شاید هم بسیاریها سقوط جمهوریت و حاکمیت دوبارهی طالبان را در خواب هم نمیدیدند. اما چیزی بیشتر از یک سال پیش مردم افغانستان بهویژه جوانان این کشور را با واقعیت تلخی روبهرو کرد. حاکمیت دوبارهی نظامی طالبان که بسیاریهای این نسل نو از دور گذشتهی حاکمیت این گروه فقط قصههای تلخ را شنیده بودند یا به یاد داشتند.
حاکمیت طالبان همهچیز را زیر سایه گرفت و براساس گزارش نهادهای جهانی، فقر افزایش یافت و ناامیدی و ناخرسندی هم به اوجش رسید. آزادی بیان و فضای آزاد بهویژه برای بانوان که پس از یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ شکل گرفته بود، وضعیت نامناسبی را به خود گرفت. اکثر رسانهها تعطیل شدند، شماری از خبرنگاران فرار کردند و شمار دیگر خانهنشین شدند.
براساس گزارش تازهی نهاد خبرنگاران بدون مرز، در یک سال حاکمیت طالبان ۶۰ درصد از رسانهها و خبرنگاران از عرصه اطلاعرسانی ناپدید شدند. براساس این گزارش، در ۱۱ ولایت هم هیچ خبرنگار بانو موجود نیست.
برای درک وضعیت موجود اطلاعرسانی بهویژه بانوان خبرنگار، با وحیده انوری ۲۳ ساله صحبت کردم. دختری که در روزهای پایانی دور اول حاکمیت رژیم طالبان فقط دو سال داشته و در دودهه گذشته با آرزوهای زیاد خبرنگار شده بود. پدرش نظامی بوده که چهار سال پیش در شمال افغانستان و در یک کمین طالبان جان باخته است. او با مادرش زندگی میکند و خودش هم نانآور خانه است.
وحیده که با یک تلویزیون خصوصی کار میکرد و اکنون دیگر بیکار شده، میگوید که با حاکمیت طالبان دستاوردهای بیستساله پایان یافت و فضای اختناق بهویژه در برابر بانوان خبرنگار حاکم شد. او با ناامیدی میگوید که نه صلاحیت بیرون شدن از خانه را دارد و نه هم توان آرام زیستن را. وحیده اضافه میکند که وضعیت تاریک و ابهامآمیزی بر افغانستان حاکم شده است.
او در مورد آزادی بیان که اکنون آزادیِ وجود ندارد و جهان هم به افغانستان پشت کرده و این کشور را فراموش کرده است، با حالت غمانگیز میگوید که دیگر امیدی باقی نمانده است. یک تعداد بانوان خبرنگار فرار کردند و شماری هم خانهنشین شدند. وحیده تلخترین خاطره زندگیاش را ۲۴ اسد سال پار میداند و میگوید زندگی با گذشت هر روز بیش از پیش تلختر میشود.
به نظر میرسد که داستان زندگی وحیده قصه زندگی بسیاری از بانوان بهویژه خبرنگاران زنی است که یا به غرب آواره شدهاند، یا در پاکستان سرگردان اند و یا هم با زندگی پنهانی و بیکاری روزها را شب و شبها را صبح میکنند.
برای درک بیشتر وضعیت به سراغ خبرنگاران زنی رفتم که اکنون خانهنشین و بیکار اند. با سونم (مستعار)، دختر بیستساله خبرنگار که بهدلیل ترس از طالبان برایم گفت نام اصلیاش را نگیرم، صحبت کردم. دختری که همزمان با سقوط رژیم دور اول طالبان به دنیا آمده است.
سونم که در رشته خبرنگاری درس خوانده، میگوید مادرش معلم است و پدرش که شغل آزاد داشت، اکنون مانند خودش بیکار شده است. سونم از دو سال بدینسو با یک رسانه خصوصی با مالکیت یک رهبر سیاسی کار کرده که اکنون زیر اداره طالبان قرار گرفته و دیگر جایی برای سونم در این رسانه وجود ندارد.
او میگوید که بعد از حاکمیت طالبان خواست که به کارش ادامه دهد، اما از دروازه رسانه از سوی طالبان جواب رد گرفت و اجازه ورود به وی داده نشد. سونم میگوید که اکنون کار نمیکند و سردرگم زندگیاش را سپری میکند. او با ناراحتی میگوید که با حاکمیت طالبان همهچیز را از دست دادم. از درس خواندن تا سخن زدن و تا کار کردن؛ همهچیز گرفته شد.
سونم میگوید که با ناامیدی زیاد زندگی میکند و بدترین روز زندگیاش آمدن طالب و از دست دادن وظیفهاش بوده است. او میافزاید که کاش زندگیام پایان مییافت و این روز را نمیدیدم. این خبرنگار بیستساله دیگر هیچ امیدی به بهبود وضعیت و آزادی بیان در کشور ندارد و از افزایش سختیهای زندگی در زیر پرچم سفید طالبان شکایت میکند. وقتی با چندین بانوی خبرنگار دیگر هم صحبت کردم، داستان مشابه بود. قصه ناامیدی، بیکاری و سرخوردگی روایت زندگی کسانی شده که سالها خود شان روایتگر دشواریها و دستاوردهای مردم خود بودهاند. با آنکه طالبان میگوید وضعیت آزادی بیان مناسب است، اما به نظر میرسد که حقیقت موجود کشور متفاوت از زندگی وحیده ۲۳ ساله و سونم ۲۰ ساله نیست و به نظر هم نمیرسد که به این زودیها تغییر بر زندگی سیاهِ زیر حاکمیت پرچمسفیدان به وجود آید.