دشمن اشتباهی – 25

امریکا در افغانستان 2001 – 2014

نویسنده: کارلوتا گال

برگردان: جواد زاولستانی

بخش بیست و پنجم

4

طالبان در تبعید

«به جای رفتن به جنگ در عراق، امریکا باید القاعده و طالبان را در پاکستان سرکوب می‌کرد.»

–         حبیب جالب بلوچ، فعال سیاسی در کویته

ماه می 2003. هم‌زمان با کاهش گرمای بعدازظهر تابستان و نزدیک شدن نماز شام، ده‌ها تن‌ از جاهای مختلف در میدان میزان چوک حاضر شدند. میزان چوک یکی از چهارراه‌های اصلی شهر کویته در پاکستان است. اکثر این جمعیت از مردم افغانستان بودند: مردان ریشکی که دستارهای سنگین سیاه مردم جنوب‌غرب افغانستان را بر سر داشتند و جوانانی که دستارهای سفید شاگردان مدارس دینی را بر سر بسته بودند. آنان به شیوه‌ی مردم افغانستان با یک‌دیگر احوال‌پرسی و بغل‌کشی کردند. پس از بغل‌کشی، آنان از سلامتی خود و خانواده‌ی یک‌دیگر می‌پرسند و برای هم‌دیگر دعا می‌کنند. لباس آن‌ها پیراهن و تنبان بود که پوشاک معمول در افغانستان و پاکستان است. اکثر آن‌ها شال‌های خامک‌دوزی شده‌ی پنبه‌ای بر شانه داشتند. طبق ضرورت، از این شال‌ها آن‌ها می‌توانند به حیث ملافه، پتو، جانماز و رو‌‌فرشی استفاده کنند. بنیادگراترین افراد آنان پاچه‌های تنبان‌شان را بالا کشیده بودند.

تمام آنان طالب بودند: برخی جنگ‌جویان پیشین، تعدادی مقام‌های حکومت طالبان و  تعدادی دیگر، حامیان گله-‌گوسفندی این جنبش. اما گروهی دیگر به معنای واقعی کلمه طالب بودند، یعنی‌ شاگردان مدارس ‌بی‌شمار دینی در کویته. این شاگردان که سربازان پیاده‌ی طالبان را تشکیل می‌دادند، جنگ‌جویان فصلی این گروه بودند.

طالبان هژده ماه پس از شکست‌شان در افغانستان، در مرکز این شهر پاکستان آشکارا گردهم‌ آمده بودند. شام‌‌گاه هر پنج‌شنبه، طالبان در میزان چوک دیده می‌شدند. در آن‌جا، غرفه‌های روزنامه‌فروشی، روزنامه‌ی طالبان و سی‌دی موعظه‌ها و خطابه‌های آنان را می‌فروختند. پیش از رفتن به نماز شام در مسجدهای نزدیک میزان چوک، آنان به اخبار گوش می‌سپردند.[1]

در سال‌های دهه‌ی 1980‌ برای مدت درازی‌ کویته پای‌گاه گروه‌های مجاهدین بود. اما از سال 2001 به این‌سو، کویته‌‌ تبدیل به خانه‌ی تبعیدی طالبان شده بود. این مرکز ایالت، ساکت است، جاده‌های منظم دارد و از ساختمان‌های آسمان‌خراش در آن نشانی نیست. کویته که زمانی فقط یک پاسگاه مرزی امپراتوری بریتانوی بود که برای نگه‌بانی از شاهراهی گماشته شده بود که از طریق کوتل بولان، هند بریتانوی را به افغانستان پیوند می‌داد، اکنون یکی از پای‌گاه‌های مهم نظامی پاکستان است. این شهر، مرکز ایالت بلوچستان و خانه‌ی قبایل بلوچ و‌ شمار زیادی از پشتون‌های بومی است. این شهر و مناطق اطراف آن، برای دهه‌ها میزبان صدها هزار مهاجر افغانستانی بوده است که از جنگ و فقر در کشور‌شان گریخته‌اند. این مهاجرت‌ها از آغاز حمله‌ی شوروی بر افغانستان در سال 1979‌ شروع شد. پس از سی سال زندگی در پاکستان، تعداد زیادی از آن مهاجران، آن‌قدر با جامعه‌ی میزبان ادغام شده‌اند که دیگر نمی‌خواهند به افغانستان برگردند. حتا در گرمای سوزان تابستان پاکستان، هوای کویته خنک است. باغستان‌های سیب، ناک، زردآلو و آلبالو که در دره‌های سبزِ میان کوه‌های خاکستری‌رنگ واقع شده، فضای دل‌انگیزی خلق می‌کنند. تعداد زیادی از اعضای طالبان‌ دوران جوانی‌شان را در اردوگاه‌های مهاجران در کویته و اطراف آن سپری کرده‌اند و با محیط آن‌جا خوب آشنا اند. بعضی از آنان در این شهر خانه دارند، بستگان‌شان در آن‌جا زندگی می‌کنند و از آن زمان، کار و تجارت‌های کوچک راه انداخته‌اند. اکثر آنان در مدرسه‌های دینی این منطقه درس خوانده‌اند و تقریبا تمام‌شان‌ کارت‌های مهاجرت و شناس‌نامه‌های جعلی پاکستانی دارند که با داشتن آن  اجازه می‌یابند در پاکستان بودوباش کنند. آنان به‌آسانی با پاکستانی‌ها ادغام می‌شوند.

با وجود آن‌که طالبان همیشه مراقب خود بودند، به‌آسانی می‌شد آنان را پیدا کرد. من در یک مینی‌بَس کرایی، با یک راننده و دو همکار افغانستانی به میزان چوک رفتم. پنجره‌های مینی‌بس ما پرده داشتند و در عقب آن، دور از چشم‌دید مردم نشستم. در کویته، ظاهر یک خارجی به‌صورت عموم توجه پولیس و ره‌گذران‌ را به خود جلب می‌کند. آن‌گاه، پولیس به مردم هشدار خواهد داد و هر‌نوع مصاحبه را در جاده‌ها بر‌هم خواهد زد. همکاران افغانستانی من که یکی ترجمان بود و دیگری کسی که بعضی از طالبان را می‌شناخت، از موتر پایین شدند تا کسانی را که حاضر به مصاحبه بودند، پیدا کنند. چندین طالب جوان به پنجره‌ی موتر نزدیک شدند و به‌راحتی صحبت کردند. آنان با اعتماد‌ به‌نفس و جسور بودند؛ شعار می‌دادند و لاف می‌زدند که با امریکایی‌ها می‌جنگند و طالبان را به قدرت برمی‌گردانند. آن‌ها از حضور نیروهای خارجی در افغانستان انتقاد می‌کردند و حکومت کرزی را غیرمشروع می‌خواندند.

عبدالکریم، 26 ساله، که پیش از 2001 سرباز طالبان بوده است، گفت: «‌ما از امریکایی‌ها متنفریم و کرزی دست‌نشانده‌ی جورج بوش است.» او که در آن زمان مشغول درس خواندن در یک مدرسه در کویته بود، گفت: «‌ما در افغانستان یک حکومت اسلامی می‌خواهیم.» چندین تن از میان این گروه به من گفتند که آنان به دلیل ترس از بازداشت توسط مقام‌های حکومت افغانستان، کشور را ترک کرده‌اند. ملا شهزاده، مدرس علوم دینی و جنگ‌جوی پیشین طالبان از ولایت هلمند‌ گفت: «خیلی دشوار است که بتوان در افغانستان درس خواند، چون مردم همیشه می‌پرسند: «شما که هستید‌» و «چه‌کار می‌کنید‌؟»

ادامه دارد…


[1]   طالبان در کویته در دو میدان دیگر نیز جمع می‌شدند، نوایی اده و چالو بوری. در سال 2013 گردهم‌آیی طالبان خیلی بزرگ‌تر شده بود و آنان اعتماد به‌نفس بیش‌تری داشتند.