تولد اولین فرزندم در روزگار کرونایی

تولد اولین فرزندم در روزگار کرونایی

هادی سحر، خبرنگار

در روزهایی که قرار بود نخستین فرزندم، آیناز عزیزم به دنیا بیاید، پای ویروس کرونا تقریبا به تمام  34 ولایت افغانستان کشیده شده بود؛ ویروس مرگباری‌ که تا این دم بیش از سه میلیون تن را در جهان آلوده کرده و بیش از دوصدهزار تن دیگر را به کام مرگ فرستاده است. بیماری مرگبار کووید 19 برای اولین بار در اواخر ماه دسامبر سال 2019 میلادی، در شهر ووهان در ولایت هوبی چین شیوع کرد. این بیماری در مدت بسیار اندک، جان هزاران نفر را در چین گرفت و هزاران تن دیگر را مصاب کرد. چین برای جلوگیری از شیوع بیش‌تر ویروس کرونا، نخست شهر یازده میلیونی ووهان و سپس ولایت شصت میلیونی هوبی را برای چند ماه قرنطین کرد. از این‌که این ویروس در سال 2019 شیوع کرد، سازمان بهداشت جهانی نام آن را بیماری کووید 19 گذاشت.

کشورهای جهان برای جلوگیری از شیوع این ویروس، نخست برخی شهروندان خود را از چین بیرون کردند و هرگونه روابط و رفت‌وآمد با این کشور را قطع کردند. اما تلاش کشورها برای قطع روابط بازرگانی با چین و عدم رفت‌وآمد به این کشور، نتوانست مانع شیوع کرونا در سایر کشورها شود. ویروس کرونا در فاصله‌ی اندک زمانی عالم‌گیر شد. پس از آن‌که در اغلب کشورهای جهان سرایت کرد، سازمان بهداشت جهانی این بیماری را یک بیماری همه‌گیراعلام کرد و خواهان مبارزه‌ی جهانی با آن شد.

ایران به‌دلیل روابط گسترده‌اش با چین، زودتر از کشورهای دیگر آسیایی درگیر این ویروس کشنده شد و با وجود نگرانی‌ها و انتقادهای شهروندان این کشور از قطع‌نشدن پروازها میان ایران و چین، تا آخر هم پرواز خطوط هوایی میان دو کشور قطع نشد. کرونا در ایران بسیار سریع شیوع کرد. در یک چشم به‌هم‌زدن، هزاران نفر در این کشور به کووید 19 مبتلا شدند و هزاران تن دیگر هم به این دلیل جان دادند. افغانستان به‌دلیل روابط گسترده‌ای تجاری و فرهنگی با ایران، در معرض تهدید ناشی از کرونا قرار گرفت. نخستین مورد کرونا در افغانستان، به تاریخ پنجم حوت سال پارسال در ولایت هرات در غرب کشور ثبت شد. دو روز پس از ثبت نخستین مورد کرونا در افغانستان، این ویروس به پاکستان هم رسید. پس از آن به ترتیب کشورهای عراق و ترکیه هم از طریق مسافران ایرانی درگیر کرونا شدند.

در افغانستان با گذشت هر روز شمار افراد آلوده به کرونا بیش‌تر می‌شد. نظر به تجربه‌ی تلخ کشورهای دیگر از کرونا، نگرانی‌ها در افغانستان این بود که به‌دلیل ضعف دولت و نظام ضعیف درمانی، کرونا افغانستان را در کام یک فاجعه‌ای تمام‌عیار انسانی فرو خواهد برد.

با گذشت هر روز، دامن کرونا در افغانستان پهن‌تر می‌شد و نگرانی‌های ما هم بیش‌تر. زمانی ‌که خانمم آمار ثبت روزانه‌ی کرونا را در کشور در صفحات مجازی دنبال می‌کرد، نگرانی‌هایش زیاد می‌شد. به‌دلیل ترس و نگرانی از افزایش روزافزون شمار مبتلایان به کووید 19 در کشور نازیه، همسرم در هفته‌های اخیر بارداری‌اش، استفاده از شبکه‌های مجازی را متوقف کرد تا از خبرهای کرونایی به‌دور باشد و کم‌تر نگرانی داشته باشد.

سر انجام دراوج نگرانی‌های ما از شیوع ویروس کرونا در پایتخت و در مجموع افغانستان، آیناز، ساعت 8:45 دقیقه‌ی پیش‌ازظهر یک‌شنبه، 14 ثور سال 1399 خورشیدی، در بیمارستان افشار واقع در شهرک امید سبز چشم به جهان گشود. تا زمان تولد آیناز، شمار افراد آلوده به کرونا در افغانستان به حدود دو هزار و 500 مورد و شمار جان‌باختگان ناشی از آن‌ به حدود 80 نفر می‌رسید.

ما پس از چهار شب در بیمارستان افشار به خانه برگشتیم. حالا آینازم تولد شده بود و نگرانی من و نازیه هم تا جایی رفع شده بود. پس از تولد آیناز، برای کم‌تر از دو هفته در خانه ماندم. کارهای دفتر هم به دلیل نگرانی‌ها از شیوع کرونا، دو هفته‌ایی نوبت شده بود. یک هفته پیش از عید سعید فطر نوبت کاری من رسید. باید برای دو هفته‌ی دیگر از خانه خدا حافظی می‌کردم تا چهارده روز را در دفتر قرنطین می‌بودم. چهارده روز را در دفتر سپری کردم. یک هفته پیش از عید و یک هفته بعد از عید.    

روز یک‌شنبه سوم جوزا عید سعید فطر بود. به روز چهارشنبه، خبر رسید که آزمایش کرونای یکی از همکاران ما مثبت شناسایی شده است. این خبر مانند بمب در شبکه پیچید و همه را سراسیمه و نگران کرد. باری پیش از عید شماری از کارمندان دفتر آزمایش کرونا داده بودند، اما نتیجه‌ همه‌‌شان منفی اعلام شده بودند.

قرار شد برای دومین‌بار از کارمندان موجود در شبکه آزمایش گرفته شود. روز پنج‌شنبه هفتم جوزا یک گروه از داکتران وزارت صحت عامه برای گرفتن آزمایش به تلویزیون یک آمد. از هجده نفر آزمایش گرفتند. برای ما گفته شد که نتیجه‌ی آزمایش روز یک‌شنبه اعلام می‌شود.

هرچند من دو هفته نوبت کاری خود را تکمیل کرده بودم و باید روز جمعه به خانه برمی‌گشتم اما به‌دلیل مشخص‌نشدن آزمایش‌ام به دفتر ماندم. پیش‌ازظهر شنبه، نتیجه‌ی آزمایش ما معلوم شد. از میان هجده نفر کارمندان دفتر، به‌شمول خودم نتیجه‌ی پانزده نفر مثبت شناسایی شده بود. خبر تلخ و دردناک که همه را وحشت‌زده کرد. در تاریخ نهم جوزا، روزی‌که نتیجه‌ی آزمایش ما معلوم شد، شمار مبتلایان به کووید 19 در کشور به 14 هزار و 525 مورد و شمار تلفات هم به 249 مورد رسیده بود.

تصمیم‌های متفاوت گرفته می‌شد. برخی‌ها می‌گفتند باید خانه برویم. اما برخی‌های دیگر تأکید می‌کردند که نباید خانواده‌های‌شان از این موضوع خبر شوند. برخی‌ها به‌دلیل نداشتن جای مناسب برای تجرید در خانه، تأکید می‌کردند که باید به غیر از خانه و دفتر به یک مکان سومی قرنطین شویم. سرانجام تصمیم بر این شد که شب را در بیمارستان محمدعلی جناح در غرب کابل سپری کنیم و فردای آن برای ادامه‌ی تجرید به خوابگاه دانشگاه کابل برویم. ساعت حدود ده شب بود که با دو امبولانس وزارت صحت عامه به بیمارستان محمدعلی جناح در دشت برچی رسیدیم، یکی از دو شفاخانه‌ی ویژه برای درمان بیماران کووید 19 در پایتخت. شب را در این بیمارستان سپری کردیم. بامدادی که در بیمارستان محمدعلی جناح بودیم، یکی از پرستاران به ما گفت که شب گذشته 18 بیمار در این بیمارستان جان‌شان را از دست داده‌اند؛ درحالی‌که وزارت صحت عامه، آن روز شمار تلفات بیماران کووید 19 در سراسر کشور را هشت نفر اعلام کرد. فردای آن شب برای رسیدن امبولانس‌هایی ‌که ما را به خوابگاه انتقال بدهند لحظه‌شماری می‌کردیم. ساعت نزدیک به یک بعدازظهر بود که به خوابگاه دانشگاه کابل رسیدیم. با وجود اطمینان کامل از آماده‌بودن خوابگاه، برای نزدیک به دو ساعت در مقابل دروازه‌ی خوابگاه منتظر ماندیم. سرانجام پس از انتظاری زیاد به ما اجازه داده شد که از دروازه‌ی شمالی دانشگاه کابل وارد خوابگاه شویم. از میان شش نفر، دو نفر ما از خوابگاه به خانه‌های‌مان رفتیم و بقیه برای ادامه‌ی قرنطین به خوابگاه رفتند.

هنوز آینازم یک ماه‌اش را تکمیل نکرده بود که من به کووید 19 مبتلا شدم. من تصمیم نداشتم تمام عضوهای خانواده‌ام را از مصاب‌شدنم به کووید 19 آگاه کنم. تنها نازیه، خانمم پس از کنجکاوی‌های زیاد مرا وادار کرد که با او بگویم. پس از چند روز برادر و خواهرم را نیز از این موضوع در جریان گذاشتم. در روز هفتم بیماری‌ام بود که اعضای خانواده را وادار کردم که برای محفوظ ماندن از شر کرونا از کابل به جاغوری بروند. از روز هفتم به بعد به تنهایی با کووید 19 مبارزه کردم.

روزی‌که من آزمایش کرونا دادم، هیچ علایمی از کووید 19 را نداشتم. اما پس از آزمایش، احساس جان‌دردی و تب در من پیدا شد. فقط در روزهای نخست، برای چند روز پی‌هم جان‌دردی و تب خفیف داشتم. اما برخلاف برخی بیماران کووید 19 که از گلودردی، درد قفس سینه و نفس‌تنگی رنج می‌برند، خوشبختانه هیچ یکی از این علایم در طول چهارده روز در من پیدا نشد. یکی از علایم دیگری‌ که در این مدت نزد من پیدا شد، از دست‌دادن حس بویایی و حس ذایقه بود که تقریبا از اول بیماری تا امروز که روز هفدهم است، من قادر به تشخیص هیچ بوی و مزه‌ای نیستم..

با توجه به شیوع گسترده‌ی ویروس کرونا در کشور به‌ویژه در پایتخت، احتمال این وجود دارد که به پیمانه‌ی زیاد از مردم و به‌ویژه پایتخت‌نشینان به این ویروس آلوده شوند.

***

زندگی در دوره‌ی کرونا؛ باهم این دوره را بنویسیم

در سال 1900 در کابل وبا آمد. مرض واگیر و مهلکی که هر چند سال یکبار می‌آمد و هر بار، طی سه-چهار ماهی که دوام می‌کرد، جان آدم‌های بسیاری را در شهر می‌گرفت. دلیل اصلی شیوع مکرر مرض، آب رودخانه‌ی کابل بود که مردم از آن هم در شست‌وشو استفاده می‌کردند و هم در پخت‌وپز.

ما این حادثه را می‌دانیم به‌دلیل این‌که فرنک مارتین، کارمند انگلیسی دولت، تمام این‌ها را دید و بعد در کتاب خاطرات خود نوشت. ساکنان کابل اما هیچ سند مکتوبی از وحشت وبا در آن سال‌ها از خود بر جای نگذاشته‌اند. چه بسا فجایعی که در تاریخ ما اتفاق افتاده و امروز یا ما آن‌ها را به یاد نداریم و یا وارونه به یاد داریم.

در این روزها که ویروس کرونا دنیا را درنوردیده و به یک بلای عالم‌گیر بدل شده است، برخی مورخان پیشنهاد کرده‌اند که مردم تجربه‌های شخصی‌شان را ثبت کنند تا سندی باشد برای آیندگان.

ما در یک لحظه‌ی مهم تاریخی زندگی می‌کنیم و مشاهدات شخصی ما سند باارزشی برای فهم این لحظه در آینده خواهد بود.

ثبت مشاهدات شخصی به‌خصوص در افغانستان مهم است؛ جایی که هم ملت نانویسا است و هم دولت. به همین دلیل، آیندگان ما درباره‌ی حوادث این روزها به معلوماتی که توسط شاهدان عینی ثبت شده باشد، دسترسی محدود خواهند داشت؛ درست همان‌طور که امروز ما به سختی می‌توانیم معلومات قابل اعتمادی درباره‌ی حوادث بزرگ قرن‌های گذشته‌ی خود پیدا کنیم.

بی‌گمان، روزنامه‌ها به مثابه تاریخ مکتوب یکی از گزینه‌های اصلی و بی‌بدیل برای ثبت این تجربه‌ها است. بنابراین از شما مخاطبان گرامی دعوت می‌کنیم از تجربه‌‌های شخصی خود، از تغییرات و تأثیراتی که این بیماری همه‌گیر در زندگی شخصی و کاری، خانوادگی و اجتماعی‌تان آورده، از بیم‌ها و امیدها و از سختی‌ها و نگرانی‌های که با آن درگیرید و از آنچه در اطراف و محل زندگی‌تان می‌بینید، از طریق ما برای آیندگان روایت کنید.

روزنامه اطلاعات روز یادداشت‌ها، تجربه‌ها، چشم‌دیدها و روایت‌های شما را منتشر می‌کند.

dailyetilaatroz@gmail.com

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *