صلح افغانستان و بازی جدید در آسیای میانه

صلح افغانستان و بازی جدید در آسیای میانه

پس از حملات 11 سپتامبر بر مرکز تجارت جهانی، جورج بوش رییس‌جمهور امریکا شدت خشم‌اش را با این جمله ابراز کرد: «یا با ما و یا در مقابل ما.» دیک چینی معاون رییس‌جمهور و دونالد رامسفلد وزیر دفاع از نومحافظه‌کارانِ جمهوری‌خواه همواره به رییس‌جمهور بوش گوشزد می‌کردند تا به هر نحو ممکن، ایالات متحده امریکا قدرت و صلابتِ خود را به کشورهای سرکش همچون عراق، نشان بدهد. احتمالا بوش پسر به همین دلیل در اوج قدرت امریکا جنگ در دو جبهه را آغاز کرد. حمله به افغانستان در همسایگی با آسیای میانه و حمله به عراق در دل خاورمیانه از جنگ‌های پرهزینه‌ای بودند که امریکا تاکنون در آن گیر مانده است.

با پایان دو دور ریاست‌جمهوری بوش، بارک اوباما از حزب دموکرات پس از پیروزی در نخستین سفرهای خارجی‌اش در 6 اپریل 2009 نخست به انقره پایخت ترکیه و بعد به قاهره پایتخت مصر و به دنبال آن به جاکارتا پایتخت اندونیزیا سفر کرد. وی در این سفرها بیش‌تر از هر چیز بر گفت‌وگو با جهان اسلام، استفاده از دیپلماسی به‌جای نیروی نظامی و نیز ائتلاف‌جهانی کشورها به رهبری ایالات متحده سخن زد. چنانچه در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: «وقتی توان خویش را برای ساختن ائتلاف‌ها استفاده می‌کنیم و بعد نمی‌گذاریم که احساس ترس ما چشمان ما را در برابر فرصت‌هایی که عصر جدید فراهم آورده، بپوشاند.» در آن زمان احتمالا کلان‌ترین تشویش کاخ سفید علاوه بر مقابله با تروریزم، هزینه‌ای تداوم و گسترش جنگ‌های بی‌پایانی بود که اوباما قادر نشد –آن‌گونه که وعده داده بود- آن‌ها را پایان دهد. افزون بر افغانستان و عراق، جنگ سوریه چنان ویرانگر شد که اوباما باری گفت: «جنگ سوریه موهای سرم را سفید کرد.»

در تلاطم جنگ‌های ناتمام، اوباما هنوز چند سالی از حکومت‌اش نگذشته بود، در 17 نوامبر 2011 در سفرش به استرالیا اعلام کرد: «امریکا قصد دارد منطقه‌ای آسیا-پسیفیک را به اولویت سیاست خارجی خود تبدیل کرده و توجه بیش‌تری به آن معطوف دارد.» برمبنای این استراتژی، قرار شد امریکا 60 درصد از تمرکزش را بر آسیا-پسیفیک معطوف بدارد. گویی که تهدیدی خطرناک‌تر از جنگ با تروریزم در کمین است. در سال 2017 دیری نگذشته بود رییس‌جمهور ترمپ، چین را به‌عنوان تهدید بر ایالات متحده قلمداد کرد. تهدیدی که احتمالا دکترین اوباما 60 درصد از تمرکزش را بر آسیا-پسیفیک به همین منظور معطوف کرده بود؛ منطقه‌ای که بیش‌ترین تردد چین از همین جغرافیا صورت می‌گیرد. دونالد ترمپ یک سال بعد در سال 2018 جنگ تجاری را علیه چین به راه انداخت که علاوه بر دو غول اقتصادی،‌ رشد اقتصادی و تجارت‌ جهانی را نیز متأثر ساخت. از پی‌گیری استراتژی‌های امریکا معلوم می‌شود که در حال حاضر مهم‌ترین تهدیدی که امریکا را نگران کرده تروریزم نه، بل ظهور بی‌پیشینه‌ای چین در جهان است. از این رو ایالات متحده تنها با جنگ‌ تجاری ‌به‌دنبال چین نیست، بلکه در هر گوشه‌ای از جهان پی‌گیر آن است.

در این اواخر آسیای میانه هم شاهد استراتژی جدید امریکا بود. چنانچه با پایان سفر «مایک پمپئو» وزیر خارجه امریکا به آسیای میانه، وزارت خارجه آمریکا به تاریخ 5 فبروری 2020 استراتژی‌ای را زیرا عنوان «استراتژی ایالات متحده برای آسیای میانه 2019-2025، تقویت حاکمیت و چشم‌انداز شکوفایی اقتصادی» اعلام کرد که موارد عمده‌ای آن بر «حمایت و تقویت حاکمیت و استقلال دولت‌های آسیای میانه در سطح ملی و منطقه‌ای، کاهش تهدیدات تروریستی، توسعه و حفاظت از ثبات در افغانستان، تشویق اتصال آسیای مرکزی و افغانستان به جنوب آسیا و تقویت سرمایه‌گذاری امریکا در آسیای میانه» تأکید دارد. با توجه به این، آیا بدون پایان جنگ و برقراری صلح در افغانستان، چنین رویایی برآورده خواهد شد؟ آیا آسیای میانه می‌تواند در روند صلح افغانستان نقشِ سرنوشت‌ساز را بازی کند؟ و آیا امریکا به هدف نقش آسیای میانه در برقراری صلح در افغانستان به‌دنبال آن است، و یا بازی جدیدی در راه است؟

آنچه که از پی‌گیری اولویت‌های استراتژی ایالات متحده به‌نظر می‌رسد، این کشور در هر کجای جهان به‌دنبال چین است. هفته‌ی قبل در سفرِ مایک پامپئو، وزیر خارجه امریکا به کشورهای اروپای شرقی ظاهرا از پیش‌گیری تهدیدات روسیه چیزهای گفته شد، اما وزیر خارجه امریکا صراحتا از تهدید و خطرات احتمالی چین به‌ویژه از زیربنای تکنولوژی (شبکه‌ی 5 جی) آن کشور یادآوری کرد: «فکر می‌کنم تمام جهان اکنون به‌وضوح می‌بینند که حزب کمونیست چین قصد دارد از زیربنای تکنولوژی خود به هدفی استفاده کند که هیچ تکنولوژی دیگری در جهان آن را انجام نمی‌دهد: دقیقا آن را وابسته به دستگاه استخباراتی و نظامی استفاده می‌کند.» سخن‌گوی وزارت خارجه چین اما در پاسخ به این گفته‌های مایک پامپئو بیان داشت: «وی هرجا که می‌رود همیشه ویروس سیاسی و معلومات نادرست را پخش می‌کند!» با توجه به این،‌ استراتژی جدید ایالات متحده امریکا پیرامون آسیای میانه در پی چیست؟

در حال حاضر چین بیش‌ترین سرمایه‌گذاری را در آسیای میانه کرده است، تا جایی که روسیه را به‌لحاظ سرمایه‌گذاری به عقب کشیده است. مهم‌تر از آن پروژه «کمربند و راه» ظاهرا یک پروژه‌ای اقتصادی است، اما در واقع یک پروژه‌ای سیاسی توسعه‌طلبانه‌ای چین به‌حساب می‌رود. چین تا پایان جنوری 2020 نزدیک به 200 سند همکاری مرتبط به پروژ‌ه‌ی کمربند و راه را با 138 کشور و 30 سازمان بین‌المللی امضا کرده است. خطوط لوله گاز از آسیای مرکزی به چین به‌عنوان یکی از پروژه‌های بزرگ خط لوله‌ای در جهان است که در سال 2009 افتتاح شد. این خط لوله‌ای، گاز را از ترکمنستان و از طریق ازبیکستان و قزاقستان به چین انتقال می‌دهد.

آسیای میانه از لحاظ ذخایر و منابع انرژی (نفت و گاز) پس از خاورمیانه جایگاه دوم را در سطح جهان دارد. افزون بر نفت و گاز، اورانیم، المونیم، ذغال سنگ، طلا و مس از ذخایر مهم معدنی این منطقه به‌شمار می‌روند. چین از جمله کشورهای است که شدیدا به ذخایر دست‌نخورده‌ای آسیای میانه نیاز دارد. احتمالا ایالات متحده، استراتژی 2019-2025 برای بازی جدید علیه غولِ اقتصادی چین روی دست گرفته است تا دردسری باشد بر پروژه‌های کلان و رویایی آن. برمبنای این استراتژی امریکا تا کنون نزدیک به 9 میلیارد دالر با کشورهای آسیای میانه در بخش‌های صلح، امنیت، اصلاحات دموکراتیک، رشد اقتصادی و نیازمندی‌های بشری کمک کرده است. همچنان حدود 50 میلیارد دالر از سوی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول به‌گونه‌ای قرضه و کمک‌های تخنیکی به کشورهای آسیای میانه پرداخت شده است. همین اکنون سکتور خصوصی امریکا حدود 31 میلیارد دالر در بخش‌های مختلف در کشورهای آسیای میانه سرمایه‌گذاری کرده است.

جاده ابریشم و یا همان مسیر «یک کمربند و یک راه» در دل آسیای میانه قرار گرفته است. از این‌رو چین سرمایه‌گذاری‌های زیادی را در آسیای میانه کرده است. شرکت پتروچاینا بزرگ‌ترین پروژه‌ای انتقال گاز از ترکمنستان به چین را به عهده دارد. تاجکستان برای ساخت نیروگاه حرارتی دوشنبه-2، یک معدن طلا را با ذخایر 50 تُن «برای مدت نامعین» به چین تحویل داده است. مجتمع پارلمان تاجکستان به ارزش 350 میلیون دالر به کمک چین ساخته شده است. بر علاوه برخی از زیرساخت‌های مهم، مانند جاده‎ها، نیروگاه‌های حرارتی و نوسازی استیشن‌های برق توسط قرض‌های چین شروع به فعالیت کرده‌ است. در کل حجم سرمایه‌گذاری مستقیم چین در تاجکستان از مرزِ 2.6 میلیارد دالر عبور کرده. درحالی‌که سرمایه‌گذاری روسیه در تاجکستان از مرز یک میلیارد دلار عبور نکرده است. تلاش‌های چین بر این است تا تولیدکنندگان دیگر در تاجکستان و قرغیزستان، جای پای چین را نگیرند.

در این میان اما در استراتژی ایالات متحده پیرامون آسیای میانه مسأله‌ای صلحِ افغانستان جا داده شده است. برعلاوه زلمی خلیل‌زاد نماینده ویژه امریکا در امور صلح افغانستان در تویتی گفته است: «یک افغانستان باثبات و مرفه برای صلح، امنیت و رفاه در آسیای میانه مهم است؛ یک آسیای میانه‌ی متشکل از دولت‌های بااقتدار و مستقل که مشترکا با افغانستان برای اتصال با آسیای جنوبی کار کنند به نفع منطقه و ایالات متحده است.»

بازی را که ایالات متحده در آسیای میانه راه‌اندازی کرده است در صورتی که بتواند بر بلندپروازی‌های چین فایق آید، احتمالا در این چارچوب صلحِ افغانستان تا جایی معنای پیشرفت را پیدا می‌کند، در غیر آن ظرفیت‌های که بتواند بر اهداف چین هم در آسیای میانه و هم در ترکستان شرقی دردِ سرساز باشد، به‌ویژه در افغانستان بسیار است. وقتی دولت افغانستان اعلام می‌کند که 22 گروه تروریستی وجود دارد و بعد ایالات متحده -احتمالا‌ دولت افغانستان- با یک گروه آن که همانا طالبان‌اند بابِ توافق را باز کرده‌اند، معنایش چیست؟ گویی که تروریزم رویایی بود که هیچ‌گاه واقعیت‌اش در جنگ امریکا تعریف و معلوم نشد، و اما بازی جدید در آسیای میانه، در صورت گسترده‌شدن احتمالا بن‌بست سیاسی-نظامی در افغانستان را پیچیده‌تر سازد.