رویارویی ملت و دولت بر سر دفن یک جنایت

سه خانم، سه مرد و یک کودک از باشندگان ولسوالی جاغوری که از مدت‌ها به این طرف گروگان تروریستان بودند، سرانجام گردن زده شدند. این افراد که به شکل فجیع و بی‌رحمانه‌ای به شهادت رسید‏ه‌اند، افراد ملکی و شهروندان عادی جامعه بودند.

این حادثه دردناک بود. بدون هیچ تردیدی یک فاجعه بود. یک رویداد غم‏انگیز و وصف ناپذیر. گلوی کسانی بریده شد و خون آن‌هایی به ناحق به زمین ریخته شد که هیچ نقشی در منازعه جاری بر سر قدرت یا دخل در بازی‌های کثیف و شرم‌آور سیاست در افغانستان نداشتند. قربانیان این فاجعه کسانی بودند که عمر شان را در محرومیت سر کردند و در نهایت بدون آن‌که کسی برای رهایی آن‌ها دست به اقدام زده باشند، توسط جنایت پیشگان با بی‌رحمی تمام سلاخی شدند.

انتشار خبر مرگ باشندگان جاغوری بازتاب گسترده در مطبوعات داشت و واکنش‌های بی‌شماری را نیز در شبکه‌های اجتماعی دامن زد. در این میان اما حکومت پس از بیست و چهار ساعت با بی‌خیالی و زبونی این موضوع را بدرقه کرد. سران حکومت صرفاً با نشر اعلامیه‌های چندیش‌آور، پوچ، تکراری و بی‌روح شان برای قربانیان آرزوی بهشت کردند. حکومت وحدت ملی زندگی مردم را تبدیل به جهنم کرده است و شهروندان کشور به دلیل عملکرد ضعیف و بی‌پروایی حاکمان شان زنده زنده، گردن زده می‌شوند، سنگسار می‌شوند و هر روز به رگبار مخالفان بسته می‌شوند و در انتحار و انفجار یکی از پی دیگر کشته می‌شوند و آن‌گاه حاکمان فاسد که زندگی را به کام مردم تلخ و زهرآگین کرده، زندگی پس از مرگ و حیات در آخرت را آرزو می‌کنند.

مگر وظیفه حکومت مرثیه‌خوانی و آرزوی بهشت برای شهروندان است؟ یا فلسفه وجودی حکومت تأمین امنیت و حفظ جان و ارائه خدمات به مردم است؟

در یک سال گذشته بارها مردم زیر عنوان‌های مختلف جان شان را از دست داده‌اند. فرهنگی‌ترین و با افتخارترین مردم این سرزمین که هزاره‌ها باشند، قربانی ضعف حکومت شده و در دام تروریستان افتاده‌اند. هزاره‌ها در مسیر راه دایکندی، شاهراه کابل و قندهار و شمال کشور بارها توسط طالبان و گروه‌های شورشی به گروگان گرفته شده و طی این مدت نه تنها حکومت برای رهایی آن کاری انجام نداده است بلکه سبب شد گروگان‌گیری تبدیل به یک فرهنگ شود.

به رغم همه‌ی تلاش‌هایی‌که از جانب مردم برای متقاعد کردن حکومت به منظور رهایی گروگان‌ها انجام شد، حکومت نه تنها پاسخ مثبت به تقاضای مردم نداد و اقدام برای رهایی از خود نشان نداد بلکه با ترفند و شیطنت مردم را از هرگونه اقدام خارج از چهارچوب حکومت بازداشتند. حکومت به مردم وعده عملیات نظامی داد اما هیچ وقت به این وعده خود عمل کرد.

تروریست‌ها با استفاده از ضعف حکومت دست به ایجاد تفرقه و نفاق می‌زنند و به‌صورت هدفمندانه تلاش می‌کنند گروه‌های خاص قومی را هدف قرار دهند. از طرف دیگر حکومت وحدت ملی نه تنها برای جلوگیری و سرکوب چنین اهداف شوم دست به عمل نزد بلکه در قبال مردم برخورد دوگانه و تبعیض‌آمیز را نیز در پیش گرفت. نمونه‌ی بارز این دوگانگی، خشمی بود که اشرف غنی به‌خاطر چند کوچی در بهسود از خود بروز داد اما در برابر گروگان‌های مردم هزاره سکوت استراتژیک پیشه کرد و در کاخ ریاست جمهوری به فرومایگی فرو رفت و قصر سپیدار در فقدان شوکت اجتماعی و اقتدار سیاسی ذلت و خواری در پیش گرفت.

پرسش مهم این است: در وضعیتی که حکومت برنامه‌ی برای تأمین امنیت ندارد و هیچ الزامی برایش قایل نیست مردم چه کار کنند؟ مردم حالا پس از سربریدن این هفت نفر یک خواست مشخص دارند. جنازه‌های شهدا را دولت باید به کابل منتقل کند. مردم می‌خواهند برای بی‌گناهی قربانیان دادخواهی کنند و در برابر تهدیداتی که جان و ناموس آن‌ها را تهدید می‌کنند، از دولت تعهدات جدی برای رفع این چالش‌ها بگیرند.

اما دریغ و تأسف بزرگ این است: این دولت گم شده و در مرکز خوابیده، از تصمیم مردم ترسیده است و با تمام توان سعی می‌کند که اجساد شهدا را به خاک بسپارد و گلوی بریده آن‌ها را خفه و مظلومیت آن‌ها را به فراموشی بسپارد. حکومت وحدت ملی نه تنها هیچ اقدامی برای نجات جان آنان انجام نداد، بلکه حالا با انتقال اجساد شهدا به جاغوری می‌خواهد، اعتراض مدنی مردم را نیز خاموش و سرکوب کند. این دولت بزدل است و ترسو. از تروریست می‌ترسد از مردم نیز فرار می‌کند.

اما حقیقت این است که این جنایت هولناک ملت و دولت را روبه‌رو کرده است. دولت می‌خواهد هر چه زودتر این افراد زیر خاک شوند، مردم می‌خواهند هرچه زودتر جنازه‌ها به کابل منتقل شوند. آیا مردم در این رویارویی یک تحول تاریخی را رقم خواهند زد؟

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *