پروفیسور سلما فاروقی – استاد دانشگاه مولانا آزاد هندوستان
ترجمه: عبید جاهد
یکی از وسایل ارتباطی دلچسب میان امپراتوریهای عثمانی، صفوی و مغول که از کوههای هیمالیا تا بحر هند و بحیره مدیترانه وسعت داشتند، گذشتهی مشترک بود. جوامع متنوع ادبی در این سه امپراتوری میراث ماندگاری در عرصه سیاسی، مذهبی، فرهنگی و بازرگانی شرق نزدیک و هند بجا گذاشت.
مضامین درهمتنیدهای این جوامع یک بستر تاریخی را برای درک چگونگی انتقال عناصری از این فرهنگها بهمنظور توسعه شیوههای جدید حکومتداری در مناطقی فراهم کرد که به آنجا برده شدند. این نهتنها مطالعه گذشته متصل منطقه را دلچسب میکند، بلکه عرصههای سیاست، ایجاد دولت، تاریخنویسی، گفتمان مذهبی و اندیشههای سیاسی را نشان میدهد.
امپراتوریهای بزرگ اسلامی عثمانی، صفوی و مغول به اندازهی زیاد استمرار فرهنگی و نهادی مشترک داشتند. فارسی زبان دربار بود و عربی بهحیث زبان دانشمندان اسلامی خدمت میکرد. دانشمندان و درباریان یک وسیله ارتباطی مشترک و مجموعهای متنهای کلاسیک مشترکی با هم داشتند که معیارهای روشنفکری، اجتماعی و فرهنگی آنها را شکل میداد. دربارها در این مناطق قلمروهای آشنایی برای شمار زیادی دانشمندان، شاعران، درباریان و دیوانسالارانی بود که در جستوجوی کار بودند.
امپراتوریهای مغولان هند یا عثمانی ترکیه در اوج خود آنقدر دانشمندان و ادیبان فارسی را جذب کرد که باعث تخلیه فکری در ایران صفوی شد. اسلام نیز یک عامل عمده در فراهمآوری احساس مشترک ادبی و آموزشی، مراسم مشترک مذهبی، گذشتهی مشترک تاریخی و هویت بود.
وقتی به تناسب بزرگی امپراتوریهای عثمانی یا مغول نگاه میکنیم که توسط ترکها در اناتولی (اسیای صغیر) و هند در جریان سدههای پانزده و شانزده ایجاد شد، باید متوجه ظهور فهم جدیدی از اسلام بهحیث مذهب و فرهنگ باشیم. معلومات و دانش در مورد سیستمهای سیاسی پیشااستعماری و استعماری عمدتا توسط منشیان، نویسندگان و دولتمردانی ترتیب و اداره میشد که با زبان اساسی قدرت در آن زمان یعنی فارسی آشنا و مجهز بودند.
افزون بر آن، سنت صوفیان و فرهنگ فراگیر ادبیات فارسی که بر توافق و سازش تأکید داشت، بهصورت فزاینده روی دولتسازی متمرکز شده بود. اما آنچه دارای اهمیت است، این واقعیت است که در کنار افزایش بزرگ این هماهنگی و توافق، شمار زیاد نخبگان بومی عثمانی و مغولی به شناسایی خویش نهتنها با سیستم دولتی، بلکه با فرهنگ جدید فارسی شروع کردند. آثار کلاسیک فارسی به شکل متنهای شاعرانه و رسالههای تاریخی مخاطبان زیادی در میان مقامات عثمانی و مغولی و سایر کارمندان و علاقهمندان پیدا کرد. زبان و فرهنگ فارسی حلقه وصل اساسی در بین ایران صفوی، ترکیه عثمانی و هند مغولی شد.
آثار تاریخی عثمانی و مغولی که در زبان فارسی سروده شد، جایگاه مهمی در نوشتههای تاریخی درباری آن زمان کسب کرد. با آنکه زبان اصلی ادبیات قلمرو عثمای ترکی بود، فارسی که جایگاه زبان نخبگان را داشت، نهتنها بهحیث یک واسطه ارجح برای نمایش تصویر باشکوه امپراتوری تبدیل شد، بلکه به یک زبان جایگزین برای آهنگسازی شعر و رسالههای تاریخی نیز پذیرفته شد. تاریخهای عثمانی از سده پانزده به فارسی نگاشته شده و یکجا با آثار ترکی از احترام و تکریم زیادی برخوردار شد. این کارها تا پایان سده شانزده در امپراتوری عثمانی ادامه داشت. احترام به آثار فارسی و نفوذ آثار فارسی در نوشتههای تاریخی عثمانی فوقالعاده زیاد است.
تا اوایل سده هشتم، بخشهای مرکزی و جنوبی اروپا، بهويژه هسپانیه توسط مسلمانان فتح شده بود. با آنکه این پیروزی آغاز یک منظره جدید فرهنگی در هسپانیه بود، در جریان چند سده آینده، سلجوقیان یک کنفدراسیون مسلمانان سنی ترکی، در بین سالهای ۱۰۷۱ و ۱۱۹۴ در بخش بزرگ آسیای مرکزی و اناتولی به حاکمیت رسیدند. ظهور این امپراتوری ترکی قدرت جدیدی را در منطقه وارد کرد، نقش عمدهای در دفاع از جهان اسلام در مقابل صلیبیون داشت و بخشهای بزرگی از امپراتوری بیزانس را اشغال کرد.
حتا پیش از آنکه سلطه سلجوقیان در اناتولی شروع شود، آنها با تمدن و فرهنگ فارسی در تماس بوده و زبان فارسی را بهحیث زبان دربار خود پذیرفته بودند. آنها پس از اشغال اناتولی، با آنکه گویشهای مختلف ترکی در قلمرو سلجوقیان کاربرد داشت، دربار و زبان ادبی تمام پادشاهی به فارسی ادامه داشت.
سلجوقیان در تمام مناطقی که اشغال میکرد، مدارس اسلامی ایجاد میکرد. فارسی بهحیث زبان ادبیات و فلسفه پذیرفته شده و بهعنوان بخش جداناپذیر نصاب درسی در اکثر این مدارس رشد کرد. خانقاهای صوفیان نیز افزون بر مدارس، نقش مهمی در ترویج زبان فارسی بهحیث زبان مناسب برای شعر و متنهای شاعرانه بازی کرد. بهصورت عام، درویشهای نظم مولوی، نظم بکتاش و نظم خواتی نقش محوری در ترویج و محبوبیت زبان فارسی بازی کرد.
وقتی عثمانیها به قدرت رسیدند، مانند حاکمان سلجوق، آنها نیز زبان فارسی را در دربار شاهی و خانقاهای صوفیانه تبلیغ و تشویق کردند. گسترش زبان فارسی از طریق زیارتگاههای مولوی آن را افزون بر زبان حکومتی به گویش صوفیان تبدیل کرد. در چنین شرایطی، متنهای تأثیرگذار و برجستهای در نثر و شعر توسط شاعران و ادیبان بزرگی چون عطار نیشاپوری، حافظ و جلالالدین رومی ایجاد شد. تا سده سیزدهم، اناتولی به پناگاه امنی برای دانشمندان، نویسندگان، شاعران و دیوانسالاران تبدیل شد که بهدلیل آشفتگیهای سیاسی مجبور به ترک خانه خود شده بودند.
پیش از آنکه شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی قدرت خود را تحکیم کند، ایران بهحیث مرکز واقعی فرهنگی و ادبی در نظر گرفته میشد، جایی که سلجوقیان و عثمانیان و مسلمانان هند الهام و نیرو میگرفتند. مردمی که در این مناطق زندگی میکردند، عربی را به نهانگاه برگردانده و زبان فارسی را پذیرفتند. در نتیجه، این قلمروها از دستاوردهای ژرف هنری و معماری فارسی الهام گرفتند و بهصورت طبیعی در مدار فرهنگ فارسی قرار داشتند.
در این شرایط جای تعجب نیست که زبان و فرهنگ فارسی به تجلیل اندیشه باشکوه امپراتوری و تمدن پیشرفته امپراتوریهای عثمانی و مغول کمک کرد. افزون بر آن، وسیلهای فراهم کرد که با استفاده از آن نقش گسترده دنیای فارسی شیوههای امپراتوری عثمانی و مغولی را شکل داد. سلاطین عثمانی و مغولی و نزدیکان آنها در مفاهیم بلند نشان داده شدند. پذیرش عناوین شاهنشاه یکی از برانگیزترین نمادهای حکومت امپراتوری فارسی برای سلاطین سده پانزدهم به بعد یک نمونه بارز پذیرش واژگان فارسی توسط عثمانی – مغولی است. با مقایسه حاکمان عثمانی و مغولی و مقامات عالیرتبه آنها با شخصیتهای اسطورهای و تاریخی، آثار تاریخی بر بنیاد مفاهیم حاکمیت امپراتوری فارسی یک تصویر متمایز و فوقالعاده تشریفاتی ایجاد کرد. فرهنگ عالی ایران که در امپراتوریهای مغول و عثمانی تقلید شد، آنها را در یک صفحه مشترک قرار داد.
بنابرآن، دولتهای صفوی، عثمانی و مغول بهجای اینکه نشان دهند ساختارهای نهادی را در یک مقطع زمانی معین رشد و انکشاف دادند، بیشتر بهعنوان پروسههای ترکیب و سازگاری با سنتهای محلی و سنتهای مناطق جدیدی مشاهده میشوند که در طول سالیان متمادی در امپراتوری ادغام شدند.