زمانیکه تروریسم و گروههای تروریستی فراتر از مرزهای یک کشور برنامههای جنگجویی دارند، به یکی از جرایم سازمانیافته فراملیتی و به چالشی تبدیل میشوند که تمام کشورهای یک منطقه و گاهی کل جهان را درگیر میکند. طالبان، زیر شاخههایش و گروههای همنام و همهدف آن از جریانهاییاند که در قالب یکی از انواع جرایم سازمانیافته فراملیتی (گروه تروریستی)، سالهای زیادی افغانستان را در خود مچاله کرده است. «سیر تکامل و احتمال احیای مجدد تحریک طالبان پاکستان» عنوان گزارشی است که توسط انستیتیوت صلح ایالات متحده نشر شده و ظهور و زوال و احتمال احیای مجدد یکی از گروههای تروریستی در منطقه جنوب آسیا را که اهداف مشخصی از جنگشان در افغانستان داشتهاند و دارند بررسی میکند. این گزارش که احیای مجدد احتمالی «تحریک طالبان پاکستان» را به پویایی اوضاع سیاسی جاری در افغانستان، روند صلح و گفتوگوی دولت افغانستان با طالبان تا حدودی مرتبط میداند، به شرح زیر است:
مقدمه
پس از شکلگیری در سال۲۰۰۷، تحریک طالبان پاکستان بهعنوان یکی از مرگبار ترین سازمانهای جنگجو در پاکستان ظاهر شد. این سازمان با حفظ روابط نزدیک با القاعده، طالبان افغانستان و گروههای جنگجوی دیگر، خونینترین حملات تروریستی را در پاکستان سازماندهی کرد. یکی از مشهورترین حملات آن، حمله به بزرگترین پایگاه هوایی نیروی دریایی پاکستان در سال ۲۰۱۱ بود. همینطور حمله به فرودگاه بینالمللی کراچی در سال ۲۰۱۴ و همچنین راهاندازی یک قتلعام در مدرسه دولتی ارتش در پیشاور در سال ۲۰۱۴ که منجر به کشته شدن ۱۵۰ نفر شد، تقریبا همه قربانیان این حمله دانشآموزان بودند.
با این حال، تلاشهای مداوم دولت پاکستان، از جمله مهمترین آنها عملیات ضرب ازب ارتش این کشور بود، در سال ۲۰۱۴ آغاز شد و یک عملیات هواپیمای بدون سرنشین امریکایی، همراه با عوامل ذاتی این سازمان، روند نزولی شدید زوال تحریک طالبان پاکستان را تسریع کرد و این روند تا سال ۲۰۱۶ با دشواری انجام شد و بعد از آن بهندرت پیش میآید که این گروه حملهای را سازماندهی کند. امروزه تحریک طالبان پاکستان عمدتا یک سازمان ستیزهجوی پراکنده و فرسوده است که در سراسر پاکستان و در مرزهای افغانستان پراکنده شده است. اما احتمال دارد این وضعیت در شرف تغییر باشد. تحول اخیر در فعالیتهای تحریک طالبان پاکستان حاکی از آن است که این گروه مشتاق است پایگاه خود را تحکیم کرده و به فعالیتهای خشونتبار دامن بزند. فقط در دو ماه اول سال ۲۰۲۱ این گروه مسئولیت دستکم ۳۲ حمله را به عهده گرفته است – و هرچند که این تعداد قطعا اغراقآمیز است اما شواهد معتبرتر بیانگر افزایش حملات تحریک طالبان پاکستان را در دو سال گذشته است. گزارشها دربارهی تهدید غیرنظامیان از سوی شبهنظامیان تحریک طالبان پاکستان برای پیوستن دوباره گروههای متلاشیشدهی این سازمان، نیز باعث نگرانی شده است. اگرچه تهدیدها از جانب تحریک طالبان پاکستان در حال حاضر محدود است، اما نشانههای اولیهی تلاش برای بازگشت دوباره نزدیک است و بررسیها نشان میدهد که عوامل مختلف از جمله روابط نزدیک با طالبان رو به صعود افغانستان، ارتباط با گروههای جنگجوی مرگبار و شکافهای مداوم حاکمیت در شمال غربی پاکستان، وجود دارد كه میتواند این گروه را قادر به بازسازی كند.
پرسش اساسی که این گزارش مطرح میکند این است که آیا تحریک طالبان پاکستان قادر است قدرت و ظرفیت کافی بهدست آورد تا فعالیتهای خشونتآمیز خود را در پاکستان بهطور قابل توجهی تشدید کند و درگیریها را در منطقه گستردهتر کند. به همین منظور، این گزارش به سه پرسش اصلی پرداخته است:
– ماهیت، شدت و تمرکز جغرافیایی فعالیتهای سازمانی تحریک طالبان پاکستان طی سالها چگونه تکامل یافته است؟
– چگونه روابط تحریک طالبان پاکستان با گروههای جنگجوی برجستهی منطقهای میتواند در آینده فرصتها و چالشهایی را برای این گروه ایجاد کند؟
– پویاییهای سیاسی در حال تکامل، بهصورت مشخص تحولات سیاسی در افغانستان، مسائل حکمرانی در شمالغربی پاکستان و زیرساختهای شبهنظامی منطقه، چگونه میتوانند بر مسیر آینده تحریک طالبان پاکستان تأثیر بگذارند؟
مجموعه دادههای جنگ که فعالیت خشونتآمیز تحریک طالبان پاکستان را ثبت میکند، با استفاده از نشریات و بیانیههای تحریک طالبان پاکستان و منابع ثانویه، گزارش ظهور و افول این سازمان از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۸ را با تمرکز بر ریشهها، اهداف، رهبری سازمان و مسیر خشونت و در نهایت تخریب و افول آن را ترسیم میکند. سپس شواهد مربوط به احیای مجدد تحریک طالبان پاکستان را از سال ۲۰۱۸ – از جمله افزایش تعداد حملات آن، یک فعالیت تبلیغاتی احیا شده، و استقبال شدیدتر از جهادگرایی فراملی – را بررسی میکند و اینکه چگونه تجدید حیات آن ممکن است تحت تأثیر روابط تکاملیافته با سایر سازمانهای ستیزهجوی منطقه، بهویژه طالبان افغانستان، القاعده و دولت اسلامی خراسان باشد. در این گزارش عواملی مانند تأثیر روند صلح جاری افغانستان که میتواند به تحریک طالبان پاکستان کمک کند تا خود را بهعنوان یک تهدید بزرگ برای کشور پاکستان معرفی کند، برجسته شده و توصیههایی برای روشهای دولت پاکستان شده است تا با همکاری و پشتیبانی ایالات متحده، گسترش تلاشها برای مقابله با افراطگرایی خشن، پرداختن به پیوندهای تحریک طالبان پاکستان با سایر گروههای شبهنظامی در منطقه و رسیدگی به شکایات مردمی در سنگرهای این گروه با بهبود حاکمیت و شرایط اقتصادی، ممکن است این تجدید حیات تحریک طالبان پاکستان را خنثا کند.
ظهور و زوال تحریک طالبان پاکستان؛ ۲۰۰۷- ۲۰۱۸
ظهور تحریک طالبان پاکستان با سقوط رژیم طالبان در افغانستان در سال ۲۰۰۱ و به دنبال آن گسترش بعدی شورشگری، ارتباط نزدیک دارد. پس از حمله امریكا به افغانستان، هزاران نفر از اعضای طالبان و القاعده افغان به كشور پاکستان عبور كردند و در جستوجوی پناهگاههای امن در مناطق قبیلهای تحت اداره فدرال و نیز در مناطقی از ایالتهای خیبر پشتونخوا و بلوچستان بودند. در نتیجهی «طالبانسازی» در این مناطق، رهبران طالبان افغانستان با رهبران قبایل محلی برای استخدام افراد قبیلهای و دانشآموزان مدارس پاکستانی، برای جنگ با نیروهای ایالات متحده و ناتو کار کردند. قبل از تشکیل رسمی تحریک طالبان پاکستان در سال ۲۰۰۷، بسیاری از اعضای آن با ارائه پشتیبانی لجستیکی و تسهیل جذب نیرو، از جنگ طالبان افغان در افغانستان حمایت میکردند.
عملیات نظامی ارتش پاکستان در وزیرستان شمالی و جنوبی در سال ۲۰۰۲ بهعنوان تسریعکنندهی ستیزهجویی گسترده در مناطق قبیلهای تحت اداره فدرال و هماهنگی بین طیفهای متنوعی از گروههای مسلح که در اطراف قبایل، سرزمینها و فرماندهان ظهور کردند، عمل کرد. طالبان در این مناطق خلای قدرت را که با عملیات نظامی پاکستان علیه عوامل مرتبط با القاعده ایجاد شده بود، پر کردند. آن عملیاتها ۷۰ تا ۸۰ هزار سرباز را به منطقه آورد. در این دوره، طالبان نوپای پاکستانی، یک شبکه غیرمتمرکز از بخشهای مختلف جنگجو در مناطق قبیلهای تحت اداره فدرال شروع به ادعای رهبری خود کردند، بزرگان قبایل محلی را هدف قرار دادند، نسخه خود را از حکومت اسلامی بنا کردند و با سیستم موجود ساختارهای سیاسی محلی درگیر شدند.
در همین شرایط بود که تحریک طالبان پاکستان در دسامبر ۲۰۰۷ بهعنوان یک سازمان چتر آزاد و تحت رهبری بیتالله محسود، یک رهبر جنگجو از وزیرستان جنوبی ظاهر شد. شورا (کمیته مشورتی) متشکل از ۴۰ رهبر ارشد جنگجوی محلی – که بسیاری از آنها با شبکههای جنایی محلی ارتباط دارند – برای نمایندگی از مناطق قبایلی تحت اداره فدرال و مناطق خیبر پشتونخواه گرد هم آمدند. برخلاف رهبران طالبان افغانستان، بیتالله و دیگر رهبران تحریک طالبان پاکستان بهرغم استفاده از واژگان مذهبی، تمایل ضعیف به تحصیلات در مطالعات اسلامی دارند.
حمایت از ایدئولوژی دیوبندی – جنبشی احیاگرانه از هندوستان که به دنبال تطهیر اقدامات اسلامی است – اهداف کلیدی این گروه بود که شامل اجرای قانون شرع، جنگ با نیروهای ایالات متحده و ناتو در افغانستان و جهاد علیه ارتش پاکستان بهویژه در منطقه سوات و وزیرستان شمالی میشد. در حقیقت بیانیهای از طرف مولوی عمر، سخنگوی بیتالله در دسامبر ۲۰۰۷ روشن ساخت که دلیل اصلی ایجاد تحریک طالبان پاکستان ارائه جبههای متحد در برابر عملیات ارتش پاکستان است. طبیعت غیرمتمرکز تحریک طالبان پاکستان به این معنا بود که تصمیمهای فرماندهان محلی نهتنها تحت تأثیر اهداف کلان این سازمان، بلکه تحت تأثیر تحولات سیاسی محلی و نگرانیهای قبیلهای نیز قرار میگرفت. این کارشیوههای متفاوت و گاهی رقابتی سرانجام به سطح قابل توجهی از اختلافات داخلی منجر شد. موضع تهاجمی تحریک طالبان پاکستان در برابر دولت پاکستان با موضع دیگر جنگجویان محلی مانند حافظ گل بهادر و ملا نذیر که در مورد مسأله محافظت از جنگجویان خارجی و هدف قراردادن کشور پاکستان با بیتالله اختلاف نظر داشتند، در تضاد بود.
تحریک طالبان پاکستان به شیوهی کاملا غیرمتمرکز عمل میکرد و جناحها در مناطق قبیلهای عملیات خشونتآمیز، اطلاعاتی و لجستیکی خود را انجام میدادند. درحالیکه «گروه محسود» هستهی اصلی تحریک طالبان پاکستان را تشکیل میداد، گروههای تحت رهبری بهادر و نذیر رسما بخشی از تحریک طالبان پاکستان نبودند. در سال ۲۰۰۸ نذیر با بهادر همکاری کرد تا «تحریک مقامی طالبان» (جنبش محلی طالبان) را ایجاد کند که متمایز از تحریک طالبان پاکستان بیتالله محسود بود و این جنبش مخالف حملات به دولت پاکستان بود. نذیر و بهادر هر دو با القاعده، طالبان افغانستان و اعضای شبکه حقانی، یک گروه شورشی برجسته که هم در شرق افغانستان و هم در شمالغربی پاکستان فعالیت میکند و یکی از اجزای نیمهمستقل طالبان افغانستان محسوب میشود) ارتباط قوی داشتند.
در فبروری ۲۰۰۹ بیتالله، نذیر و بهادر اتحادی را تحت عنوان «شورای مجاهدین متحد» تشکیل دادند و متعهد شدند که تلاشهای مجدد را بر نیروهای بینالمللی در افغانستان متمرکز کنند. با این حال، هنگامیکه ایالات متحده جنگ هواپیماهای بدون سرنشین خود در مناطق قبیلهای پاکستان را شدت بخشید و ارتش پاکستان به عملیات خود در آنجا ادامه داد، بهادر با بیتالله همسو شد و مسئولیت حمله مرگبار در اواسط سال ۲۰۰۹ به کاروان نظامی پاکستان را بر عهده گرفت. اقدامات مداوم نظامی، انگیزههایی را برای جناحهای مختلف طالبان پاکستانی فراهم کرد تا نهتنها برای همکاری با یکدیگر، بلکه برای پیوند با شبهنظامیان پنجابی و شبهنظامیان خارجی نیز حاضر باشند.
پس از مرگ بیتالله در یک حمله موشکی در سال ۲۰۰۹، حکیمالله محسود بهعنوان رهبر جدید تحریک طالبان پاکستان منصوب شد. وی روابط خود با القاعده و دیگر جنگجویان خارجی را تقویت کرد. در زمان حکیمالله، همکاری بیشتری با سپاه صحابه و لشکر جنگوی شکل گرفت که منجر به درگیرشدن تحریک طالبان پاکستان در حملات فرقهای علیه شیعیان شد. پیوندهای تحریک طالبان پاکستان با دیگر گروههای شبهنظامی، هم مزایای مادی و هم شهرت به همراه داشت. در ازای پناهگاههای امن و اردوگاههای آموزشی در مناطق قبایلی تحت اداره فدرال، القاعده کمکهای مالی و فنی ارائه میداد، درحالیکه شبهنظامیان پنجابی دسترسی به زیرساختهای خود را فراهم میکردند که تحریک طالبان پاکستان را قادر به حملات به مناطق شهری میکرد.
در سال ۲۰۱۳ رهبری تحریک طالبان پاکستان به خارج از طایفه محسود، به ملا فضلالله از منطقه سوات تغییر کرد. قبیله محسود حدود ۶۰ درصد از جمعیت در وزیرستان جنوبی را تشکیل میدهند و با توجه به اهمیت بسیار مهم وفاداری قبیلهای در مناطق قبایلی تحت اداره فدرال و رقابتها بین قبایل، هویت محسود در وفاداری قبیلهاش به رهبری تحریک طالبان پاکستان در وزیرستان جنوبی کمک کرده است. فضلالله که رهبر فصلهای سوات و ملکند بود، توسط بسیاری از طالبان مستقر قبیلهای بهعنوان یک فرد خارجی شناخته میشد و این مساله پذیرفتن وی بهعنوان رهبر را دشوار میکرد. رهبری فضلالله نهتنها انسجام تحریک طالبان پاکستان را تضعیف کرد بلکه حملات شدیدتری را نیز در پی داشت. فضلالله هنگام حمله گروه به مدرسه دولتی ارتش در سال ۲۰۱۴ و دانشگاه بچه خان در سال ۲۰۱۶ رهبری تحریک طالبان پاکستان را بر عهده داشت. وی در ماه جون ۲۰۱۸ در ولایت کنر افغانستان درگذشت و مفتی نور ولی، عضو قبیله بومی محسود از وزیرستان جنوبی که بهشدت در عملیات تحریک طالبان پاکستان در کراچی نقش داشت، جایگزین وی شد.
با خسارات سنگینی که در عملیات ضرب ازب به تحریک طالبان پاکستان وارد شد، انتقال اعضای آن به افغانستان و مرگ فضلالله، عقیده عمومی بر این بود که انحلال کامل تحریک طالبان پاکستان نزدیک است. با این حال، دو پیشرفت قابل توجه در این مرحله ممکن است احتمال احیای مجدد را تقویت کرده باشد. یکی بازگشت رهبری تحریک طالبان پاکستان به قبیله محسود بود، مورد دوم انتشار «قانون رفتاری» جدید برای اعضای تحریک طالبان پاکستان بود. این کد اهداف جدید تحریک طالبان پاکستان را از متحدکردن گروههای مختلف تحت رهبری مرکزی گروه و ایجاد ساختار و نظم بیشتر از طریق تعیین خطوط صریح اختیارات و مسئولیتها، معرفی فرآیندی برای شناسایی اهداف قانونی و ارائه رهنمودهایی برای عملیات شهادت به نمایش میگذارد. تحت رهبری نور ولی، علاوه بر هدف قراردادن پرسنل امنیتی، تحریک طالبان پاکستان حملات خود علیه سیاستمداران ایالتی، از جمله حمله به هارون بیلور، رهبر حزب ملی عوامی در جولای ۲۰۱۸، و اکرامالله گانداپور از تحریک انصاف را دوباره تمدید کرد. پولیس ملی که بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ بر پیمان خلیج فارس حکومت میکرد، مدتهاست که با طالبان مخالفت کرده و از عملیات نظامی حمایت میکند. گنداپور که به خانوادهای قدرتمند سیاسی تعلق دارد، به بخش اداری (کولاچی تحصیل) دیره اسماعیل خان واقع در نزدیکی مرز وزیرستان جنوبی انتخاب شد.
ادامه دارد….