روز گذشته مسئولان امنیتی در ولایت هلمند اعلام کردند که یک سرباز پولیس که با طالبان در ارتباط بوده است، پنج همکار خود را ابتدا مسموم و کشته و سپس با سلاحهای دستداشتهی خود به گروه طالبان پیوسته است. مسئولان امنیتی گفتهاند که این سرباز سلاح و مهمات همکاران خود را نیز با خود برده است. حملات خودیازایندست توسط نیروهای امنیتی تازگی ندارد و بارها این نیروها دست به اعمالی زدهاند که در همسویی با اهداف مخالفان مسلح دولت بوده است. حمله بر جان همکاران خود در صفوف نیروهای امنیتی داخلی و همچنان کشتار نیروهای خارجی پدیدهای است که در طول چند سال گذشته همواره تکرار شده و یکی از مهلکترین و خطرناکترین تاکتیکهای طالبان به شمار میرود. در نتیجه اینگونه حملات تاکنون دهها تن از فرماندهان ارشد و نظامیان داخلی و خارجی از سوی نفوذیهای دشمن کشته و مجروح گردیدهاند. نیروهای ناتو و دولت افغانستان هرچند تلاش کرده از این پدیده جلوگیری نمایند؛ اما تاکنون موفق به این کار نشدهاند. هنوز هم دهها و صدها نفوذی دشمن در لباس پولیس و اردو در بخشهای مختلف این ارگانها وجود داشته و با لباس پولیس برای طالبان و دیگر گروههای تروریستی کار و فعالیت مینمایند.
هرچند تاکنون عوامل و انگیزههای اصلی اینگونه رویدادها مشخص نیست و موضوعات مختلفی چون ارتباط این عناصر با گروههای شورشی، اختلالات روانی و جدالهای لفظی و شخصی از عوامل بروز اینگونه رویدادها عنوان شده، اما به نظر میرسد دو مسئله از عوامل اصلی وقوع این حوادث میباشند؛ مسئلهی اول، مورال ضعیف و انگیزهی پایین نیروهای امنیتی برای دفاع از ارزشهای نظام و جامعه میباشد. این مسئله را نمیتوان به تمامی نیروهای امنیتی تعمیم داد، بلکه افراد و عناصری در صفوف نیروهای امنیتی وجود دارند که پیش از اینکه به ارزشهای نظام معتقد باشند، بیشتر گرایش به افکار و اندیشههای جریانهای خاص و برخی هم گرایش به افکار طالبانی دارند و بنابراین، برای انجام وظیفه، تعهد لازم را دارا نمیباشند. افرادی از درون نیروهای امنیتی که دست به کشتار نیروهای خارجی و همکارانشان در صفوف نیروهای امنیتی میزنند یا به شکل کتلهای در شرایط خاص به مخالفان مسلح دولت میپیوندند، بیشتر کسانی اند که پابندی لازم به ارزشهای نظام و جامعه را ندارند.
مسئلهی دوم، نفوذ طالبان و سایر گروههای هراسافگن به صفوف نیروهای امنیتی میباشد. این امر نیز از موضوعات جدی است که هرازگاهی باعث انجام حملات هدفمند در نقاط حساس و کلیدی شده وهمچنان به عنوان تهدید بالقوه در درون نیروهای امنیتی وجود دارد. بدون شک اینگونه حوادث، تکاندهندهاند و تأمین امنیت آیندهی کشور را با پرسشها و ابهامات جدیای مواجه میسازند. مسئولان بلندپایهی امنیتی بایستی متوجه این مسئله باشند که تفکر حاکم بر نیروهای امنیتی به مثابه تجهیز و اکمال مادی این نیروها در توانمندی یا عدم توانمندی آنان نقش دارد. هرگاه توجه لازم در راستای دادن انگیزههای قوی به نیروهای امنیتیبرایدفاعازارزشهاینظامصورت نگیرد، مؤثریت این نیروها برای تأمین امنیت کشور با چالشهای زیادی مواجه خواهد شد.
آنچه در این زمینه مهم است، تعریف ارزشهای نظام و محرز ساختن اهدافی است که این نیروها باید آگاهانه برای دستیابی بدان بجنگند و جان خود را به خطر اندازند. تجارب در بسیاری از کشورها ثابت ساخته است که موجودیت نیروها به لحاظ کمی کوچک اما آرمانی و ارزشگرا، میتواند آیندهی مطمئنتری را در راستای تأمین امنیت در جامعه رقم بزند. به همان اندازه که به بالا بردن مهارتهای مسلکی سربازان توجه میشود و به همان میزانیکه برای تجهیز و آموزش آنها هزینه میشود، باید برای بالا بردن انگیزهی دفاع از سرزمین و ارزشهای نظام نیز توجه شود و زمینههای نفوذ دشمن در ساختارهای این نیروها مسدود شود. بیتوجهی به کانالها و زمینهای نفوذ دشمن در نیروهای امنیتی فوقالعاده خطرناک است و در حال حاضر پاشنهی آشیل نیروهای امنیتی در جنگ فرسایشی با طالبان و تروریستان به شمار میرود. رهبران بخشهای امنیتی باید این ضعف را از بین ببرند تا از تکرار پدیدهی حملات خودی جلوگیری شود.