اطلاعات روز

آن‌گاه که بخت بیاید

یکی از خردمندان روزگاران قدیم در اشارتی برخاسته از تجربه گفته بود که وقتی بخت می‌آید و درت را می‌کوبد، آماده باش. البته بخت رب‌النوعی ندارد که تصمیم بگیرد کی و کجا چه‌کسی را با تحفه‌یی چشم‌گیر بنوازد. بخت اسم تصادفی است که به‌جای زیان به کسی سود می‌رساند. اما چنان‌که هوشیاران گفته‌اند، تصادف هم تصادفی نیست. پدیده‌ها و رویدادها و علت‌های بسیاری در هم می‌روند و وضعیتی ایجاد می‌کنند که ممکن است یک روی آن وضعیت برای فرد خاصی، در زمان خاصی، سودمند بیفتد. ما هر وقت که خیری یا گشایشی در زندگی خود می‌بینیم که حوصله‌ی تحلیلش را نداریم یا از پی گرفتن سلسله‌ی موجباتش ناتوانیم، می‌گوییم بخت با من یاری کرد. این‌قدرش کاملا روشن است که به این معنا چیزی به‌نام «بخت» داریم. این بخت گاه‌ گاه برای هر کدام از ما رخ می‌نماید. یعنی هر فردی می‌تواند کاملا مطمئن باشد که بالاخره نوبت بختیاری او نیز خواهد رسید و از این تجربه‌ی شیرین در این یا آن اندازه بهره خواهد برد.

سخنی که از آن خردمند دوران کهن یاد کردم معنایش این است: وقتی که بخت بیاید، آماده‌ی پذیرفتنش هستی؟

این پرسشی مهمی است. برای این که پذیرایی از بخت قابلیت می‌خواهد. به بیانی دیگر، وقتی که «تصادف» می‌چرخد و می‌چرخد و در جایی از این چرخش به «فرصتی» تبدیل می‌شود و پیش پای تو قرار می‌گیرد، آیا قابلیت شکوفان کردن آن فرصت را داری؟

این قصه را می‌توان در برابر مردم افغانستان گذاشت. با این شرح: بسیاری از مردم افغانستان از امارت اسلامی طالبان ناراضی‌اند. چرا؟ به یک دلیل ساده: برای این که امارت برای مردم و بهبود زندگی‌شان کار نمی‌کند. حکومت طالبان تاکنون اگر کاری کرده بیشتر در مسیر محدود کردن زندگی شهروندان افغانستان بوده است. آزادی بیان، حق تحصیل زنان و مردان، حق فعالیت مدنی و حق اعتراض از مردم گرفته شده‌. فقر بیشتر و اضطراب مردم از آینده عمیق‌تر شده. فرمان عفو عمومی که در آغاز سبب دلگرمی شهروندان خسته از جنگ و انتقام شده بود، عملا ملغی است و مأموران طالبان پیوسته به قتل و جرح شهروندان مشغول‌اند. این‌ تهمتی از تهمت‌های مخالفین نیست. خود مردم هر روز با صد زبان بیان می‌کنند که در این حکومت چه برسرشان آمده است.

حال، آیا برای مردمی که از این همه جبر و فقر و ترس به جان آمده‌اند، روزی مجالی پیدا خواهد شد که چنین وضعیتی را به چالش بکشند؟

پاسخ این پرسش قطعا مثبت است. حکومت طالبان برای ابد باقی نخواهد ماند. بی‌کفایتی این حکومت و بی‌اعتنایی‌اش به رنج‌ها و مطالبات شهروندان سرانجام به یک نقطه‌ی بحرانی خواهد رسید و مدیران این حکومت از جمع کردن هزاران رشته‌ی از هم‌گسیخته در داخل و خارج کشور ناتوان خواهند شد. به عبارتی دیگر، روزی مردم مجال خواهند یافت که در برابر یک حکومت به چالش‌کشیده‌شده در داخل و خارج امکان‌ خروج از این فضای جبر و فقر و ترس را بیازمایند.

آیا اگر روزی چنان بختی درِ مردم افغانستان را بکوبد، مردم آماده‌ی پذیرفتنش هستند؟ مردم افغانستان بارها در زیر حاکمیت حکومت‌های غیرعادل و جبار زیسته‌اند و بارها شاهد «پادشاه‌گردشی» بوده‌اند. اما هر بار که بخت آمده و درشان را کوبیده، نشان داده‌اند که آماده نیستند. آخرین موردش در افتادن حکومت قبلی طالبان با امریکا و اروپا بود (در ماه‌های پس از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱). در آن مورد، مردم یکباره در برابر فرصتی قرار گرفتند که خوابش را هم نمی‌دیدند. امارت اسلامی طالبان سقوط کرد و از چهارسوی جهان کمک مالی و آموزشی و نظامی به افغانستان سرازیر شد. مردم اما آماده نبودند.

بخت در زده بود، ولی مردم نشناختندش. نه این‌که گناه‌شان باشد؛ توان دیدن و سبک‌وسنگین کردن آن بخت را نداشتند. برای همین، واکنش‌شان در برابر چنان بختی همان تقسیم شدن به مجموعه‌های قبیله‌یی برای نزاع بر سر سهمیه بود. اگر درست است که حکومت‌ها تناسبی با مردمان کشورها و فرهنگ سیاسی و آموزش عمومی‌شان دارد، این تناسب در کشور ما به شکل حکومت‌های حامد کرزی و اشرف غنی و توابع سازمانی و دنباله‌های سیاسی‌شان در جامعه ظاهر شد. حکومت دزدان و شهروندان ناتوان.

این بار چه خواهد شد؟ آیا اگر باز فرصتی پیش آید، تصادفی رخ بنماید، بختی درِ مردم افغانستان را بکوبد، مردم آماده‌ هستند؟ هیچ نشانه‌یی از چنان آمادگی‌یی می‌بینید؟