
اصطلاح گرگهای تنها در آغاز هزاره جدید مطرح شد و ابومصعب السوری سرکرده یک گروه موسوم به الطلیعه یکی از تئوریسینهای آن بود به این معنی که دیدگاه خاص خود را در این خصوص مطرح کرده و خواستار این نوع از عملیات تروریستی شده و گفت که با توجه به اینکه نظارت و مراقبت بر هستههای فردی از سوی نهادهای امنیتی دشوار است باید چنین گروههای برای انجام عملیات تروریستی تشکیل شود.
۲- شوالیههای ترور (فرسان الارهاب): این شیوه عملیات به پیکارجویان که خارج از محدودهی قلمرو دولت اسلامی ماندهاند خاطرنشان میکند در همان مناطق که ماندهاند دست به حملات تروریستی بزنند. این موضوع را میتوان در انفجارهای متعددی که در شهرهایی مثل بغداد، تکریت، ناصریه، دیالی و کابل رخ دادهاست مشاهده کرد.
تثلت اهریمنی:
بعید بهنظر میرسد که با حملات نیروهای افغان بر پایگاههای داعش/ دولت اسلامی ولایت خراسان در شرق افغانستان و دستگیری اعضا ارشد آن، این گروه توانایی سازماندهی حملات را به تنها داشته باشد. مشاهدات نشان میدهد که مثلث شیطانی با اتحاد دولت اسلامی ولایت خراسان با رهبری ابومعاویه، شبکهی حقانی/ طالبان احتمالا بخش ناراصی از توافق صلح و القاعده در حال شکلگیری است.
تاکتیک نقاب:
به نظر میرسد این تاکتیک بهخوبی فشار واکنش از حملات را از دوش طالبان برداشت است. براساس این تاکتیک بعد از هر حمله انتحار و تروریستی طالبان شانه خالی میکنند و مسئولیت دولت اسلامی/ داعش بر عهده میگیرد. درحالیکه دولت اسلامی ولایت خراسان در خلاء رهبری به سر میبرد پس چگونه میتواند این حملات را طرح ریزی کند.
سخن پایان:
ناظرین و تحلیلگران امنیتی معتقدند که این حملات در راستای تلاش برای به هم ریختن برنامههای نیروهای امنیتی و متفرقکردن آنها در مساحتی گسترده برای کمرنگکردن توان میدانی آنها صورت میگیرد. یکی از مولفههای اصلی دولت اسلامی تشکیل خلافت است و تشکیل خلافت بدون جغرافیای تحت کنترل میسر نیست. این در حالی است که مدل سازمانی داعش مبتنی بر تصرف جغرافیایی و حضور نیروها در آن سرزمین و نیز تلاش برای تشکیل دولت در آن بوده اما با از دسترفتن مناطق تحت سیطره خود، عملا پیشنیاز جغرافیایی مدل سازمانی داعش از میان رفته است. از همین رو گروه در تبانی با گروههای دیگر دست به حملات این چنین میزند.