آن کس که قصهی کوچهای اجباری دوران امیر عبدالرحمان خان را نمیداند، از تاریخ معاصر افغانستان هیچ نمیداند. چرا؟ برای این که نقشهی ژئوپولیتیک افغانستان با آن کوچاندنهای اجباری همین چیزی شد که امروز میبینیم. امیر عبدالرحمان با سیاست کشتار و غصب زمین و سپردن زمینهای غصبشده به همتباران همزبان خود سعی کرد بنیان ژئوپولیتیک استواری برای تحکیم سلطهی یک قوم در افغانستان فراهم کند.
از دوران آن امیر خونریز و غارتگر کمتر از یک و نیم قرن میگذرد. یعنی تصویر کشتارهای او هنوز تازه و قصهی غصب زمین در هنگام امارت او هنوز پیش چشم ماست. فقط کافی است یک مرد یا زن امروزی نگاه خود را بهسوی گذشته بگرداند و تا خاطرات پدرکلان/مادرکلان خود پیش برود تا همه چیز پیش چشمانش جان بگیرند. اما عجب آن است که به همین زودی دیگر کسی از زمینباختگان و همهچیز-از-دستدادگان دربارهی سرزمینهایی که باخته است و جانها و مالهایی که از دست داده است، چیزی نمیگوید. در میان قربانیان جور و جفای امیر عبدالرحمان و لشکریانش کمتر کسی با غاصبان دعوا دارد. نمیشنویم که کسی بگوید سرزمین مرا، خانهی مرا، تاریخ و خاطرهی مرا پس بدهید. همهی آسیبدیدگان پذیرفتهاند که آنچه در زمان امیر بر ما رفت دیگر تمام شده و نباید گرد گذشته گشت. همه جا نشان غصب سرزمین هست، اما قربانیان آن غصب عظیم از کنار سرزمینهای غصبشدهی آبایی خود خاموش میگذرند. آنان چشم به تاریخ گذشته ندارند (هرچند تاریخ این غصب هنوز حتا به یک و نیم قرن هم نرسیده) و فقط در این خیالاند که امروز چگونه در درون همین نقشهی موجود افغانستان با دیگران زندگی کنند.
اما گویی قصهی غصب هنوز به پایان نرسیده. هنوز گروه بزرگی از پویندگان طریق امیر غاصب در این خیالاند که آن چند دره و جلگهی تنگ باقیمانده در کف دیگران را نیز از کفشان بربایند. میگویند که ما سند مالکیت کل افغانستان را داریم. سند را کی صادر کرده؟ همان امیری که نیازی به سند نداشت و با شمشیر مردمان را میکوچاند و سرزمینشان را میستاند. به این میماند که آدم نیمهشب به خانهی کسی درآید و به صاحب خانه بگوید تمام داراییهای خود را به ما بده. وقتی صاحب خانه بگوید چرا، آدم به او بگوید: «دزد قبلی به ما سند داده و پایش امضا کرده که اموال باقیمانده حق ماست!»
همهساله کوچیها بر مناطق مرکزی هجوم میبرند و دست به کشتار و غارت و ویرانگری میزنند. از جنس سلاح و مهمات تنها چیزی که کم دارند تانک و جتهای اف 16 است. آن وقت حکومت مرکزی میایستد و تماشا میکند که این مهاجمان مظلوم و بیپناه چگونه زندگی را در کام دیگران تلخ میسازند. رییسجمهور خاموش، وزیر دفاع خاموش، وزیر داخله خاموش، رییس امنیت ملی خاموش. چرا خاموش؟ برای این که سیاست غصب سرزمین در همین حکومت دموکراتیک همهشمول قرن بیستویکمی هنوز مورد تأیید است. برای این که مهمترین و جدیترین سیاست در این حکومت سیاست ناتوانسازی و برهنهسازی و آوارهسازی مردمانی است که از بخت بد همزبان و همتبار حاکمان امروزی نیستند.
گاهی آوازه میشود که حکومت قصد دارد مشکل کوچیها را حل کند. بگذریم از این که همیشه مشکل کوچی است که سزاوار توجه است. خوشحال میشویم. میگوییم اگر کوچیها از سرگردانی دایمی وارهند و در جایی ساکن شوند و در قرن بیستویکم بالاخره زندگی متمدنانهی امروزی را شروع کنند، برای همه خوب میشود. اما حلی در کار نیست. میتوانند به کوچیها زمین و خانه بدهند. اما نمیدهند. میتوانند میلیونها دالر از بودجهی دولت و کمکهای بینالمللی را برای اسکان کوچیها مصرف کنند. اما نمیکنند. حاکمان خیال دیگری در سر دارند. خانه و سرزمین آمادهی آبایی دیگران را میخواهند. دلشان غصب سرزمین دیگران میخواهد نه حل مسألهی کوچی.
فقط تصور کنید که سالانه لشکری از تاجیکها و ازبیکها و هزارهها و ترکمنهای شتردار و رمهدار به مناطق پشتوننشین افغانستان سرازیر شوند، مردان محل را بکشند، خانههایشان را به آتش بکشند و مزارعشان را پامال کنند. آیا حکومت چنان وضعیتی را خاموشانه تماشا خواهد کرد؟ آیا اصلا چنان رفتاری در این عصر برای هیچ انسانی قابل قبول و قابل توجیه است؟ در این زمانه، در کجای جهان کسی میپذیرد که سرزمین و مزرعهاش در فلان فصلهای سال چراگاه عابران فصلی شود؟ در کجای دنیا اگر کسی بگوید «ما در فلان ماه بر خانه و مزارع و سرزمین شما هجوم میآوریم»، مردم از چنان خبری استقبال خواهند کرد؟
حکومت افغانستان، و مشخصا رییسجمهور محمداشرف غنی، به آسانی میتواند جلو تهاجم کوچیها بر مردمان دیگر را بگیرد. او میتواند از بودجهی همین دولت به کوچیها کمک کند تا به جای توسل به وحشت و غارت عصر قدیم به زندگی متمدنانهی عصری رو بیاورند. دیدن اموال غارتشدهی مردمان بیدفاع بر پشت موترهای مسلح کوچیها شاید کام رییسجمهور ما را در کوتاهمدت شیرین کند. اما این بازی خطرناکی است. جهان رویها دارد و یکی از آن رویها ضعیف شدن ظالمان است. این یک رویا نیست؛ نمونههای بسیار در تاریخ هستند.