موسیقی محلی هرات با نام خانواده خوشنواز گره خورده است. خانوادهای که چهار نسل مشعلدار موسیقی محلی بهویژه طبلهنوازی در هرات شناخته میشود. آخرین نفر از نسل چهارم این خانواده سلیم خوشنواز است؛ مردی با نیم قرن سابقه هنری. این روزها او در یک دکان حدودا ششمتری در گوشهای از شهر هرات مشغول ترمیم طبله برای هنرمندان جوانتر است. او که پا به 64مین بهار زندگیاش گذاشته، میگوید جنون نواختن طبله در وجودش زنده است. او در گفتوگو با اطلاعات روز میگوید هرچند مثل گذشته به محافل برای طبلهنوازی نمیرود، اما همیشه در دکانش طبله مینوازد.
وقتی به دیدار هنرمندی با نیم قرن تلاش خستگیناپذیر در عرصه موسیقی محلی هرات به محل کارش رفتم، سرگرم ترمیم یک طبله بود. او که با دقت پوست دریدهی طبله را تعویض میکرد، به من گفت: «طبله را ترمیم میکنم تا همچنان این صدا در محافل خوشی هراتیان طنینانداز باشد.» خوشنواز از جان خود برای رشد هنر موسیقی محلی و آموزش آن به مردم مایه گذاشته است.
چهار نسل در هنر
سلیم خوشنواز سومین فرزند رحیم خوشنواز است. رحیم خوشنواز یکی از مشهورترین هنرمندان موسیقی محلی هرات بوده است. خانواده خوشنواز از احترام خاصی نزد هرات و هراتیان بهدلیل مشعلداری از هنر موسیقی محلی برخوردار است. محمدسیلم خوشنواز، آخرین نفر از نسل چهارم این خانواده است که با وجود کهولت سن همچنان برای زندهنگهداشتن هنر طبلهنوازی تلاش میکند.
غلامحسین، مشهور به «لاته» نخستین فرد از خانواده خوشنواز بود که پا به دنیای موسیقی گذاشت. روایت روآوردن غلامحسین هم از زبان محمدسلیم خوشنواز جالب و شنیدنی است. او وقتی از عطش سومین جدش برای موسیقی یاد میکند، خنده بر لب دارد: «غلامحسین پدرِ پدربزرگم در نانوایی کار میکرد و بیشتر وقتها به گونهی شوقی زیربغلی (یکی از آلههای موسیقی) مینواخت و این شوق غلامحسین باعث شد که هنر موسیقی سینه به سینه در خانواده خوشنواز منتقل شود.» به گفته آقای خوشنواز، آقا حسن فرزند غلامحسین به مراتب دست بالاتر در هنر موسیقی محلی هرات پیدا کرد و افزونبر خواندن آهنگ، با سازهای هارمونیه، رباب و طبله نیز آشنا بود و پس از او فرزندش امیرجان خوشنواز هنر موسیقی محلی را ادامه داد. آهنگ «اولنگ اولنگ» یکی از سرودههای مشهور محلی در هرات است که بارها و بارها در محافل خوشی هراتیان از حنجره امیرجان شنیده شده است.
رحیم خوشنواز، ربابنواز، نعیم خوشنواز، طبلهنواز، سلیم خوشنواز، طبلهنواز و محمود خوشنواز، محلیخوان، چهار فرزند امیرجان خوشنواز هستند. از این خانواده اهل موسیقی، تنها سلیم خوشنواز هنوز میراثدار موسیقی محلی در خانواده خوشنواز است. محمود خوشنواز و نعیم خوشنواز در همین سالهای نزدیک از دنیا رفتند.
کوک با ساز طبله
سلیم خوشنواز تا 14 سالگی با نواختن طبله بیگانه بود. او میگوید یک روز ناخودآگاه به نواختن طبله علاقهمند شد. در خانه هنریشان سازهای موسیقی محلی همواره وجود داشته، اما هیچ کدام از این سازها به اندازه طبله چنگی به دلش نزد. میگوید از همان آغاز بیشتر با ساز طبله کوک بود. اولین اجرایی سلیم خوشنواز با استقبال پدرش امیرجان مواجه شد و برای یک عمر پایش در هنر موسیقی باز شد: «اولینبار در خانه طبله نواختم. برادرم استاد نعیم گفت کی طبله مینوازد که طبلهها را پاره نکند. پدرم گفت که غرض نگیر، سلیم طبله مینوازد، باشد یاد بگیرد.»
نعیم خوشنواز که حالا در دنیای طبلهنوازی دارای نام و نشان است، نخستین آموزش طبلهنوازی را نزد پدرش آغاز کرد، اما بیشتر از برادرش این هنر را یاد گرفت. او مبتکر طرح امپولوغی یا زدن انگشت بر طبله بم است که روزبهروز در موسیقی محلی افغانستان محبوبیتاش بیشتر میشود. او آهنگ مشهور هراتی «سر پل مالان دختری دیدم» را با طبله اجرا میکند و بار دیگر خاطرات خانواده خوشنواز را در خاطرات تازه میکند. این طبلهنواز قادر به نواختن تمامی تالهای موسیقی محلی هرات است.
سلیم خوشنواز در بخش سورکردن طبله مهارت خاصی دارد. از ولایتهای دیگر کشور نیز جهت ترمیم و سورکردن طبله نزدش مراجعه میکنند. بارها برادران خوشنواز برای محافل فرهنگی و هنری به کابل، بلخ و دیگر ولایتها دعوت شدهاند: «سورکردن طبله خیلی مهم است. برخیها نمیدانند که درست میزان کنند و در هرات کسی نیست که مثل من طبله سور کند.» برخی طبلههایی را که سلیم خوشنواز بستهبندی و سور میکند، بهعنوان سوغات به خارج کشور میفرستند. اهل موسیقی هرات بیشتر طبلههایشان را جهت سورکردن نزد آقای خوشنواز میآورند: «یک جوره طبله از هند آورده بودند و من آن را بستهبندی و سور کردم. این طبلهها به آلمان به گروه موسیقی احمد ولی بهعنوان سوغات میبردند. وقتی سیر، طبلهنواز ماهر این گروه، این طبلهها را دیده بود، شوکه شده بود. گفته بود از کجا آوردهاید؟ باز نام من را گرفتند و من را شناخته بود و خیلی از سورکردن طبلهها تعریف کرده بود.»
کوک ناساز روزگار
برادران خوشنواز با دل و جان برای رشد هنر موسیقی محلی هرات تلاش کردهاند، اما در دشوارترین لحظات زندگیشان کمتر کسی به سراغشان آمده است. سلیم خوشنواز نیز به دشواری چرخ زندگیاش را میچرخاند و حالا با کهولت سن کمتر به محافل خوشی هراتیان سر میزند و مصارف زندگی خانوادهاش را با ترمیم طبله تأمین میکند. او چهار دختر و دو پسر دارد. سلیم خوشنواز دهها نفر را در بخش طبله آموزش داده و میگوید بیشتر مواقع افراد کمدرآمد را رایگان و با پیشانی باز به حضور پذیرفته است. او زندگی ساده و با کمترین امکانات را میپسندد و به آموزش طبله بهعنوان منبع درآمد نمیبیند: «من آدم فقیرمسلکام و بسیاریها را رایگان طبله آموزش دادم. حتا برخیها کرایه رفتن تا خانهشان را میدادم که زود به خانه خود بروند. خیلیهای دیگر را هم تشویق کردم که طبله بنوازند.»
وحید قاسمی، یکی از آوازخوانان مطرح افغانستان به پاس یک عمر تلاش در بخش هنر، خواستار شاملشدن پنج هنرمند موسقی هرات بهشمول سلیم خوشنواز به فهرست معاش حکومت شده بود، اما این درخواست به دلایل نامعلوم عملی نشد: «از کابل مکتوب آمد که هنرمندانی را که بیشتر از 30 سال سابقه در بخش هنر موسیقی دارند به ما معرفی کنید، تا شامل معاش شوند. استاد وحید قاسمی زنگ زد و برای من گفت که شما صاحب معاش نشدید و من خیلی ناراحت شدم.»
این طبلهنواز چیرهدست خموپیچ زندگی را با مشکلات زیاد سپری میکند. او با نیم قرن خدمت در بخش هنر موسیقی، اما در یک خانه کرایی زندگی میکند. پرداخت چهارهزار و 500 افغانی کرایه ماهوار خانه برایش زیاد است: «من در جکان خانه دارم و این خانه مخروبه شده و قابل استفاده نیست. این خانه خیلی خرج دارد و سه مرتبه هم سقفاش لمبیده (فروپاشیده) است. دو تا سه لک افغانی خرج دارد تا این خانه را ترمیم کنم.»
سلیم خوشنواز در ماه رمضان دو سال پیش با تنگدستی فزاینده مواجه شده بود و قادر به خریداری مواد اولیه نبود: «چند روز از ماه رمضان تیر شده بود و به خانه برنج، روغن و اینها نبود. من در دکان حیران بودم که با کدام پول این مواد را بخرم. از نماز آمده بودم و یکی از دوستان زنگ زد و به خانه ما برنج، روغن و دیگر مواد را برد. همسرم گفت که از کجا آوردی؟ من گفتم الله متعال کمک میکند و در ماه رمضان مهمان خدا هستیم.»
این طبلهنواز هراتی توقع دارد که مردم زحمات خانواده خوشنواز را برای روشن نگهداشتن مشعل موسیقی محلی را فراموش نکنند. او آرزو دارد پس از خودش فرزندش از هنر محلی که با خانواده خوشنواز گره خورده، مشعلداری کند: «موسیقی شوق پدری است و پدر و پدربزرگ من همین کار را میکردند. من هیچ گاهی موسیقی را کنار نمیگذارم و تا ننوازم، آرام نمیگیرم. بچه من علیاحمد نیز طبله نواختن را باید ادامه بدهد.»